ابراهیم متقی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: دیپلمات ها و کارگزاران امنیتی افغانستان و پاکستان روزهای پایانی هفته گذشته را در دوحه قطر سپری کرده تا زمینه برای میانجیگری جهت حل اختلافات امنیتی دو کشور به وجود آید. اگرچه مقام های دیپلماتیک قطر در سال های گذشته تلاش های بسیار زیادی برای حل مسالمت آمیز برخی تضادهای امنیت منطقه ای به انجام رسانده اند، اما واقعیت آن است که منازعات افغانستان و پاکستان، چالش های امنیتی جدیدی را برای کشورهای منطقه ایجاد می کند. بخشی از این چالش ها دارای ریشه های اجتماعی و درون ساختی بوده و بخش دیگر ارتباط درهم تنیده ای با سیاست امنیتی و راهبردی بازیگران فراملی و فرامنطقه ای خواهد داشت. آسیای جنوب غربی به عنوان منطقه ای محسوب می شود که همواره نشانه هایی از تعارض، منازعه و رویارویی پردامنه کشورهای همجوار را به همراه داشته است. جنگ های منطقه ای را می توان به عنوان بخش اجتناب ناپذیر از واقعیت های امنیتی و راهبردی جنوب غرب آسیا دانست؛ منطقه ای که بسیاری از تضادهای سیاسی و راهبردی تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار گرفته و به این ترتیب، شرایط برای گسترش بحران و تضادهای امنیتی فزاینده به وجود می آید. اگرچه هیات دیپلماتیک افغانستان و پاکستان، سفر به دوحه قطر را بر میانجیگری ایران و چین ترجیح داده اند، اما واقعیت های سیاسی، فرهنگی و الگوی کنش منطقه ای به گونه ای است که امکان اعاده این گونه از منازعات در آینده وجود خواهد داشت. علت اصلی منازعه را می توان در نقش یابی و تحرک گروهی موسوم به TTP دانست. این گروه که به عنوان جماعت تحریک طالبان پاکستان شناخته شده است، تلاش دارد تا شکل جدیدی از رقابت سیاسی را در محیط منطقه ای بازتولید کرده و در نتیجه از سازوکارهای کنش ایدئولوژیک و راهبردی کم شدت ولی پردامنه بهره می گیرد. 1. نشانه ها و روند گسترش منازعه در روابط افغانستان و پاکستان جغرافیای مرزی و سرزمینی افغانستان و پاکستان به گونه ای است که امکان رسوخ نیروهای نظامی و امنیتی آنان به خاک دیگری وجود دارد. افغانستان به لحاظ جغرافیایی محصور در خشکی بوده و به عنوان کشور قفل شده (Lock Land) تلقی می شود. طبیعی است که این گونه کشورها ناچار خواهند بود تا یگان های پیاده و زرهی نیروی زمینی خود را برای مقابله با هرگونه تهدید نظامی و امنیتی تقویت کنند. کنش یگان های نظامی طالبان علیه دولت پاکستان، ضریب تصاعد بحران را افزایش داد. درگیری های نظامی و عملیاتی در حوزه مرزی و سرزمینی سپین بولدک انجام گرفت؛ منطقه ای که موسوم به درب دوستی بوده و نقش موثری در حوزه مبادلات تجاری و همکاری های اقتصادی دو کشور افغانستان و پاکستان داشته است. در روند این گونه از درگیری ها، نظامیان دو کشور از سلاح سنگین علیه یکدیگر بهره گرفته و در نتیجه زمینه برای تلفات نظامی نسبتا گسترده برای دو طرف به وجود آمد. تصاعد درگیری ها منجر به افزایش تلفات نیروهای نظامی و امنیتی هر دو کشور شده و این امر زمینه میانجیگری کشورهای ایران، عربستان، قطر و چین را برای مدیریت و کنترل بحران منطقه ای فراهم ساخت. موضوع و سوژه اصلی در فضای درگیری های نظامی افغانستان و پاکستان را می توان در کنش عملیاتی گروه تحریک طالبان پاکستان دانست که زمینه برخی از انجام عملیات نظامی در خاک پاکستان را به وجود آورده است. در نتیجه این گونه درگیری ها، شرایط برای انجام اقدامات متقابل پاکستان و افغانستان فراهم شد. پاکستان از برتری تاکتیکی هوایی و پهپادی برخوردار بوده و بر این اساس، مقر برخی رهبران گروه تحریک طالبان پاکستان را در کابل هدف قرار داد. در چنین شرایطی بود که درگیری های نظامی طالبان افغانستان با نظامیان پاکستانی در حوزه