چقدر طول می کشد خاک گور مرده سرد شود؟ یک ماه؟ 6ماه؟ 8 ماه؟ حوالی ساعت 9 شب 31 شهریور 1403، معدن زغال سنگ طبس منفجر شد و با ریزش آوار و شعله های آتش و انتشار گاز مونوکسید کربن در تونل های معدن، 53 جنازه سوخته و خشک شده و ترکیده روی دست دولت ماند آن هم به یک دلیل ساده؛ رعایت نشدن الزامات ایمنی در معدن. به گزارش اعتماد، ابعاد فاجعه در مقایسه با تمام حوادث معادن زغال سنگ ایران، به قدری عمیق بود که دولت و مسوولان قضایی، شتابزده اعلام کردند که تمام معادن ناایمن، باید به سرعت مورد بازدید و بازرسی قرار گرفته و تا زمان ایمن سازی، تعطیل شوند. در فاصله سه ماه بعد از انفجار معدن زغال سنگ طبس، حدود 20 معدن در استان های مازندران و گلستان به دلیل ناامنی تعطیل شد و مسوولان قضایی دو استان گفتند که این معادن، فقط به شرط رفع نواقص ایمنی بازگشایی خواهند شد… چقدر طول می کشد خاک گور مرده سرد شود؟ یک ماه؟ 6 ماه؟ 8 ماه؟ روایت طبس: احمد، فرزند روستای سوسرا و کارگر معدن زغال سنگ طبس است؛ همان معدنی که شامگاه 31 شهریور 1403 منفجر شد و در اولین ساعات بعد از انفجار، 49 جسد له و سوخته و بی نفس از تونل هایش بیرون آمد و تا چند روز بعد از فاجعه، تعداد جنازه هایش به عدد 53 رسید. احمد، ساعت 7 غروب دوشنبه 31 شهریور 1404، سوار بر اتوبوسی به مقصد طبس بود و 12 ساعت بعد، باید در ورودی معدن اعلام حضور می کرد تا به کارگاه پیش رو برود و با تبر به سینه زغال بکوبد و آنقدر دیواره کوه را بشکافد و بشکند تا بعد از 16 ساعت کار، 5 هزار کیلو زغال به سرکارگر تحویل بدهد. شیوه کار معدن زغال طبس همین طوری است؛ دو هفته استراحت، دو هفته کار. کارگر معدن طبس، در هر روز از این هفته های کاری، باید به اندازه دو روز، کار کند. احمد 19 سال سابقه معدنکاری دارد و جز سال اول و روزهای بعد از خدمت سربازی که در معدن زمستان یورت آزادشهر کار کرد، باقی سابقه اش در معدن زغال سنگ طبس پر شده است. احمد می گوید که بعد از انفجار پارسال، حقوق کارگرها زیاد شده و دریافتی احمد به 30 میلیون و 500 هزار تومان رسیده ولی می داند که احوال دوستانش در معادن زغال سنگ آزادشهر، تغییر خوشی نداشته و جز تا دو، سه ماه بعد از انفجار معدن طبس که دستمزدهای به موقع گرفتند، از فروردین امسال، دو ماه و سه ماه، چشم انتظار پیامک واریز حقوقند و هر بار که سراغ پیمانکار معدن می روند این جواب تکراری را می شنوند که زغال مرغوب نبوده و فروش نرفته و فعلا پول نیست. چشم انتظاری برای واریز دستمزدها و حق بیمه ها، ساده ترین مشکل معدنکاران آزادشهر است. تبرکوب ها و پیکورچی ها و تخریب کارها و کارگران دویل، برای احمد تعریف کرده اند که در این 7 ماه، سقف و دیوار کارگاه های معادن آزادشهر را با الوارهای ترک خورده خشک، زیرسازی کرده اند و صبح تا شب، خوف مرگ و زنده به گوری دارند در کارگاه های تنگ و تاریک ناامن و آماده ریزش. زیرسازی کارگاه با الوار خشک، هیچ فرقی با خودکشی نداره. کوه، موجود زنده است و دایم تکون می خوره. وقتی چوب خشک به سینه کوه ببندی، با اولین تکون، می شکنه. چوب خشک، یعنی چوب مرده. چوب خشک، یعنی جنس ارزون. چوب خیس، سینه کوه رو نگه می داره و حتی اگه لایه زغال، سنگینی بده و به مرحله ریزش برسه هم، بچه ها فرصت دارن از کارگاه فرار کنن ولی چوب خشک… طبیعت آزادشهر، همیشه سیراب است از نم و