فرارو- پس از چندین ساعت تأخیر به دلیل تعلل دونالد ترامپ در قدس اشغالی، سرانجام نشست موسوم به نشست صلح خاورمیانه در شهر شرم الشیخ مصر، با ریاست مشترک دونالد ترامپ و عبدالفتاح السیسی، رییس جمهور مصر و با حضور رهبران و نمایندگان 35 کشور و نهاد بین المللی برگزار شد. به گزارش فرارو، این رویداد که در فضای سنگین تنش های غزه و افزایش فشارهای جهانی برای آتش بس شکل گرفت، در نهایت با امضای سند توافق غزه از سوی ایالات متحده، قطر، مصر و ترکیه به نقطهٔ اوج خود رسید. بر اساس مرحلهٔ نخست این توافق، تمامی گروگان های زندهٔ اسراییلی آزاد شدند و در مقابل، حدود دو هزار زندانی فلسطینی از زندان های رژیم اسراییل رهایی یافتند. انتظار می رفت سخنرانی عبدالفتاح السیسی در نشست صلح شرم الشیخ سرشار از پیام های امید و تحسین نسبت به روند صلح باشد؛ و چنین نیز شد. او با لحنی قاطع و لحظه هایی آمیخته به احساس، گفت که دونالد ترامپ ثابت کرد رهبری در آغاز جنگ ها نیست، بلکه در پایان دادن به آنهاست . رییس جمهور مصر در ادامه با تأکید بر اعتماد کامل خود به پایبندی رییس جمهور آمریکا نسبت به اجرای توافق اخیر، اظهار داشت: غزه باید آخرین جنگ خاورمیانه باشد . این جمله بلافاصله با تشویق و استقبال حاضران همراه شد و به عنوان یکی از برجسته ترین محورهای نشست در رسانه های منطقه ای بازتاب یافت. دونالد ترامپ نیز در واکنشی که رنگ و بوی رقابت با السیسی داشت، از توافق تاریخی سخن گفت و آن را گامی سرنوشت ساز برای تحقق صلح در خاورمیانه توصیف کرد؛ توافقی که به گفتهٔ او، در حالی امروز به ثمر نشست که همه می گفتند چنین چیزی غیرممکن است . شرم الشیخ؛ صحنه ای پرزرق وبرق با سایه ای از تکرار تاریخ بی تردید نشست شرم الشیخ عنوان رویدادی بی سابقه در تاریخ سیاسی خاورمیانه را به خود گرفت؛ نه فقط به سبب شکوه و جلوه های نمایشی آن، بلکه به دلیل گردهمایی کم سابقه رهبران کشورها و سازمان های بین المللی از سراسر جهان. در میان چهره های حاضر، نکته ای که توجه بسیاری از ناظران را برانگیخت، حضور غیرمنتظره رییس فدراسیون بین المللی فوتبال (فیفا) بود؛ حضوری که گفته می شود بنا به دعوت شخصی دونالد ترامپ، دوست دیرینه اش صورت گرفت و جنبه ای نمادین به فضای سیاسی نشست بخشید. با این حال، حقیقت تلخ تر آن است که این نخستین تلاش جهانی برای بازسازی غزه پس از ویرانی های جنگ نیست. جامعه جهانی پیش تر نیز در سال های 2008 تا 2022 بارها برای ترمیم ویرانی های ناشی از حملات اسراییل به غزه بسیج شده بود؛ جنگ هایی که در دوره های 2008ـ2009، 2012، 2014، 2019، 2021 و 2022 رخ دادند و هر بار زخمی تازه بر پیکر نوار غزه بر جای گذاشتند. اما فاجعه سال 2023، که از سوی بسیاری از ناظران بین المللی به عنوان جنگی نسل کُشانه و بی سابقه در میزان خشونت و بربریت توصیف شد، سایه ای سنگین بر تمام نشست های صلح بعدی انداخت؛ گویی شرم الشیخ تلاشی دیگر برای بستن پرونده ای است که هنوز از درد و خون تازه است. اگرچه دونالد ترامپ توانست بنیامین نتانیاهو را