رضا رییسی در یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: طی چند دهه اخیر حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با چند ابرچالش جدی روبه رو بوده و حضور سوق الجیشی در ژئوپلیتیک پرتلاطم و پرکشاکش خاورمیانه بر این فرازونشیب های مداوم و متواتر افزوده و صحنه غامض و پیچیده ای رقم زده است. در این میان، ایران به عنوان یک بازیگر کلیدی و برخوردار از پتانسیل های خاص و ویژه برای نقش آفرینی در اتمسفر معادلات منطقه ای، گاه در صحنه معادلات پیشران بوده و گاه متحمل ضربات و آسیب ها و عقبگردهایی شده است. اما شاید نکته کلیدی در این میان آن بوده که نتوانسته ایم با یک استراتژی مشخص و نقشه راه کلان نگرانه، مسیر تحولات را در راستای بهره مندی منافع ملی خود کانالیزه و هموار کنیم. در بسیاری از حوزه ها، دچار کامیابی و موفقیت مقطعی شده ایم، اما نتوانسته ایم روند مستمری بسازیم و از کارت های برنده خود در بازی برای انتفاع ملی بهره برداری پایدار و بلندمدتی را رقم بزنیم که وضعیت کنونی، خود گویا این ناکامی و عدم توفیق است. شاید بیش و پیش از هر چیزی در این فرآیند، فقدان استراتژی بلندمدت و منسجم در چارچوب یک مانیفست شفاف و پارادایم های مدون با حدود و ثغور مشخص به ما آسیب زده و در پیامدش سردرگمی عملکردی و فقدان تصمیم گیری های شجاعانه و منطبق بر سیر تحولات را به دنبال داشته است. اینگونه شده که در بسیاری از موافع و مواضع هزینه های فراوانی را متقبل شده ایم بی آنکه بتوانیم فواید آن را برداشت کنیم و در راستای منافع ملی خود مورد استفاده و انتفاع قرار دهیم. در ادامه به چند نمونه از این نکات، اشاره خواهیم کرد. در ماجرای بلوای داعش در سوریه و عراق که تهدید جدی را متوجه امنیت و صلح جهانی کرد و شاید بیش و پیش از دیگران با دامن گستردن آشوب و تلاطم، کشورهای اروپایی و امنیت کشورهای عربی را دچار مصائب جدی و تبعات گسترده می کرد، این ایران بود که در نوک میدان با هزینه های مادی و معنوی فراوان این غول راه شده از چراغ جادو را لگام زده و از دایره تحولات حذف کرد، البته که امنیت کشور خودمان نیز در این مسیر ارتقا یافت و تامین شد؛ اما آیا دیگر کشورها نیز این نقش آفرینی ممتاز و متمایز ایران را قدر دانستند و ما توانستیم امتیازات لازم را بابت این اهتمام اخذ کنیم؟ آیا در سوریه و عراق منطبق با هزینه های انجام شده، برداشت های لازم را داشتیم؟ آیا برای فردای حذف داعش برنامه ریزی کرده بودیم و پیوست های اقتصادی و سیاسی لازم را تدوین کرده بودیم؟ وضعیت عراق و سوریه در سال های بعد نشان داد که چنین نقشه راهی را ترسیم نکرده و فکری برای فردای پیروزی نظامی و بهره برداری از تفوق خود نداشتیم. در ماجرای پرونده هسته ای تا اواسط دهه80 که به تکمیل فرآیند چرخه سوخت نیل یافتیم، گذر زمان به نفع ما بود؛ اما بعد از آن هرچه زمان گذشت و مذاکرات به طول انجامید، با صدور قطعنامه های الزام آور و تنگ شدن حلقه تحریم های فلج کننده، زمان به ضرر ما سپری شد و هیچ استراتژی مشخصی در زمینه دیپلماسی و بلوک سازی در برابر تهدیدات طرف غربی نداشتیم. با انعقاد برجام و عبور از چاه ویل قطعنامه و تحریم، دریچه ای برای بهره مندی اقتصادی در ضمن برخورداری