باران اما بارور کردن زمین هایش، سرمایه می خواهد که دست اغلب معدنکاران این منطقه هم خالی است و دستمزدی که می گیرند، پای مخارج اولیه عیالواری، آب می شود. اصلا به همین دلیل است که وقتی معدنکار روستاهای آزادشهر می گوید اینجا هیچ شغلی غیر از معدن نیست باید حرفش را باور کنی. در روستاهای آزادشهر که وسع هیچ خانواده ای به تملک بیش از یک هکتار زمین نمی رسد و زمین های اشتراکی بین سه یا چهار خانوار و آن هم با وسعت کمتر از یک هکتار، سر تا ته منطقه فراوان است، برای پاشیدن بذر جو و گندم به دل یک هکتار زمین، باید حداقل 200 میلیون تومان نقد کف دستت باشد تا به شرط کنار هم نشستن تمام اگرها و امیدها، در هر هکتار، حداکثر 3 هزار کیلو گندم خوشه ببندد و بعد از برداشت یا دل ببندی به پیش خرید نسیه دولت یا حراج محصولت روی میز دلالی که اسکناس نقد کف دستت می گذارد. اگر هم قصد کنی 4 راس گاو یا 20 راس گوسفند بخری، باید حداقل 500 میلیون تومان در رمه بازار آزادشهر خرج کنی و کدام کارگر معدن می تواند این طور ولخرج باشد وقتی بام تا شام زندگی اش با قسط گره خورده؟ احمد می گوید سرتاسر روستاهای آزادشهر، اگر معدن نباشد، معاش به شماره می افتد. این قصه هم مربوط به امروز و دیروز نیست. احمد سال 1384 هم که از خدمت سربازی به سوسرا برگشت، در این منطقه هیچ شغلی نبود جز معدن. توی منطقه ما، 7 تا معدن زغال هست. معدن زمستان یورت از همه بزرگ تره. یک سال توی معدن زمستان یورت کار کردم. حقوقش کم بود، دیر حقوق می دادن، مزد معدن به خرج یک نفر هم نمی رسید چه برسه به اینکه با این مزد بخوای زن و بچه دار بشی. بعد از یک سال، اومدم معدن طبس. اگه مزد معادن منطقه ما، کافی و سر وقت بود، مجبور نبودم 700 کیلومتر تا طبس برم و دو هفته از زن و بچه ام دور بمونم. وضع ما هیچ وقت خوب نشد. وضع معادن آزادشهر، هنوز مثل قبله و مزد بچه ها، دو ماه و سه ماه عقب می افته و صاحب معدن، به محض اینکه می شنوه که قراره مدیر دولتی از تهران بیاد، دو ماه از مزد بچه ها رو میده که مبادا اعتراض کنن. مدیر دولتی که از آزادشهر خارج میشه، دوباره پرداخت مزد بچه ها به همون وضع قبل برمی گرده. می دونی کارگر معدن وقتی سه ماه مزد نگیره یعنی چی؟ من نمی دانستم ولی احمد می دانست. تاخیر سه ماهه در مزد کارگر معدن منطقه آزادشهر، یعنی که خودش و همسرش و پسر تازه دامادش، زنده گی شان را به حراج می گذارند و تاخیر سه ماهه در مزد کارگر معدن منطقه آزادشهر، یعنی کارگر مجبور می شود برای تامین مخارج خانه، همدست مواد فروش خیابان و گذر محله شان بشود. اینها اخباری بود که احمد می دانست و می گفت خبرش به گوش هیچ مدیر و مسوولی نمی رسد. روایتی دورتر از طبس: میثم، تا 7 ماه قبل کارگر معدن زغال سنگ طبس بود و حالا، حوالی گرگان، کارگر روزمزد است. میثم می گوید فشار کار معدن زغال طبس در حدی کمر خردکن بود که تمام کارگرها، با شیره و تریاک سرپا می ماندند. میثم از کارگرهای معدن مثال می زند؛ از حمید و هاشم و حسین که برای 16 روز کار در بخش پیشروی و استخراج زغال، 25 گرم تریاک و شیره مصرف می کردند تا از پا نیفتند و بابت دل بستن به قوت تریاک و شیره، برای 16 روز حداقل 3 میلیون و 400 هزار پول مواد می دادند. میثم از ابراهیم می گوید که وقتی وسع جیبش به تریاک و شیره نرسید و رفت سراغ شیشه که خیلی ارزان تر از شیره و تریاک