وریا نوروزی در اعتماد نوشت: نظام رتبه بندی معلمان در ایران که با اهداف ارتقای کیفیت آموزشی و توسعه حرفه ای طراحی شد، در عمل به مسیری انحرافی کشیده شده است. تمرکز افراطی این سیستم بر شاخص های کمّی و بروکراتیک، به ویژه در حوزه پژوهش، نه تنها ماهیت اصلی حرفه معلمی را نادیده گرفته، بلکه پیامدهای مخربی به همراه آورده است. این رویکرد شمارش مقالات و امتیازات کاغذی را به عنوان فرآیندی ساده و ارزان، بر سنجش کیفیت تدریس که فرآیندی پیچیده، زمان بر و نیازمند ارزیابان حرفه ای است، ترجیح می دهد. براساس ماده یک آیین نامه اجرایی رتبه بندی، معلم فردی است که مسوولیت تعلیم و تربیت دانش آموزان را برعهده دارد. با این حال، فرآیند عملیاتی شدن رتبه بندی به شدت از اهداف اصلی خود فاصله گرفته و به رقابتی برای جمع آوری امتیازات و رزومه سازی تبدیل شده که کلاس درس را فدای امتیازات کاغذی می کند. الگوی دانشگاهی؛ چالشی در شناسایی هویت معلمی- یکی از چالش های بنیادین، غلبه الگوی دانشگاهی بر الگوی مدرسه ای است. این نگرش با انتخاب عناوین مشابه نظام رتبه بندی اعضای هیات علمی و برگزیدن اساتید دانشگاه به عنوان ارزیابان حرفه ای (ماده دو آیین نامه) تبلور یافته که نشان دهنده نگاه پایین دستی به آموزش و پرورش در مقابل دانشگاه است. این رویکرد تقلیدی، بدون توجه به تفاوت ماهوی میان حرفه معلمی و تدریس دانشگاهی، به صورت مکانیکی به مدارس تعمیم داده شده است. معلم یک متخصص عمل (Practitioner) است که موفقیتش در عملکرد و تاثیر بر یادگیری دانش آموزان تعریف می شود، درحالی که استاد دانشگاه یک آکادمیک محسوب می شود. این عدم درک صحیح از ماهیت حرفه معلمی، منجر به انتظاری نابجا شده که معلم را ناگزیر به ایفای نقش پژوهشگر آکادمیک می کند. فاجعه زمانی کامل می شود که این تقاضای نابجا، در شرایطی رخ می دهد که زیرساخت توسعه حرفه ای واقعی ازجمله دوره های بدو و ضمن خدمت تخصصی و کاربردی حذف یا به شدت کمرنگ شده و با دوره های عمومی که عملا تاثیری بر بهبود کیفیت تدریس معلمان ندارد و بیشتر به صورت مجازی برگزار می شود، جایگزین شده است. ازسوی دیگر انتظار معلم-پژوهشگر در نظام رتبه بندی در شرایطی است که از دوره تربیت معلم گرفته تا دوره های ضمن خدمت، آموزش روش تحقیق کاربردی و مرتبط با بطن کلاس درس آموزش داده نمی شود. در نتیجه، معلم نه ابزار پژوهشگری را دارد و نه از حمایت کافی برای ارتقای مهارت های آموزشی خود برخوردار است. این فرآیند ضمن تخریب مفهوم پژوهش و تولید انبوه مقالات بی ارزش، به جایگاه معلمان آسیب می زند و اعتمادبه نفس آنان را تضعیف می کند. معلمان ناچار به سفارش پژوهش های بازاری و مشارکت در کتاب هایی می شوند که گاهی با تغییر عنوان به چندین معلم فروخته می شود. آسیب موازی: مدرک گرایی و فرسایش کیفیت آموزش- این سیستم معیوب به پیامد مخرب دیگری نیز دامن زده است: ولع ادامه تحصیل در مقاطع ارشد و دکترا، نه برای یادگیری، که برای کسب امتیاز و افزایش حقوق که سه آسیب جدی به دنبال داشته است: کاهش کیفیت آموزش های تحصیلات تکمیلی: هجوم انبوه معلمان برای اخذ مدرک، کیفیت علمی و آموزشی این دوره ها را تنزل داده است. تولید پایان نامه های بی کیفیت: معلمان، فاقد فرصت و انگیزه کافی برای پژوهش های اصیل و کاربردی هستند. تخلیه انرژی از کلاس درس: انرژی معلم بین تدریس و گذراندن واحدهای درسی غیرمرتبط تقسیم می شود. نتیجه این سیاست، رشد قارچ گونه بازار کتاب های زرد و مقالات و پایان نامه های تقلبی است که تنها سود دلالان و ناشران سودجو را تضمین می کند و اعتماد عمومی به نهاد علم را تخریب می نماید. راه حل: از چارچوب TPACK تا سامانه ارزیابی دوخطی- نظریه لی شولمن و توسعه آن به چارچوب TPACK -که تلفیقی از دانش محتوایی، پداگوژیک و فناورانه است- مسیر جدیدی برای ارزیابی معلمان ترسیم می کند. شولمن با معرفی مفهوم دانش محتوایی-پداگوژیک نشان داد که هنر معلمی در توانایی تبدیل دانش تخصصی به تجربیات یادگیری معنادار نهفته است. برای نمونه، یک متخصص کبدشناسی ممکن است عمیق ترین دانش را داشته باشد، اما لزوما نمی تواند آن را به دانش آموزان بیاموزد؛ در حالی که یک معلم زیست شناسی با PCK قوی می داند چگونه با استفاده از مدل های ساده و رسانه های آموزشی، عملکرد کبد را به شکلی ملموس آموزش دهد - مهارتی که به مراتب از تولید مقالات نظری بی ارتباط با کلاس درس ارزشمندتر است. این نگاه در الگوهای موفق جهانی نیز بازتاب یافته است. در ایالات متحده، ارزیابی براساس مشاهده کلاس درس صورت می گیرد. ژاپن با فرهنگ درس پژوهی بر کار گروهی معلمان تاکید دارد و فنلاند نیز با اعتماد حرفه ای به معلمان، سیستم ارزیابی خود را بر مشاهده همکاران استوار کرده است. برای تحقق این چشم انداز، سامانه ارزیابی دوخطی پیشنهاد می شود: خط اول (برای همه معلمان): ارزیابی براساس مهارت های آموزشی محض (مشاهده کلاس، کیفیت طرح درس و تاثیر بر یادگیری دانش آموز) و خط دوم (امتیاز اضافی): اعطای امتیازات مازاد به تولیدات پژوهشی اصیل و کاربردی برای معلمان علاقه مند از سیستم امتیازدهی تا موتور محرک توسعه- راه نجات، بازتعریف اساسی معیارهای رتبه بندی و عبور از کمّی گرایی به سمت ارزیابی کیفی است. یک نظام رتبه بندی ایده آل باید، دوره های ضمن خدمت کیفی و کاربردی را احیا کند، پژوهش ها را براساس کیفیت و ارتباط با بهبود فرآیند یادگیری ارزیابی نماید و درنهایت مشاهده مستمر کلاس درس و بازخورد سازنده را محور اصلی قرار دهد، چراکه هدف نهایی باید تبدیل رتبه بندی از یک ابزار بروکراتیک به موتور محرک توسعه حرفه ای باشد تا در این مسیر، کلاس درس قربانی رزومه نشود و پژوهش در خدمت آموزش قرار گیرد. |