هنگام تحصیل دردوره راهنمایی نمراتم خیلی خوب بود. درواقع شاگرد زرنگ مدرسه بودم تا این که در مدرسه شبانه روزی نمونه دولتی قبول شدم و قرارشد از روستای خودمان به جای دیگری بروم. ولی هیچ کدام ازبچه های روستا و دوستانم آن جا قبول نشدند. این بود که من هم احساساتی شدم ودیگربه مدرسه نرفتم تا این که… به گزارش خراسان، جوان 34ساله ای که درگرداب اعتیاد دست وپا می زد با بیان این که دوست ناباب در مسیر اعتیاد مهم تراز محیط آلوده است به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهرمشهدگفت: پدرم مردی کشاورز و زحمتکش است و من دو خواهر کوچک ترو بزرگ تر از خودم دارم که ازدواج کرده اند. من هم بعد از آن که به دبیرستان نمونه دولتی نرفتم. درهمان روستای درگزبادوستانم مشغول تفریح و خوشگذرانی شدم که در این میان با پیشنهاد آن ها به سوی مصرف تفریحی مواد مخدر رفتم. آن روزها آن قدر برایم لذت داشت که فقط به دنبال بهانه ای برای مصرف بودم. یک روز جشن عروسی را بهانه می کردیم که از خوشحالی بساط مواد مخدر را پهن کنیم و یک روز به خاطر مرگ یکی از اهالی روستا و یا اطرافیانمان و به بهانه غم زدایی مواد مصرف می کردیم. خلاصه در همین روزها به پیشنهاد یکی از همسایگانمان به تربت حیدریه رفتیم و با سمانه که دختری حدود15ساله بود ازدواج کردم. ولی هنوز دوره نامزدی را می گذراندم که فردی ناشناس تلاش می کرد تا چنین وانمود کند که همسرم قبلا نامزد یکی از بستگانش بوده است. ولی بعد از تحقیق متوجه شدم او دروغ می گوید اما باز هم این موضوع تاثیری منفی درذهنم گذاشت. با وجود این، همسرم را خیلی دوست داشتم و بعد از ازدواج با هم به مشهد آمدیم و زندگی مشترکمان را شروع کردیم. درهمین حال من به مصرف مواد مخدر ادامه دادم و حالا درمنزل خودم به راحتی بساط استعمال را پهن می کردم. با آن که همسرم سکوت می کرد ولی می دانستم به هیچ وجه از مصرف من راضی نیست. با وجود این، من خودم را توجیه می کردم که هنوز هم در حال مصرف تفریحی هستم. بالاخره زمانی به خود آمدم که دیگر دیر شده بود. حالا نه تنها استعمال مواد مخدر هیچ لذتی برایم نداشت بلکه آرزو می کردم روزی بدون مصرف مانند انسان های عادی باشم. با افزایش بهای مواد مخدر، وضعیتم بدتر شد چون هر چه کار می کردم شب باید به ساقی محل تحویل می دادم. آن قدر عذاب می کشیدم که احساس می کردم دیگر به آخر خط رسیده ام. با خودم فکر می کردم اگر روزی بفهمم پسر خودم به مصرف مواد آلوده شده است چه می کنم؟ ولی خودم در گرداب مواد دست وپا می زدم و دوست داشتم دیگران شرایط مصرف را برایم فراهم کنند اما هر کجا می رفتم بساط استعمال پهن بود. با این وجود فقط دوستان ناباب نقش مهم تری در گرایش به اعتیاد دارند تا محیط های آلوده! یک بار هم توسط نیروی انتظامی دستگیر شدم اما این دستگیری ها هیچ فایده ای ندارد فقط باید یک عزم عمومی برای فرهنگ سازی در جامعه باشد و نوجوانان از همان دوران راهنمایی باید با سرگذشت افرادی مانند من آشنا شوند تا بدانند که عاقبت چند هفته خوشگذرانی، بدبختی تا پایان عمر است. با دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی (رییس کلانتری گلشهرمشهد) با تلاش مشاور کلانتری، این جوان به یکی از مراکز ترک اعتیاد معرفی شد تا زندگی اش در مسیر درست قرار بگیرد. |