مرزی و سرزمینی دو کشور شکل گرفت و به گونه تدریجی تصاعد یافت. 2. نقش عوامل منطقه ای در شکل گیری و گسترش بحران افغانستان و پاکستان مقام های سیاسی افغانستان به این موضوع اشاره دارند که کنش عملیاتی آنان در خاک پاکستان به منزله اقدام متقابل و عملیات انتقامی علیه تاسیسات نظامی و دفاعی پاکستان بوده که رهبران گروه رادیکال تحریک طالبان پاکستان را در کابل هدف قرار دادند. مقام های سیاسی پاکستان نیز بر این اعتقاد هستند که عملیات علیه گروه های آشوب ساز TTP که در خاک افغانستان مستقر شدند را ادامه دادند و این اقدام را به منزله سازوکار دفاع از خود در برابر اقدامات نظامی و امنیتی غیرمسوولانه گروه تحریک طالبان پاکستان دانستند. رهبران پاکستان به این موضوع اشاره دارند که علت اصلی حمایت طالبان از گروه تحریک طالبان پاکستان آن است که دولت هند کنش تعاملی فزاینده ای با افغانستان برقرار کرده و از این طریق شرایط برای مهار و محدودسازی قدرت پاکستان از خاک افغانستان را در دستور کار قرار داده است. گسترش همکاری های دیپلماتیک هند و طالبان افغانستان به عنوان یکی از شاخص های اصلی تصاعد بحران در روابط افغانستان و پاکستان تلقی می شود. مقام های افغانستان بر این اعتقادند که حملات هوایی دولت پاکستان در امتداد حوزه مرزی و سرزمینی دو کشور انجام شده و در این ارتباط نشانه هایی از نقض حاکمیت هوایی افغانستان شکل گرفته است. 3. امکان پذیری تصاعد و گسترش منازعه افغانستان و پاکستان در شرایطی که نشانه هایی از بحران و تهدید متقابل در روابط افغانستان و پاکستان شکل گرفته، طبیعی است که امکان تصاعد منازعه وجود داشته و این امر می تواند منجر به شکل گیری تهدیدات امنیتی بیشتر دو کشور در حوزه جغرافیای منازعه شود. مقام های پاکستان بر این اعتقاد هستند که افزایش همکاری های دهلی و کابل منجر به تشدید تهدیدات امنیتی افغانستان علیه پاکستان شده و در نتیجه امکان تصاعد بحران و تکرار منازعات منطقه ای اجتناب ناپذیر خواهد بود. شهباز شریف ، نخست وزیر پاکستان در واکنش به تشدید تنش های شکل گرفته با طالبان افغانستان و در نوار مشترک مرزی دو کشور بیان داشت که در دفاع از خاک و مردم خود لحظه ای درنگ نخواهد کرد. پاکستان بر ضرورت انجام اقدامات پردامنه علیه گروه های تروریستی تاکید داشته و هرگونه فعالیت گروه تحریک طالبان پاکستان در افغانستان را به عنوان زمینه ای برای افزایش تهدیدات آینده و تشدید منازعه دو کشور می داند. دولت افغانستان نیز اقدامات نظامی به ویژه حمله هوایی پاکستان به خاک افغانستان را محکوم کرد و هشدار داد که عواقب نظامی و امنیتی این گونه اقدامات بر عهده دولت پاکستان خواهد بود. جنگنده های پاکستانی نه تنها بخشی از حوزه های مرزی و سرزمینی با افغانستان را هدف قرار دادند، بلکه در چندین عملیات تاکتیکی کم شدت، اقدامات نظامی تاکتیکی علیه کابل را به انجام رساندند. این گونه عملیات به منزله هشداری نظامی علیه دولت طالبان محسوب شده که هدف آن کنترل و مهار گروه تحریک طالبان پاکستان در افغانستان است. 4. میانجیگری قطر و مذاکره برای مدیریت بحران افغانستان و پاکستان مذاکرات قطر صرفا به منزله میانجیگری برای کنترل منازعه کم شدت افغانستان و پاکستان است. دوحه قطر در سال های گذشته مرکز اصلی میانجیگری و دیپلماسی راهبردی برای حل اختلافات و مدیریت منازعه بوده است. دوحه قطر یادآور خاطراتی است که مقام های سیاسی و امنیتی امریکا و طالبان در 29 فوریه 2020 مذاکرات خود را برای انتقال مسالمت آمیز قدرت به انجام رساندند. بر اساس نتایج حاصله در میانجیگری فوریه 2020 قطر، زمینه برای خروج تمامی سربازان امریکا و ناتو از افغانستان فراهم شد. طالبان افغانستان نیز تعهد دادند که از فعالیت گروه القاعده جلوگیری به