بود، سرکارگر تهدیدش کرد که از معدن اخراج می شود و ابراهیم، شیشه را با قرص و شربت تریاک جایگزین کرد و اعتراض و تهدید سرکارگر هم تمام شد. میثم می گوید، تمام کارگران معدن زغال طبس، جوانند و بیشتر از 40 سال ندارند ولی غروب هر روز که کار تمام می شود، جماعتی از تونل های معدن بیرون می آیند که تاریکی و گرد زغال و تریاک و تلخی شیره، خیلی زودتر از آنکه حق شان بوده، پیرشان کرده. بعد از انفجار پارسال، دیگه نتونستم توی معدن بمونم. 6 ماه موندم و اومدم بیرون. چطور می تونستم توی معدنی بمونم که تا 31 شهریور، 53 نفر از کارگراش زنده بودن و هر صبح و غروب باهاشون سلام و علیک داشتم و بعد از 31 شهریور، 53 نفر از کارگراش مرده بودن و بوی مرگ به دیوارای کارگاهش چسبیده بود؟ اون 53 نفر کشته شدن و دیگه زجر نمی کشن ولی اون کارگری که بعد از انفجار، گاز مونوکسید کربن نفس کشید و یک تیکه از مغزش رو برداشتن و حالا مبهوت به دور و اطرافش نگاه می کنه و زبونش برای همیشه بسته شده، اون کارگری که بعد از انفجار، گاز مونوکسید کربن نفس کشید و دیوونه شد و حالا باید دست وپاش رو به تخت ببندن، اینا نمردن ولی زندگی اجباری دارن و اگه می مردن، خیلی بهتر بود. کی جواب این همه زندگی از دست رفته رو میده؟ مگه با دیه، می تونی عمر و جوونی یک آدم رو بخری؟ میثم می گوید بعد از فاجعه 31 شهریور پارسال، تنها اتفاق مثبت در معدن زغال سنگ طبس این بود که حقوق کارگرها بیشتر شد و دستگاه های تهویه جدید نصب کردند. یک ماه بعد از انفجار، گفتن می خوان ماسک جدید بدن. فکر کردیم ماسک روسی میدن. ماسک جدید، پارچه ای بود. ماسک پارچه ای یعنی هیچ. ماسک پارچه ای یعنی هم گرد زغال و هم گوگرد میره توی ریه ات. وقتی چوب برای زیرسازی کارگاه آوردن، دیدیم چوب معمولیه در حالی که باید چوب خیس می دادن که زیرسازی، مقاوم و محکم باشه. روایت زمستان یورت: هنوز وقتی در آزادشهر، اسم معدن زغال سنگ زمستان یورت را به زبان بیاوری، زن و مرد، بغض می کنند و بعضی شان می گویند 8 سال بعد از انفجاری که 43 کارگر معدن را کشت، هنوز در جاده باریک جلوی معدن می شود صدای مرگ را شنید. وقتی ازشان بپرسی صدای مرگ، چه آوایی دارد؟ می گویند برو بالا سر مزار همان 43 نفری که در تونل های معدن بی تهویه، خفه شدند و سوختند، تا صدای مرگ را بشنوی چون هر سال و هر روزی که از 13 اردیبهشت 1396 می گذرد، صدای مرگ بالای سر این 43 مزار، بلندتر از قبل شنیده می شود… احسان، کارگر بخش استخراج معدن زغال سنگ زمستان یورت است و 9 سال است که در کارگاه های تاریک و سرد معدن، پیکور می زند هر روز و هر روز، 8 ساعت. احسان می گوید برای هیچ کدام از کارگران معدن زغال سنگ زمستان یورت، بیمه سخت و زیان آور رد نمی شود و همگی باید به مدت 30 سال کار کنند. وقتی از اداره کار می پرسیم، میگه اگه معدن، بیمه سخت و زیان آور براتون رد کرده باشه، باید با 15 سال کار بازنشسته بشین. ولی الان کارگر استخراج و پیشروی، با 25 سال سابقه هنوز کار می کنه و به بازنشستگی نرسیده. 