فرارو- محسن صالحی خواه؛ برنتابیدن کوچکترین انتقاد به روسیه در رسانه ها و اظهارات سیاستمداران و صاحب نظران، یکی از جالب ترین معماهای عرصه سیاست در ایران است. انتقادات نادرست که هیچ؛ یک حلقه تندرو سیاسی رسانه ای وجود دارد که انتظار می کشد کوچکترین نقد صحیحی نسبت به رفتار دوگانه روس ها در قبال ایران مطرح شود تا توپخانه خود را به کار بیاندازد. اما نکته جالب توجه این است که حلقه پرصدای مذکور، در مواقعی مثل مشخص نشدن نقش روسیه در سقوط نظام بشار اسد، انداختن امضا پای بیانیه حاوی ادعای امارات درباره جزایر ایران، موضوع از کار انداختن پدافندهای خود در سوریه زمان حمله اسراییل به محل حضور ژنرال های ایرانی ترجیح می دهند سکوت کنند. وقتی روسیه در جنگ 12 روزه به ایران کمک نکرد، بگوییم کمک کردند؟ واقعیت تغییر می کند؟ در این مسائل به روس ها ایراد و انتقادی وارد نیست. چرا که آن ها مثل تمام کشورهای دنیا، در پی دستیابی به منافع خود هستند. چیزی که این جماعت متوجه نمی شوند و سال هاست که تلاش می کنند چنین نگاه واقع بینانه ای در کشور ما پا نگیرد. طبیعتاً روس ها در موضوع اسراییل و مسئله فلسطین، مانند بسیاری کشورها از موضع ایران حمایت نمی کنند. یا این که منافعشان در مدیترانه متفاوت از منافع ایران است. حتی یادآوری این که زمانی در بازه سال های 2006 تا 2010 روسیه و چین هم به قطعنامه های تحریم ایران رای مثبت دادند، آن ها را ناراحت می کند. اگر چینی ها به خاطر منافع سیاسی، اقتصادی و راهبردی خود تصمیم بگیرند تحریم های شورای امنیت را رعایت کنند، واقعاً نمی توان به آن ها اعتراض کرد. چون هم ما می دانیم و هم آن هایی که دوست دارند خودشان را روسوفیل نشان دهند می دانند که چین به عنوان تنها خریدار نفت و بزرگترین شریک تجاری ایران، بارها از تهران خواسته مسائل را آمریکا را حل کند. چرا باید تجارت 1 تریلیون دلاری خود را فدای مشکلات تهران واشنگتن کنند؟ منافع ملی حرف اول و آخر می زند. این که گفته می شود جنگ اوکراین چیزی نبود که ما بخواهیم در آن درگیر شویم، آزرده شان می کند. همان کسانی که بر خلاف نظر کارشناسان خبره اعتقاد دارند روابط ایران و روسیه به معنای تخصصی و واقعی آن راهبردی است و نقدها نسبت به رفتار مسکو، باعث خدشه دار شدن این روابط راهبردی می شود. تکلیف ایالات متحده و کشورهای اروپایی با ایران معلوم است. هیچ کدام ادعای دوستی با ایران را ندارند. اما روس ها و چینی ها خودشان را دوست ایران معرفی می کنند. دشمنی آمریکا با ایران همانقدر واقعی ست که بازی روسیه با کارت ایران واقعیت دارد. بنابراین، منطقی ترین حالت این است که داخل ایران، جماعتی میزان دوستی آن ها را بزرگنمایی نکنند. مشکل از آنجایی شروع می شود که همان افراط در دشمنی با غرب خود را در قالب تفریط دوستی با روسیه نشان می دهد. یعنی سیاست خارجی ایران همچنان با توجه به جمیع مسائل موجود، درگیر این دست حواشی ست و نمی تواند به توازن لازم برسد. اما نکته این است که پنجره ها برای ایجاد این توازن همیشه باز نیستند و گاهی فرصت ها از دست می روند. اما این که همین افراد و شبه رسانه ها هم فهمیدند که ایران باید با دولت ها کار کند و سراغ و در ادبیات سیاسی خود و عملکردش سراغ ملت ها نرود، نمی تواند دور خود حصار بکشد و بازی یکنفره انجام دهد و نیاز به روابط دارد، خود یک اتفاق مثبت دیرهنگام است. |