از حقوق هسته ای گشوده شد؛ اما در آن سال ها نیز نتوانستیم از فرصت ایجادشده بهره مندی لازم را داشته باشیم و حتی تا پیش از آمدن ترامپ از دریچه طلایی ایجادشده در راستای جلب سرمایه گذاری خارجی و درهم تنیدگی اقتصاد ایران با جهان استفاده کنیم و مانعی در برابر ترامپ بسازیم. با آمدن ترامپ و خروج از برجام و پیگیری سیاست فشار حداکثری باز هم مدل استخوان لای زخم عمل کردیم و نه برنامه ای برای مذاکره داشتیم و نه به سمت بهره گیری از ظرفیت های مستتر در مسیر بازدارندگی هسته ای رفتیم. اینگونه هم نتوانستیم از مواهب برجام آنگونه که بایسته و شایسته بود، بهره مند شویم و نه بازدارندگی لازم و ضروری را ایجاد کنیم و چند سال دیگر با تبعات تحریم سپری کردیم، بی آنکه بدانیم در نهایت به کجا می خواهیم برسیم و بالاخره هم در این سردرگمی و ابهام استراتژیک با حمله نظامی دشمن خارجی روبه رو شدیم. با اجرایی شدن اسنپ بک، آن اندک باقیمانده مواهب برجام هم منتفی شد و بازگشت تحریم ها در شرایطی که برنامه هسته ای نیز دچار صدمات و لطمات جدی شده است، یک عقبگرد جدی را رقم زده و ما که هنوز تاکید داریم به دنبال ساخت سلاح هسته ای نیستیم، باید با عواقب تحریم های هسته ای دست به گریبان باشیم که انتفاع چندانی از آن نداشته ایم و محاسبه هزینه و فایده ما را بسیار ناتراز و کفه موازنه را در تحلیل اقتصادی و اجتماعی و لایه های مختلف و متکبر سپهر عمومی دچار نوسان عجیب و غریب کرده است. در شرایط فعلی نیز که دولت ترامپ نشان داده به هیچ صراطی مستقیم نیست و دچار تمامیت خواهی مفرط است و در این مسیر افسار اروپا را هم به دنبال خود می کشد، ما هنوز در موازنه سازی و برون رفت از این چالش هم دچار ابهام استراتژیک و ضعف در تصمیم گیری های بهنگام و سنجیده هستیم. رویارویی با بلوک جهانی غرب کار سخت و شاقی است؛ اما فارغ از هر دلیل و پروسه ای که ما و غربی ها را به اینجا کشانده، آن چیزی که مسلم است، آن است که ما در انزوای ژئوپلیتیکی و دیپلماتیک نمی توانیم به تنهایی از پس این مبارزه فرسایشی بر بیاییم. ایران بایست فارغ از رویکردهای شعاری در لزوم حسن همجواری با کشورهای همسایه یا ابراز مودّت و دوستی با شرکای راهبردی چون چین و روسیه (که این واژه شرکای راهبردی تنها شعاری بوده) با تدوین یک استراتژی مشخص و مدون سطح روابط خود به خصوص در سطوح اقتصادی را با چین به مرحله شرکای راهبردی ارتقا بخشیده تا بتواند در برابر بلوک غربی و فشارهای تحریم اقتصادی آنان ممر و مقر معقول و راهگشایی ایجاد کند و در این مسیر با کشورهای همسایه نیز از وضعیت رقابت گرایی منطقه ای به وضعیت همکاری و انعقاد پیمان های مشترک دفاعی و سیاسی و اقتصادی رهنمون شود. در این مسیر باید تعارفات و ملاحظه نگری و محافظه کاری و فقدان اراده لازم در تصمیم گیری های شجاعانه و جسورانه را کنار گذاشت و مبتنی بر یک استراتژی مشخص در راستای منافع ملی متکی به همه ظرفیت های ممکن با ترسیم چشم انداز مشخص در عرصه سیاست خارجی گام برداشت. شرایط تازه، اقدامات و تمهیدات جدید را می طلبد و دیگر سیر در مسیر ابهام استراتژیک و صرف هزینه های بسیار و عدم انتفاع لازم، در توان و ظرفیت کنونی ما آن هم در مواجهه با دشمن غدار نیست. |