فرارو- یک تاریخ پژوه بریتانیایی مدعی است دختر نقاشی معروف ورمیر همان مگدالنه فان رویفن، دختر یکی از حامیان هنرمند بوده و اثر نمادی از ایمان مذهبی و باورهای آزاداندیشانه آن خانواده است. به نقل از تلگراف، پس از گذشت بیش از سه قرن، معمای یکی از معروف ترین چهره های تاریخ هنر سرانجام به نقطه روشنی رسیده است. پژوهش های تازه نشان می دهد دختر مرموز نقاشی دختری با گوشواره مروارید اثر یوهانس ورمیر، ممکن است دیگر ناشناخته نباشد. به گفته اندرو گراهام-دیکسون، تاریخ پژوه هنر و مجری تلویزیونی بریتانیایی، پس از سال ها تحقیق، هویت واقعی الهام بخش این شاهکار قرن هفدهمی کشف شده است. ورمیر، نقاش هلندی قرن هفدهم که حدود سال 1665 میلادی این اثر را خلق کرد، در طول زندگی اش بیشتر در سکوت و گمنامی کار می کرد و اطلاعات اندکی از زندگی شخصی او در دست است. چهره مرموزی که در این تابلو به تصویر کشیده شده است، قرن ها الهام بخش بحث ها، فرضیه ها و روایت های ادبی و سینمایی بوده. از جمله در رمان و فیلم معروف دختری با گوشواره مروارید. اما اکنون، به نظر می رسد یک تاریخ نگاری سرنخی قابل اتکا از زندگی واقعی او به دست آورده است. کشف ارتباط خانوادگی با خانواده ای ثروتمند در دلفت بر اساس تحقیقات گراهام-دیکسون، ورمیر در دوران فعالیت هنری خود تقریباً به طور انحصاری برای زوجی متمول در شهر دلفت کار می کرد: پیتر فان رویفن و ماریا دو کنیوْیت. این خانواده از حامیان اصلی او به شمار می رفتند و بخش عمده ای از آثارش به سفارش آنان خلق شده بود. به گفته این تاریخ پژوه، دختر جوانی که در نقاشی معروف ورمیر به تصویر کشیده شده، به احتمال زیاد مگدالنه، دختر همین خانواده است. او در کتاب تازه خود درباره زندگی و جهان بینی ورمیر می نویسد که شواهد تازه از اسناد تاریخی و روابط خانوادگی نشان می دهد ماریا دو کنیوْیت نه تنها پشتیبان مالی، بلکه سرچشمه الهام هنری نقاش نیز بوده است. پیشینه مذهبی و رازهای پنهان در پس نقاشی گراهام-دیکسون توضیح می دهد که خانواده فان رویفن از اعضای فرقه ای مذهبی به نام رمونسترنت ها بودند؛ گروهی مسیحی با دیدگاه های متفاوت از کلیسای رسمی هلند در قرن هفدهم. همسر خانواده، ماریا، حتی به گروهی افراطی تر به نام کولجیانت ها تعلق داشت؛ جمعی از مسیحیان انجیلی که باورهایی شبیه به کوییکرها داشتند. اعضای این گروه بر صلح طلبی، برابری اجتماعی و برابری مطلق زن و مرد تأکید داشتند و از نخستین جنبش هایی محسوب می شدند که در آن دوران از مفهوم برابری جنسیتی دفاع می کردند. به گفته گراهام-دیکسون، این نگرش های پیشرو و دیدگاه های فلسفی خاص، تأثیر چشمگیری بر ذهن و آثار ورمیر داشته اند. ورمیر، نقاشی با باورهای مذهبی متفاوت به باور این پژوهشگر، ورمیر خود نیز در خانواده ای از همین جریان مذهبی به دنیا آمده بود. بررسی های تاریخی نشان می دهد که او و اعضای خانواده اش، از جمله مادر، پدر، خواهر و شوهر خواهرش، همگی در آیین رمونسترنت پرورش یافته بودند و در گردهمایی های مذهبی کولجیانت ها شرکت می کردند. هرچند همسر ورمیر، کاتولیک بود، اما گراهام-دیکسون معتقد است او نیز به نوعی با باورهای همسرش همدلی داشت و ازدواج آنان بدون چنین همفکری مذهبی ممکن نبود. بازخوانی چهره دختر در پرتو باورهای دینی به گفته این مورخ هنر، بسیاری از آثار ورمیر، از جمله پرتره ها و صحنه های درون خانه ای، تحت تأثیر همین جهان بینی مذهبی شکل گرفته اند. او تأکید می کند که تقریباً همه نقاشی های ورمیر، زنان را در محور تصویر نشان می دهند و حالت سکوت، تفکر و وقار خاصی که در چهره های آنان دیده می شود، بازتابی از ایمان و تأملات معنوی نقاش و اطرافیانش است. در همین چارچوب، دختری با گوشواره مروارید نیز از نظر گراهام-دیکسون تنها یک پرتره نیست، بلکه نمادی از تعهد مذهبی دختر جوان به آیین کولجیانت است. او می نویسد: در این نقاشی، دختر با پوششی نمادین از مریم مجدلیه، رو به سوی مسیح می گرداند و این لحظه را با چنان عمق احساسی نشان می دهد که می توان آن را نشانه ای از ایمان شخصی و روحانی او دانست. معنایی تازه برای سکوت نقاشی های ورمیر گراهام-دیکسون می افزاید که این کشف تازه می تواند توضیح دهد چرا آثار ورمیر چنین حال و هوای آرام و تأمل برانگیزی دارند و چرا زنان، با چهره هایی سرشار از وقار و سکوت، موضوع اصلی نقاشی های او هستند. به گفته او، هر یک از نقاشی های ورمیر در حقیقت بازتاب باورهای مذهبی مشترک میان او و حامی اش ماریا دو کنیوْیت است، باوری که عشق و ایمان را در قالب سکوت و نور بیان می کند. او اذعان دارد که این نظریه تازه ممکن است با تصورات رایج درباره ورمیر و آثارش مغایر باشد، اما بر این باور است که این تفسیر تازه، همسو با شواهد تاریخی و روح زمانه اوست و می تواند نگاه تازه ای به رمز و رازهای هنری قرن هفدهم ارائه دهد. پایانی برای یکی از بزرگ ترین معماهای تاریخ هنر اگر فرضیه گراهام-دیکسون درست باشد، یکی از بزرگ ترین رازهای دنیای هنر بالاخره پس از 360 سال گشوده شده است. دختری با گوشواره مروارید که سال ها به عنوان نمادی از رازآلودگی و زیبایی بی نام در تاریخ هنر شناخته می شد، اکنون چهره ای انسانی و تاریخی یافته است: مگدالنه فان رویفن، دختری از خانواده ای آزاداندیش که باورهای مذهبی غیرمتعارفش شاید الهام بخش یکی از شاعرانه ترین آثار تاریخ نقاشی شده باشد. |