کرسنت صرفا نام یک قرارداد گازی نیست؛ بلکه نماد روشنِ سوء مدیریت، تصمیمات غیرکارشناسی و نظام معیوبی است که در آن میلیاردها دلار از دارایی مردم، قربانی بازی های سیاسی و لجبازی های جناحی می شود. تصمیم سازانی که در تریبون های رسمی از قناعت و ساده زیستی سخن می گویند و از عدالت علوی مثال می آورند، همان هایی هستند که نتیجه عملکردشان چیزی جز حیف و میل ثروت عمومی و گسترش بی عدالتی نبوده. به گزارش اعتماد، قراردادی که می توانست پس از سال ها به وعده آمدن پول نفت بر سر سفره های ملت جامه عمل بپوشاند، به فاجعه ای در اقتصاد ایران بدل شد که در تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران مصداق سوءمدیریت و ندانم کاری های صاحبان قدرت خواهد بود. قرارداد کرسنت، یادگاری از دولت اصلاحات است، توافقی میان ایران و امارات برای فروش گاز ترش میدان سلمان که قرار بود از سال 1384 اجرا شود. این قرارداد می توانست فرصتی باشد برای تبدیل منابع طبیعی به ثروت پایدار و توسعه اقتصادی، اما این فرصت به دستاویزی برای نبرد سیاسی میان دو جناح قدرت تبدیل شد؛ نبردی که در آن، منافع مردم نخستین قربانی آن بود. مخالفان با طرح اتهاماتی چون ارزان فروشی گاز و فساد مالی ، مانع اجرای قرارداد شدند و موافقان نیز آن را فرصتی از دست رفته برای کشور دانستند. در نهایت، دعوایی که می بایست در اتاق کارشناسی حل شود، به دعوای زرگری در عرصه سیاست بدل شد؛ نمایشی برای مردم، اما با هدف پنهان کردن مسوولیت واقعی تصمیم گیران و فرار رو به جلوی آنان که باید پاسخگوی ملت باشند.نتیجه چنین رویکردی روشن است: میلیاردها دلار از سرمایه ملی از دست رفت و ایران در داوری های بین المللی با خسارت های سنگین روبه رو شد. بازنده نهایی اما همان مردمی بودند که هیچ نقشی در تصمیم گیری نداشتند، اما تاوان آن را با تورم، فقر و کوچک تر شدن سفره هایشان پرداختند. کرسنت؛ آینه تمام نمای سوء مدیریت و بی تخصصی کرسنت تنها یک پرونده اقتصادی نیست؛ آینه ای است که تصویری دقیق از ضعف ساختاری در مدیریت کشور به ما نشان می دهد.جایی که تخصص تعطیل است، آینده نگری بی ارزش شمرده می شود و تصمیمات اقتصادی به میدان رقابت سیاسی بدل می شود.در حالی که مسوولان از عدالت علوی و صیانت از بیت المال سخن می گویند، خروجی سیاست ها چیزی جز تضییع منابع ملی و فرسایش اعتماد عمومی نیست.در چنین ساختاری، مسوولیت پذیری جای خود را به فرافکنی داده و هر کس، دیگری را مقصر می داند. در نهایت، حقیقت زیر غبار رقابت های جناحی دفن می شود و تنها چیزی که باقی می ماند، زیان مردم است. ثروت هست، اما عدالت نه در کشوری که بر دریاهای نفت و کوه های گاز ایستاده، مردمش هنوز برای نان شب، اجاره خانه و حداقل معیشت در تنگنا هستند.در چنین شرایطی، مجادله بر سر اینکه چه کسی مقصر کرسنت است، بیش از آنکه دغدغه عدالت باشد، به یک شوخی تلخ شبیه است. کرسنت صرفا بخشی از پازل بزرگ تری است که نامش بی عدالتی است. اگر کرسنت عبرت نشود، تکرار خواهد شد کرسنت تنها یک پرونده نیست؛ هشداری است برای آینده. اگر ساختار تصمیم گیری و پاسخگویی در کشور اصلاح نشود، فردا کرسنت های دیگری شکل خواهند گرفت، با نام ها و چهره های متفاوت، اما با همان نتیجه: از دست رفتن ثروت ملی و تحقیر مردم. جامعه ما بیش از هر زمان به بازگشت به وجدان جمعی نیاز دارد؛ به یادآوری اینکه عدالت نه شعار سیاسی، بلکه شرط بقاست. اگر امروز برای شفافیت و پاسخگویی نجنگیم، فردا نه فقط عدالت، بلکه امنیت و اعتماد را نیز از دست خواهیم داد.در چنین شرایطی واضح است که آنچه مردم می خواهند، بیت المال حرمت داشته باشد، تصمیمات بر پایه عقل و تخصص باشد و عدالت را نه در سخن، بلکه در سفره های مردم جاری باشد.کرسنت، تنها نام یک قرارداد نیست؛ آینه ای است که تصویر ساختار بیمار و بی پاسخگوی آن را بی رحمانه نشان می دهد.اگر این آینه را بشکنیم، واقعیت محو نمی شود، تنها خود را از دیدن حقیقت محروم می کنیم. |