فرارو- در دنیای پرهیاهوی امروز، بسیاری از افراد با وجود حضور در جمع یا داشتن شبکه های اجتماعی گسترده، از درون احساس تنهایی می کنند. به نقل از وگ اوت، احساس تنهایی همیشه در سکوت و خلوت اتفاق نمی افتد. گاهی درست در میان جمع، وقتی هیچ کس دیگر به راستی شما را نمی بیند، این احساس به سراغتان می آید. بسیاری از افراد در دنیای امروز با وجود ارتباط های مجازی فراوان، همچنان از درون احساس تنهایی می کنند. اما حقیقت این است که چنین احساسی اغلب به جایگاه کنونی شما در زندگی، مرزهای شخصی یا انتظارات تان از دوستی مربوط می شود، نه به میزان محبوبیت یا ارزش شما. در ادامه به هشت دلیل می پردازیم که ممکن است باعث بروز این احساس شوند و هر یک چه معنایی در پس خود دارند. 1) شما تغییر کرده اید، اما دایره اطراف تان نه یکی از دشوارترین جنبه های رشد شخصی این است که همه همراه شما رشد نمی کنند. شاید کسانی که زمانی دوستان نزدیک شما بودند، دیگر با مسیر تازه تان همخوانی ندارند. علایق تغییر کرده، اهداف تازه ای در زندگی پیدا کرده اید و ناگهان گفت وگوهایی که روزی ساده و لذت بخش بودند، اکنون مصنوعی و خسته کننده به نظر می رسند. این ناهماهنگی لزوماً به معنای بی وفایی یا بی علاقگی نیست؛ نشانه ای است از رشد شخصی. گاهی رها کردن روابطی که دیگر با مسیر جدید زندگی تان هم راستا نیستند، فضا را برای دوستی های واقعی تر باز می کند. 2) از روابط سطحی خسته شده اید بسیاری از دوستی های بزرگسالی بر پایه موقعیت شکل می گیرند: همکاران، هم کلاسی ها یا هم ورزشی ها. اما وقتی به دنبال ارتباطی عمیق تر باشید، این نوع روابط ناگهان بی روح به نظر می رسند. شاید از مکالمات تکراری درباره برنامه های تلویزیونی و روزمرگی ها خسته شده باشید و دلتان گفت وگوهایی بخواهد که ذهن و احساس تان را درگیر کند. اما چنین عمقی به خودی خود به وجود نمی آید؛ باید برایش تلاش کرد. گام اول، جسارت در صمیمی تر شدن است: پرسیدن سؤال های عمیق تر، به اشتراک گذاشتن بخش های واقعی تر از خودتان، یا گذراندن وقت به صورت دو نفره به جای جمع های شلوغ. در این مرحله ممکن است احساس تنهایی بیشتری کنید، چون روابط سطحی تان دیگر پاسخ گو نیستند. اما این دوره موقتی است و نشانه ای از پالایش روابط شماست، نه شکست. 3) بیش از حد مستقل شده اید اگر همیشه به خودکفایی افتخار می کنید، احتمالاً این مورد به شما مربوط می شود. بسیاری از ما یاد گرفته ایم بار مشکلات را به تنهایی تحمل کنیم و به دیگران زحمت ندهیم. اما نتیجه این طرز فکر این است که دیگران تصور می کنند شما نیازی به آن ها ندارید وقتی هیچ وقت درخواست کمک نمی کنید، پیام پنهانی که می فرستید این است: من خودم از پسش برمی آیم. به مرور، افراد نیز از پیشنهاد کمک یا همراهی دست می کشند. دوستی رابطه ای دوطرفه است. وقتی همیشه در نقش قوی و بی نیاز ظاهر می شوید، فرصت رشد و صمیمیت را از رابطه می گیرید. درست مانند عضله ای که بدون تمرین تحلیل می رود، دوستی نیز به تمرین نیاز دارد: گفتگو، اعتماد و تجربه های مشترک. پس اگر مدتی است از جمع دور مانده اید، وقت آن است که دوباره به این عضله فرصت حرکت بدهید. 