عمل آورده و به این ترتیب، شکل جدیدی از رقابت سیاسی و ژئوپلیتیکی در روابط ایران، پاکستان، هند و افغانستان به وجود آمد. گروه تحریک طالبان پاکستان بعد از به قدرت رسیدن طالبان در کابل، به گونه تدریجی قدرت خود را افزایش داده و هم اکنون دارای 30 هزار نیروی نظامی با رویکرد ایدئولوژیک برای اثربخشی در سیاست های امنیتی پاکستان است. در چنین شرایطی، طبیعی به نظر می رسد که با توجه به سیاست منطقه ای چین و هند، زمینه برای افزایش درگیری های نظامی و امنیتی گروه تحریک طالبان پاکستان در حوزه های مرزی و سرزمینی اسلام آباد گستر ده تر شود. هرگونه تحرک گروه تحریک طالبان پاکستان چالش های جدیدی را در فضای امنیت منطقه ای به وجود آورده و این امر می تواند جنگ های جدید منطقه ای را شکل دهد. نتیجه درگیری مرزی و سرزمینی افغانستان و پاکستان، زمینه گسترش و تصاعد بحران در محیط منطقه ای را اجتناب ناپذیر ساخته است. هرگونه درگیری نظامی منطقه ای تاثیر خود را بر مناسبات و امنیت کشورهای ایران، هند، افغانستان، پاکستان و عربستان به جا می گذارد. مذاکرات دوحه بیانگر آن است که قطر به گونه تدریجی نقش محوری در مدیریت بحران های منطقه ای پیدا کرده و این امر به عنوان مزیت نسبی دیپلماتیک برای امیر قطر در کنترل و مدیریت منازعات منطقه ای محسوب می شود. بررسی سازوکارهای تشدید منازعات منطقه ای بیانگر این واقعیت است که تنش های پاکستان با افغانستان و هند به گونه مرحله ای شکل گرفته و این امر تاثیر خود را بر ضریب ثبات سیاسی و امنیتی ایران به جا می گذارد. واقعیت های امنیت منطقه ای بیانگر این واقعیت است که منازعات به گونه تدریجی در حال افزایش بوده و به هر میزان که سیاست منطقه ای در وضعیت تعارضی بیشتری قرار گیرد، زمینه برای ظهور بحران های جدید و تسری آن به حوزه پیرامونی فراهم خواهد شد. اگرچه منازعه افغانستان و پاکستان در شرایط موجود با نشانه هایی از جنگ کم شدت پیوند یافته است، اما امکان تصاعد این امر در آینده وجود دارد. موضوعات قومی و رادیکالیزه شدن سیاست در این حوزه منطقه ای را می توان در زمره عناصر بنیادین تصاعد بحران در روابط آینده افغانستان و پاکستان دانست. یکی از چالش های اصلی پاکستان موضوع پشتون های افغانستان است. پشتون های افغانستان به درجات مختلف از سیاست و الگوی رفتاری پنجاب های غالب در پاکستان ناراضی هستند، به همین دلیل است که حمایت قومی و قبیله ای پشتون های افغانستان از هم کیشان خود شکل خواهد گرفت. واقعیت آن است که به سادگی نمی توان کشمکش میان پاکستان و افغانستان را از عرصه ژئوپلیتیک منطقه ای حذف کرد. ایران به این موضوع واقف است که انضمام طلبی پشتون ها، تاثیرات غیر مستقیمی بر مطالبات بلوچ های ایران به جا گذاشته و این امر تمامیت ارضی ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد. مدیریت بحران در منازعه موجود، ضریب امنیت ملی ایران را افزایش خواهد داد. فضای موجود منطقه ای بیانگر آن است که شکل جدیدی از کنش تعارضی در روابط کشورهای منطقه به وجود آمده و در حال گسترش است. ایران بر این اعتقاد است که ناامنی و بحران از یک حوزه جغرافیایی به عرصه های دیگر منتقل می شود. امریکا و اسراییل تلاش دارند تا سطح جدیدی از تعارض را بین کشورهای اسلامی منطقه به وجود آورند. همبستگی کشورهای اسلامی را می توان در زمره عواملی دانست که زیرساخت های لازم برای ثبات بیشتر در محیط منطقه ای را شکل می دهد. کشورهای اسلامی باید به این موضوع واقف باشند که در برابر چالش های داخلی و منطقه ای خویشتنداری راهبردی بیشتری از خود به نمایش بگذارند. به همان گونه ای که لازم است تا در برابر فشارهای امریکا و اسراییل در فضای کنش حمایتی سازنده و موثر از هم کیشان و همسایگان خود قرار داشته باشند. |