بابک کاظمی در اعتماد نوشت: کاهش منزلت اجتماعی معلمان یکی از بزرگ ترین و پیچیده ترین چالش های نظام آموزش و پرورش کشور است که پیامدهای گسترده و عمیقی بر کیفیت آموزش، انگیزه حرفه ای معلمان، تربیت دانش آموزان و آینده نسل های بعدی دارد. معلمانی که با حقوق ناکافی، مزایای محدود، شرایط کاری سخت وعدم حمایت کافی مواجه هستند، به مرور زمان انگیزه، انرژی و توانایی لازم برای تدریس موثر را از دست می دهند و این کاهش انگیزه نه تنها کیفیت آموزش را تحت تاثیر قرار می دهد، بلکه موجب افت تحصیلی، کاهش تعامل مثبت با دانش آموزان، ضعف در تربیت اخلاقی و اجتماعی و کاهش مهارت های زندگی دانش آموزان می شود. علاوه بر این، جایگاه اجتماعی معلمان در جامعه کاهش یافته و این بی توجهی به شأن فرهنگی و اجتماعی آنان باعث کاهش اعتماد خانواده ها و دانش آموزان به مدرسه و نظام آموزشی شده است؛ دانش آموزانی که می بینند معلمشان مورد احترام واقعی نیست، ممکن است نسبت به تحصیل و آینده خود بی تفاوت شوند، در حالی که در جوامع پیشرفته احترام به معلم و ارزش نهاد آموزشی یکی از عوامل اصلی انگیزه و پیشرفت دانش آموزان محسوب می شود. در مناطق محروم و حاشیه ای، این وضعیت تشدید می شود، زیرا نبود امکانات آموزشی مناسب، کمبود نیروی انسانی و محدودیت منابع باعث شده که مدارس این مناطق با معلمان کم انگیزه یا فرسوده مواجه شوند و نتیجه آن، گسترش نابرابری آموزشی، افزایش ترک تحصیل و بازتولید چرخه فقر و محرومیت در نسل های بعدی است. از بعد حرفه ای، ضعف نظام ارتقای شغلی، عدم وجود فرصت های واقعی برای پیشرفت و توسعه حرفه ای، محدود بودن آموزش های ضمن خدمت و نادیده گرفتن خلاقیت و توانمندی های معلمان باعث شده معلمان کمتر حس کنند که نقش موثری در تربیت شهروندان آینده دارند و بسیاری از آنان مجبور شوند برای تامین نیازهای اقتصادی به مشاغل دوم یا سوم روی بیاورند که این امر زمان و انرژی آنان برای آموزش و تربیت دانش آموزان را کاهش می دهد. پیامدهای این بحران برای دانش آموزان فراتر از افت تحصیلی است؛ کاهش انگیزه و کیفیت آموزش، ضعف مهارت های اجتماعی و زندگی، افزایش آسیب های روانی و اجتماعی، کاهش امید به آینده و ایجاد نابرابری اجتماعی و فرهنگی را به همراه دارد و این اثرات در بلندمدت موجب کاهش اعتماد به نهادهای آموزشی و فرهنگی، کاهش سرمایه اجتماعی و تضعیف توانمندی های نسل آینده برای مشارکت فعال در جامعه می شود. علاوه بر این، کاهش منزلت معلمان اثر روانی و رفتاری بر خود معلمان نیز دارد؛ بسیاری احساس می کنند تلاش و تعهد آن ها نادیده گرفته می شود، روحیه آن ها تضعیف می شود و انگیزه حرفه ای آنان کاهش می یابد و این چرخه نه تنها کیفیت آموزش را کاهش می دهد، بلکه بر سلامت روانی و رفاه اجتماعی معلمان نیز اثر منفی دارد. برای مقابله با این بحران، لازم است دولت و نهادهای مسوول سیاست های جامع، هدفمند و مستمر اجرا کنند که شامل افزایش واقعی حقوق و مزایا، بازسازی جایگاه فرهنگی و اجتماعی معلمان در جامعه از طریق فرهنگ سازی و رسانه ها، ایجاد فرصت های واقعی برای ارتقای شغلی و آموزش های حرفه ای با کیفیت، توجه به سلامت روانی و رفاه معلمان، تقویت مشارکت آنان در تصمیم گیری های آموزشی و حمایت مستمر از معلمان در مناطق محروم باشد. چنین اقداماتی نه تنها باعث ارتقای انگیزه و کیفیت آموزشی معلمان می شود، بلکه اعتماد خانواده ها، رضایت دانش آموزان و مشارکت جامعه را افزایش می دهد و زمینه ساز تربیت نسلی خلاق، مسوول، توانمند و امیدوار به آینده خواهد بود. درنهایت، بازگرداندن منزلت معلمان به جایگاه واقعی و ارتقای شأن حرفه ای آنان نه یک موضوع صنفی صرف بلکه ضرورتی ملی است؛ زیرا بدون معلمان توانمند، با انگیزه و مورد احترام، هیچ تحول آموزشی، تربیتی یا توسعه انسانی پایدار در کشور ممکن نخواهد بود و آینده کشور در زمینه عدالت آموزشی، توسعه انسانی، پیشرفت علمی و توانمندی نسل های بعدی با تهدید جدی مواجه خواهد شد و این بحران به عنوان یک زنگ خطر برای سیاست گذاران و جامعه نیازمند برنامه ریزی فوری، پایدار و مستمر است. |