400 کارگر معدن زمستان یورت، حتی نمی دانند چه جور بیمه ای برایشان رد می شود ولی یادشان هست که بیمه آن 43 نفری که در انفجار 13 اردیبهشت 1396 کشته شدند، عنوان هایی بی ربط به شغل استخراج و پیشروی معدن زغال سنگ داشت. احسان می گوید در این یک سالی که از انفجار معدن زغال سنگ طبس گذشت، نه وضع ایمنی معدن زمستان یورت بهتر شد و نه پرداخت مزد، منظم شد و نه رقم مزد زیاد شد. از پارسال تا حالا، غیر از الوارهای خشک، چیز دیگری برای زیرسازی به کارگاه ها نرسیده. بالاترین رقم مزد پرداختی معدن زمستان یورت برای بخش پیشروی و استخراج، همین عددی است که احسان از روی پیامک گوشی تلفنش برایم می خواند: حقوق خرداد با 9 سال سابقه و دو حق اولاد و برای 8 ساعت کار روزانه، 14 میلیون تومان. تا دو هفته قبل، کارگران معدن، دستمزد تیر و مرداد را طلب داشتند. دوشنبه 24 شهریور، یک ساعت از نیمه شب گذشته بود که احسان در پیامک کوتاهی برایم نوشت: سلام. حقوق ما رو واریز کردن. قرار شد از این به بعد، یکم تا دهم ماه، حقوق ها رو واریز کنن. احسان مستاجر است و هر ماه 6 میلیون و 300 هزار تومان بابت اجاره می دهد و چون مزد 14 میلیون تومانی، از رقم مخارج یک خانواده 4 نفری خیلی خیلی عقب تر است، احسان مجبور است هر روز 4 ساعت اضافه کار کند. کارگر بخش استخراج باید در هر روز 4 متر از دیواره کوه را پیکور بزند تا در پایان ساعت کار، یک واگن 700 کیلویی زغال تحویل بدهد. بهای هر ساعت اضافه کاری در معدن زمستان یورت، 100 هزار تا 140 هزار تومان است. یعنی اگر احسان بتواند در طول یک ماه و در هر روز از ماه، 4 ساعت اضافه تر کار کند، در پایان ماه حدود 9 میلیون تومان به مزدش اضافه خواهد شد. من از مزدم راضی نیستم. چند هفته قبل، عضو شورای کارگری معدن زمستان یورت، به روسای معدن گفت پایه حقوق ما چه رقمیه و چرا رقم مزدمون انقدر کمه. روسای معدن در جواب گفتن اگه از مزدت ناراضی هستی، از معدن برو، چون ما کارت دعوت برات نفرستادیم. عضو شورای کارگری 17 سال از عمرش رو برای این معدن گذاشته ولی خیلی راحت تهدید به اخراج میشه. وضع همه ما همینه. وقتی بابت تاخیر مزد اعتراض می کنیم، وقتی اعتراض می کنیم که کارگاه، گرد و خاک زیاد داره و باید تهویه قوی تری نصب بشه، وقتی زغال سفته و کمتر از مقدار موظف برداشت می کنیم و به کم کاری متهم می شیم، تهدید می کنن که ما رو از کارگاه به بخش اداری تبعید می کنن و تبعید، یعنی کاهش مزد. دو هفته قبل، 4 نفر از کارگرا، 12 متر زغال برداشت کردن و توبیخ شدن و با اینکه 16 ساعت کار کرده بودن، از مزد هر نفرشون 400 هزار تومن کم شد. پس مجبوری توی همین وضع کار کنی، چون اینجا هیچ شغلی نیست. تنها دلخوشی ما، همین معدنه. انقدر بی پولیم که حتی توان کشاورزی نداریم. 400 تا کارگر توی زمستان یورت کار می کنن و پیمانکار معدن به سادگی میگه ایمن سازی رو به شرطی رعایت می کنه که تجهیزات داشته باشه. بارها با اعتراض به دادستانی استان حقوق مون رو گرفتیم. اوایل امسال وقتی چند ماه حقوق معوقه داشتیم، رفتیم پیش فرماندار و امام جمعه و شهردار آزادشهر ولی مشکل مون حل نشد. دادستان استان، مسوولان معدن رو احضار کرد و دو ماه حقوق مون رو با زور و تهدید ازشون گرفت و مسوولان معدن قول دادن که وضع پرداخت مزد درست بشه ولی درست نشد. مسوولان معدن به ما میگن وضع رو باید تحمل کنیم ولی من امروز، ناامیدتر از دیروز و هفته قبلم، چون هیچ اطمینانی ندارم که آیا فردا کار می کنم یا ممکنه استاد کار عذرم رو بخواد. ما می دونیم که زغال معدن فروش میره ولی مسوولان معدن به ما میگن کیفیت زغال پایینه و فروش نمیره و ما میگیم باقی معادن هم همین زغال رو برداشت می کنن ولی این همه