فرارو توماس فریدمن، ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز به نقل از روزنامه نیویورک تایمز، سخنان دونالد ترامپ در روز دوشنبه، وقتی با شور و اطمینان به اسراییلی ها و اعراب وعده می داد که در آستانه ی سپیده دمی تاریخی برای خاورمیانه ای نوین هستند، یادآور همان تاجری بود که تلاش می کرد بانکدارانش را قانع کند تا بر زمینی آلوده به زباله های سمی، بزرگ ترین، زیباترین و شگفت انگیزترین هتل جهان را بنا کنند. از یک سو به نظر می رسد این مرد از واقعیت بریده است ؛ مگر می شود روی چنین زمینی سازه ای ماندگار ساخت؟ مگر تاریخ آشفته و پرزخم این منطقه را نمی داند؟ اما از سوی دیگر، وسوسه ای پنهان در دل شنونده می گوید: اگر واقعاً بتواند از پسش برآید چه؟ ترامپ در آمیختن تهدید، تملق و اغراق مهارتی خارق العاده دارد؛ ترکیبی که دوشنبه در سخنرانی هایش در کنست اسراییل و سپس در برابر بیش از بیست رهبر جهان در نشست شرم الشیخ مصر به اوج رسید. باید انصاف داد: هیچ دیپلمات سنتی یا استاد روابط بین الملل جرئت نمی کرد به رییس جمهور پیشنهاد دهد چنین ریسک پرطمطراقی را بپذیرد؛ اینکه آشکارا اعلام کند ما در مسیر صلح خاورمیانه ایم و خود را رهبر هیئت صلح بنامد که قرار است این رؤیای تاریخی را محقق کند. اما ترامپ برخلاف سیاست مداران حرفه ای، فرزند دنیای تجارت است، نه فارغ التحصیل دانشکده روابط بین الملل. او باور دارد که چانه زنی، قدرت نمایی و اعتماد به نفس اغراق آمیزش می تواند حتی کهن ترین و دشوارترین مناقشه جهان را به پایان خوشی برساند؛ همان طور که گویی هر بحران، فقط یک معامله ی دیگر است که باید با جسارت امضا شود. صلح در مه: هرج ومرج در تیم ترامپ و غیبت نقشه ای برای فردا شیوه ای که ترامپ با آن جهان را پیش می برد، همان روشی است که هم او را در تجارت چندین بار به ورشکستگی کشاند و هم دو دوره به کاخ سفید رساند. بنابراین، نه می توان علیه او شرط بست و نه به نفعش. فقط یک توصیهٔ ساده و صادقانه برایش دارم: آقای رییس جمهور، اگر واقعاً قصد دارید این توافق صلح را به سرانجام برسانید، باید سریع عمل کنید و بی درنگ موانع را از سر راه بردارید. اما تا این لحظه، نشانه ای از چنین اقداماتی دیده نمی شود. درست است که هنوز در آغاز راهیم، اما حتی گام های اولیه برای ورود به مرحلهٔ بعدی نیز برداشته نشده است. نه قطعنامه ای از سوی سازمان ملل وجود دارد که تشکیل یک نیروی حافظ صلح عربی یا بین المللی را برای خلع سلاح حماس و حفظ امنیت غزه تا زمان شکل گیری یک نیروی امنیتی فلسطینیِ جدید مشخص کند، نه بودجه ای برای بازسازی میلیارددلاری این منطقه در نظر گرفته شده است. حتی مشخص نیست چه کسی قرار است کابینهٔ تکنوکرات های فلسطینی را انتخاب و اداره کند. از سوی دیگر، دولت ترامپ در زمینهٔ امنیت ملی به طرز نگران کننده ای ناتوان است. وزارت خارجه هنوز حتی یک معاون تأییدشده برای امور خاور نزدیک ندارد. مارکو روبیو، وزیر خارجه، هم زمان باید وظایف مشاور امنیت ملی را نیز انجام دهد و دو چهرهٔ اصلی پشت پردهٔ روند صلح یعنی استیو ویتکاف و جَرد کوشنر، هر دو بیشتر درگیر ادارهٔ امپراتوری های تجاری خود هستند تا دیپلماسی. برای من به عنوان روزنامه نگاری که می خواهد بفهمد گام بعدی چیست و چه کسی قرار است آن را اجرا کند، حقیقت ساده است: نمی دانم باید با چه کسی تماس بگیرم. این بی نظمی و نبود ساختار، نسخه ای آماده برای بحران بعدی است. آزمون انتخاب؛ ترامپ، نتانیاهو و شرطِ صلح در برابر حامیان منطقه ایِ حماس آقای رییس جمهور، همان مهارت و جسارتی که شما را به این موفقیت موقّت در آزادی گروگان ها، تبادل زندانیان و آتش بس رساند، به تنهایی برای تحقق یک صلح گسترده در خاورمیانه کافی نیست؛ مگر آنکه با هر دو طرفِ اثرگذار یعنی بنیامین نتانیاهو در اسراییل و حامیان منطقه ای حماس (ترکیه، مصر و قطر)، کاملاً قاطع و جدی برخورد کنید. شما هیچ زمانِ اضافی ای برای تنفس ندارید. به عنوان کسی که خواهان موفقیت شماست، باید هشدار دهم: مرحلهٔ نخست سخت بود، اما دشواریِ واقعی هنوز در راه است. چه باید به نتانیاهو گفت؟ باید صریح و آشکار به او اعلام کنید: من برای رسیدن به این نقطه محدودیت هایی بر تو تحمیل کردم. از حضورت تشکر می کنم و حتی برای کاهش فشار پرونده های فساد تلاش کردم اما اکنون زمان انتخاب است: در مرحلهٔ بعد همراه منی یا علیه من؟ آیا آماده ای به مرکز سیاست اسراییل بازگردی و ائتلافی بسازی که بتواند با یک تشکیلات خودگردان اصلاح شده همکاری کند تا هم در غزه و هم در کرانهٔ باختری حکومت کند، یا می خواهی همان راهِ گذشته را ادامه دهی؛ راهی که از 1996 تاکنون دنبال شده: عملاً حماس را در غزه زنده نگه داری و تشکیلات خودگردان را در کرانهٔ باختری تضعیف کنی تا بگویی اسراییل شریک واقعیِ صلح ندارد؟ چه باید به قطر، ترکیه، مصر و دیگر کشورهایی که ممکن است نیرو اعزام کنند گفته شود؟ پیشنهاد دیوانه وار ترامپ و تهدیدی برای امیدِ صلح در خاورمیانه در حالی که حماس نشان داده آماده است ادارهٔ غیرنظامی غزه را به نهادی فلسطینی دیگر واگذار کند، هنوز هیچ نشانه ای از تمایل واقعی این گروه برای خلع سلاح وجود ندارد. گرچه در محافل خصوصی وعده هایی داده شده، اما حماس هرگز علناً بر زمین گذاشتن سلاح هایش را تأیید نکرده است. بااین حال، ترامپ روز دوشنبه با اعتماد به نفس گفت: آنها گفته اند که خلع سلاح خواهند شد و اگر نکنند، ما خود آن ها را خلع سلاح خواهیم کرد و تاکید کرد که این روند در زمانی معقول انجام خواهد شد. اما اگر حماس از این کار سر باز زند، بهانه ای طلایی به نتانیاهو (بی بی) خواهد داد تا جنگ را از سر بگیرد. ترامپ با پیشنهاد دیوانه واری که در فوریه مطرح کرد یعنی تخلیهٔ غزه از ساکنان فلسطینی و ساختن ریویرای خاورمیانه هیچ خدمتی به خود نکرد. ترامپ درنیافت که یکی از عمیق ترین خیال های هر دو طرف، هم اسراییلی ها و هم فلسطینی ها، این است که روزی دیگری ناپدید شود ، آرِی شاویت، نویسندهٔ اسراییلی، به من گفت. وقتی ترامپ در فوریه پیشنهاد کرد غزه را از مردم غزه خالی کنند، راست گرایان اسراییل احساس کردند که رؤیاهایشان در شرف تحقق است ؛ این که غزه الحاق خواهد شد و کرانهٔ باختری، گام بعدی خواهد بود. شرطِ صلح در غزه: بازگشتِ تشکیلاتِ خودگردان اکنون، هشت ماه بعد، ترامپ به اورشلیم برگشته و آشکارا به همان اسراییلی ها گفته که هیچ الحاقی در غزه یا کرانهٔ باختری در کار نخواهد بود. این یک دگرگونی شگفت انگیز است ، آرِی شاویت می گوید. این تغییر، متحدان مذهبی گرای بی بی در جناحِ راست افراطی را به حاشیه رانده است. همان ترامپی که در فوریه رؤیایی را رها کرد، حالا دارد اسراییل را وادار می کند با واقعیت روبه رو شود: فلسطینی ها اینجا هستند تا بمانند و ما باید راهی برای همزیستی با آنان بیابیم. دیر یا زود ترامپ خواهد دانست که اگر می خواهد صلح غزه موفق شود و فراتر رود، باید هرچه سریع تر تشکیلات خودگردان اصلاح شده را به غزه بازگرداند. تشکیلات خودگردان پیش از برکناری اش توسط حماس در ژوئن 2007، مدیریت نوار غزه را برعهده داشت و آن را در چارچوبی حقوقی، اقتصادی و تجاری اداره می کرد که در خلال توافقات اسلو بین اسراییلی ها و فلسطینی ها با دقت تنظیم شده بود. آن چارچوب نیازی به بازآفرینی از صفر ندارد؛ تنها باید گرد و غبار از آن زدوده شود. تنها انگیزهٔ کنار گذاشتن تشکیلات خودگردان از معادله، ارضای خواستِ سیاسیِ نتانیاهو بوده تا هرگز رهبری واحدی میان فلسطینیانِ کرانهٔ باختری و غزه شکل نگیرد. اما این منافع داخلیِ بی بی هرگز کاملاً با منافع ایالات متحده برای دستیابی به یک صلح پایدار همسو نبوده است. ترامپ ناچار شد برای رسیدن به نقطهٔ فعلی، ملاحظاتِ سیاسیِ نتانیاهو را تا حدی برآورده سازد؛ اکنون اما باید از آن ها عبور کند تا مرحلهٔ بعدی ممکن شود. علامت های کوچک اما مهمی در نشست شرم الشیخ پدید آمد: ترامپ و محمود عباس گفت وگوی خصوصی داشتند؛ طبق گزارشِ نیویورک تایمز، پس از پایانِ گفت وگو ترامپ دستِ عباس را گرفت، دوبار روی آن زد و با لبخند شستِ تأیید نشان داد ؛ صحنه ای که نمایانگرِ حرکتی نمادین اما معنادار بود. از دید من، تنها راه حلِ بلندمدت تشکیلِ یک دولتِ فلسطینیِ واحد در غزه و کرانهٔ باختری است، با مرزهایی که از طریق مذاکره تعیین می شوند. این دولت باید توسط تشکیلات خودگردانِ اصلاح شده اداره شود، تحت حفاظتِ مداومِ یک نیروی حافظِ صلح عربی/بین المللی که تضمین کند این دولت هرگز تهدیدی نخواهد بود و با پشتیبانیِ یک هیئت بین المللی صلح که موفقیتِ اقتصادی و بازسازیِ آن را تضمین کند. |