مجبور کند تا دست کم در ظاهر با گفتمان کاخ سفید دربارهٔ پایان جنگ غزه همراه شود، اما تجربه های گذشته نشان می دهد که میان تعهدات علنی نخست وزیر اسراییل و عملکرد واقعی او همواره فاصله ای عمیق وجود داشته است. تحلیلگران بر این باورند که راهبرد دیرینهٔ نتانیاهو بر تداوم و طولانی سازی جنگ ها استوار است؛ راهبردی که نه صرفاً بر مبنای منافع امنیتی اسراییل، بلکه با انگیزه های سیاسی و شخصی او گره خورده است. بسیاری از ناظران معتقدند نخست وزیر اسراییل با تداوم جنگ نسل کشی در غزه تلاش می کند از رسیدگی قضایی به اتهامات فساد، رشوه و خیانت در امانت در دادگاه های داخلی بگریزد، از برگزاری انتخابات و مواجهه با افکار عمومی دور بماند و کنترل خود را بر ائتلاف شکننده و ناپایدار حاکم حفظ کند. علاوه بر این، نباید از جبهه هایی غافل شد که نتانیاهو در کرانه باختری، لبنان، یمن، سوریه و ایران گشوده است؛ جنگ هایی که ترامپ در نشست شرم الشیخ هیچ اشاره ای به پایان آنها نکرد؛ گویی مراحل بعدی توافق غزه قرار نیست شاهد نقض های کوچک یا بزرگ از سوی ارتش اسراییل باشد. طرح ترامپ ؛ توافق پشت پرده واشنگتن و تل آویو برای حذف اهرم حماس آنچه به نام طرح ترامپ شناخته می شود، در واقع محصول توافق پنهانی میان دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو بود؛ توافقی که پس از بن بست مذاکرات صلح و در آستانهٔ آغاز دورهٔ دوم ریاست جمهوری ترامپ شکل گرفت. این طرح پس از آتش بس و تبادل اسرا اعلام شد و به عنوان راه حلی برای تعیین تکلیف نهایی بحران غزه معرفی گردید. ترامپ در چارچوب این طرح، از جنبش حماس خواست تا تمامی گروگان های اسراییلی را به صورت یک باره آزاد کند تا بدین ترتیب، این گروه دیگر نتواند از آزادی تدریجی گروگان ها به عنوان ابزار چانه زنی برای توقف جنگ بهره گیرد. در مقابل، کاخ سفید با دادن چراغ سبز به نتانیاهو عملاً به او اجازه داد تا جنگ را از سر گیرد و ارتش اسراییل را برای ویران سازی و اشغال باقی ماندهٔ مناطق مسکونی غزه آزاد بگذارد. هم زمان، دولت ترامپ با اعمال فشار بر کشورهای دارای نفوذ بر حماس از جمله قطر و ترکیه آنان را واداشت تا فشارهای مضاعفی بر این جنبش وارد کنند. در نتیجه، سرانجام آخرین گروگان ها آزاد شدند؛ اما بهای این اقدام سنگین بود: حماس از آخرین ابزار نفوذ سیاسی خود تهی شد و عملاً از هرگونه تأثیرگذاری بر سرنوشت غزه و حتی کل مسئلهٔ فلسطین کنار گذاشته شد. آزادی آخرین گروه از اسرا، برای بنیامین نتانیاهو موهبتی سیاسی به شمار می رفت؛ چراکه این موضوع به محور اصلی اعتراضات گستردهٔ مردمی علیه او تبدیل شده بود. نخست وزیر اسراییل در میانهٔ فشاری دوگانه قرار داشت: از یک سو اپوزیسیون داخلی که پایان جنگ را مطالبه می کرد و از سوی دیگر متحدان افراطی جناح راست که خواهان ادامهٔ عملیات نظامی و گسترش اشغال بودند. در چنین شرایطی، نتانیاهو بار دیگر، همانند ابتدای سال، فشار ایالات متحده را دستاویزی سیاسی ساخت تا پذیرش خواسته هایی را که متحدان تندرویش بر رد آن ها