4) در مرحله ای متفاوت از زندگی قرار دارید یکی از موانع پنهان در دوستی های بزرگسالی، تفاوت در مرحله زندگی است. شاید یکی از دوستان درگیر تربیت فرزند باشد، دیگری در مسیر پیشرفت شغلی و سومی مشغول سفر و کشف جهان؛ در حالی که شما در نقطه ای میان این مسیرها هستید. این تفاوت ها باعث می شود ریتم زندگی تان با هم هماهنگ نباشد. دیدارها سخت تر می شود و تماس ها کمتر. اما این موضوع دلیلی بر سردی یا بی علاقگی نیست، بلکه طبیعی و ناشی از تفاوت زمان بندی هاست. گاهی حس بی دوستی صرفاً به این معناست که در حال حاضر کسی در مدار زندگی تان نیست که با شما هم فاز باشد و این وضعیت موقتی است. 5) خودِ واقعی تان را نشان نمی دهید تناقض جالبی در دوستی وجود دارد: همگی خواهان روابط واقعی هستیم، اما اغلب خودِ واقعی مان را پنهان می کنیم. اگر همیشه در نقش فرد ساکت ، مشاور یا دوست خونسرد ظاهر می شوید، شاید اجازه نمی دهید دیگران لایه های واقعی تر شخصیت تان را ببینند. افراد فقط با بخشی از شما ارتباط می گیرند که به آن ها نشان می دهید. در روان شناسی، این پدیده را نقاب زدن می نامند؛ تطبیق رفتار با انتظارات اجتماعی برای محافظت از خود. اما این نقاب، مانع از ایجاد پیوندهای واقعی می شود. راه رهایی، تدریجی است: کمی بی پرده تر حرف بزنید، احساسات تان را صادقانه بیان کنید، یا شور و هیجانتان را بدون سانسور نشان دهید. صمیمیت واقعی زمانی آغاز می شود که شجاعتِ دیده شدن را پیدا کنید. 6) از آسیب های گذشته هنوز بهبود نیافته اید اگر در گذشته از سوی دوستی صدمه دیده اید، چه از طریق خیانت، بی توجهی یا ناپدید شدن ناگهانی، ممکن است ذهن تان هنوز در حالت دفاعی باشد. این زخم اجتماعی باعث می شود به سختی اعتماد کنید یا ارتباط های تازه را سطحی نگه دارید تا دوباره آسیب نبینید. اما این محافظت مداوم، مانع از همان نزدیکی ای می شود که در آرزویش هستید. ترمیم این زخم به معنای انکار درد نیست، بلکه پذیرش آن و درک این حقیقت است که رفتار یک نفر، معرف همه انسان ها نیست. بیشتر مردم نیت آسیب رساندن ندارند، فقط درگیر زندگی و نیازهای خود هستند. اعتماد را می توان دوباره ساخت؛ نه به صورت یک باره، بلکه قدم به قدم. هر گفت وگوی صادقانه، هر ابراز احساس واقعی، گامی کوچک برای بازگشت به ارتباطی سالم تر است. 7) در فصل گذار زندگی هستید گاهی تنهایی حاصل نبودِ انسان ها نیست، بلکه ناشی از میان مرحله بودن است. شاید شهر یا شغل تان را تغییر داده اید، رابطه ای را پایان داده اید یا سبک زندگی تازه ای را آغاز کرده اید. این تحولات اغلب ساختار اجتماعی تان را از نو می نویسند و ممکن است احساس کنید باید همه چیز را از صفر بسازید. این وضعیت شکست نیست، بلکه بخشی از روند طبیعی تغییر است. اما دوره های گذار نیازمند صبرند؛ نمی توان ارتباط های عمیق را شتاب زده ساخت. همان طور که نویسنده اشاره می کند، تغییر کوچکی مانند گیاه خوار شدن نیز ممکن است حلقه ارتباطی انسان را دگرگون کند، اما در نهایت زمینه ساز دوستی های تازه و هم فکر می شود. تنهایی در فصل تغییر، جایی است که در واقع بذر ارتباط های اصیل آینده کاشته می شود. 8) متوجه نیستید که این احساس چقدر رایج است آمارها نشان می دهد بیش از نیمی از بزرگسالان آمریکایی گهگاه احساس تنهایی می کنند. در عصر شبکه های اجتماعی، این موضوع حتی تشدید شده است؛ چراکه تعاملات مجازی، تصویری از نزدیکی می سازند بدون اینکه واقعاً پیوند عاطفی ایجاد کنند. ما پست ها را می بینیم، واکنش می دهیم، پیام می فرستیم و خیال می کنیم ارتباط داریم، در حالی که مغز انسان برای ارتباط چهره به چهره، تماس چشمی و تجربه مشترک طراحی شده است. نبود این عناصر، مغز را در وضعیت گرسنگی اجتماعی قرار می دهد. بنابراین اگر فکر می کنید دیگران همه دوستان واقعی دارند جز من ، اشتباه می کنید. بیشتر افراد همین احساس را دارند، فقط در ظاهر بهتر پنهانش می کنند. احساس کمبود ارتباط نشانه ضعف نیست، بلکه نشان می دهد شما به عمق و حضور انسانی اهمیت می دهید؛ ویژگی ای که در جهان پرشتاب امروز، ارزشمند و نادر است. کلید اصلی این است که خودتان را سرزنش نکنید. باز بمانید، ارتباط بگیرید و به یاد داشته باشید: آغاز دوستی واقعی نه محبوب بودن ، بلکه درک شدن ، است. |