پافشاری داشتند، توجیه کند. این چرخش ظاهری موجب شد که رهبران افراطی ترین جریان های صهیونیستی در نشست کنست حضور یابند و در حرکتی نمادین، همراه جمعیت حاضر، برای ترامپ و نتانیاهو کف بزنند؛ صحنه ای که از نظر بسیاری از تحلیلگران، نمایش آشکار هم پیمانی قدرت و تندروی بود. با این حال، پشت این نمایش سیاسی واقعیتی تلخ نهفته است: رهبران جریان های افراطی خود می دانند که طرح ترامپ در نهایت محکوم به شکست است. نشست شرم الشیخ؛ صحنه ای از چاپلوسی جهانی و نشانه ای از انحطاط سیاسی عصر حاضر نشست شرم الشیخ، آن گونه که در ظاهر به نظر می رسید، جشن پیروزی دونالد ترامپ یا شکوه دیپلماسی آمریکا نبود؛ بلکه به صحنه ای حیرت انگیز از مدیحه سرایی و چاپلوسی رهبران جهان در برابر او تبدیل شد. ستایش هایی که نه رنگ صداقت داشت و نه نشانی از احترام واقعی؛ بلکه بیش از هر چیز بیانی از ترس، فرصت طلبی و سقوط معیارهای رهبری جهانی بود. در تاریخ معاصر، هیچ رییس جمهور آمریکایی پیش از ترامپ شاهد چنین نمایش بی سابقه ای از تمجید و تملق از سوی سران کشورها نبوده است؛ شگفت آنکه همین ترامپ در طول دوران خود، تقریباً همهٔ این رهبران را با رفتاری تحقیرآمیز و توهین آمیز نواخته بود؛ رفتاری که مرزهای معمول دیپلماسی را درنوردید و از یک رییس جمهور ایالات متحده بی سابقه به شمار می رفت. اما ورای این جلوهٔ پرزرق وبرق، واقعیتی تلخ تر نهفته است: این صحنه ها نماد دوران انحطاط سیاسی کنونی و خیزش نئوفاشیسم جهانی هستند؛ عصری که در آن بسیاری از رهبران جهان از شهامت و استقلال رأی تهی شده اند و به آسانی در برابر هر صاحب ثروت و قدرت سر تسلیم فرود می آورند. آنچه در نهایت از نشست اخیر شرم الشیخ بر جای ماند، نه تحقق صلح و پایان جنگ، بلکه شکست طرح پاک سازی و توقف ویرانی در غزه بود. صلحی که به عنوان شعار اصلی این گردهمایی مطرح شد، همچنان در افق دور و مبهم آینده دیده می شود. همچون بسیاری از رویدادهای پیشین در خاورمیانه، پس از هر فاجعه یا تحول بزرگ، دولت ها شتابان به برگزاری کنفرانس های پرزرق وبرق بین المللی روی می آورند؛ نشست هایی که آکنده از وعده و امیدواری اند، اما در عمل به ندرت به نتایجی ملموس و پایدار منجر می شوند. تجربه نشان داده است که میان هر نشست و نشست بعدی، اوضاع منطقه بدتر از پیش می شود: اسراییل هر بار خشن تر و بی پرواتر می گردد، واشنگتن مداراتر و پذیراتر در برابر رفتار تل آویو، کشورهای عربی ضعیف تر و پراکنده تر، و رهبری فلسطینی کم اثرتر و حاشیه ای تر از گذشته. اما در میان این چرخهٔ فرساینده و نومیدکننده، تنها یک چیز شدت یافته است: اراده و خشم ملت فلسطین. مردمی که اکنون مصممانه تر از همیشه بر حقوق خود پافشاری می کنند و در برابر ماشین سرکوب و اشغال، مقاومتی خستگی ناپذیر از خود نشان می دهند. شرم الشیخ شاید در ظاهر صحنهٔ صلح بود، اما در بطن خود بازتابی از شکاف عمیق میان شعار و واقعیت در سیاست جهانی؛ صلحی که هنوز زاده نشده است و شاید تا زمانی که عدالت به رسمیت شناخته نشود، هرگز زاده نشود. |