مشکل ندارن. ما می دونیم که مسوولان معدن 17 تا کارخونه دارن ولی ادعا می کنن که معدن زمستان یورت براشون هیچ سودی نداره. اوایل امسال، دادستان استان به مسوولان معدن گفت اگه معدن براتون سودآور نیست می تونیم معدن رو واگذار کنیم. مصرف مواد در معدن زمستان یورت هم یک اتفاق رایج است. احسان می گوید اغلب کارگران بخش پیشروی و استخراج، در فاصله استراحت، گوشه ای پنهان می شوند تا از شیره و تریاکشان قوت بگیرند. احسان از زمزمه های اخراج 100 نفر از کارگران معدن زمستان یورت خبر می دهد و می گوید چشم امید یک منطقه به معدن است و معدن اگر نباشد، انگار حکم مرگ برای یک منطقه امضا کرده ای. چرا وعده ها فراموش می شود؟ فرامرز توفیقی؛ فعال کارگری و از اعضای سابق شورای عالی کار، در واکنش به بازگشت وضعیت شغلی و معیشتی کارگران معادن زغال سنگ به روال پیش از فاجعه انفجار معدن زغال سنگ طبس و تداوم انباشت حقوق های معوقه و بی توجهی به ایمنی تونل ها و کارگاه ها و تهدید کارگران به اخراج در صورت اعتراض به شرایط شغلی می گوید: دلیل اصلی چنین وضعی، این است که در این 3 دهه و بعد از آغاز خصوصی سازی، برای واگذاری معادن زغال سنگ هیچ صلاحیت سنجی صورت نگرفته و معادن، به اعوان و انصار دولت ها واگذار می شود که در چنین وضعی، سختگیری هم غیرممکن شده و انتظار برای رعایت حق قانونی کارگر معدن زغال سنگ، یک خواسته بیهوده است. وقتی سلسله مراتب فساد شکل می گیرد، همه می خواهند از این سفره نان ببرند. در تمام جهان، پیمانکاری هست ولی ببینید چه پروتکل های سختگیرانه ای برای پیمانکاران تدوین شده و پیمانکاران با چه الزامات سختی باید صلاحیت خود را اثبات کنند و در صورت تخلف از قانون، چه جریمه هایی در انتظارشان است و چرا؟ چون جان انسان ها در تمام کشورهای دنیا ارزشمند است. در ایران، ارزش جان انسان، آخرین اولویت پیمانکاران است. وقتی پیمانکار وابسته به بدنه دولت ها باشد، صلاحیت سنجی و التزام قانونی هم نادیده گرفته می شود و بنابراین، توزیع وسایل حفاظت فردی و تجهیزات ایمنی و تجهیزات با کیفیت، در آخرین رده اهمیت قرار می گیرد. دلیل عمده حوادث معادن زغال سنگ در این سه دهه چه بود؟ نقص ایمنی و کمبود تجهیزات ایمنی، ریزش به دلیل نامناسب بودن تیرهای ایمنی، استاندارد نبودن زیرسازی ها، انفجار معدن به دلیل نشت گاز متان، فقدان تجهیزات گازسنجی و تهویه نامناسب. طبق قانون، در تمام معادن زغال سنگ باید افسر HSE حضور داشته باشد، اما چرا عنوان شغلی این فرد، افسر است؟ چون طبق قانون این فرد باید نقش پلیس را در معادن زغال سنگ ایفا کرده و تمام موارد خطا و تخلف را ثبت و گزارش کند. اما این افسر توسط چه کسی منصوب می شود و از چه کسی حقوق می گیرد؟ این افسر، توسط کارفرمای معدن استخدام و قراردادش توسط کارفرمای معدن تمدید می شود و از کارفرمای معدن حقوق می گیرد. پس با یک نتیجه کاملا مشخص مواجهیم. افسر HSE اگر نقص و تخلف و نادیده گرفته شدن الزامات ایمنی را ثبت کرده و به صاحب معدن یا حتی به مدیران دولتی گزارش دهد، اخراج می شود. علاوه بر این، در این سه دهه، اصلا مقوله ای به عنوان بازرسی از بنگاه نداریم. اگر بازرسی های وزارت کار از معادن زغال سنگ به درستی و طبق موازین قانونی انجام می شد، حتی با وجود اهمال کاری افسر HSE تخلفات صاحبان معادن شناسایی و گزارش می شد و این حجم کشته روی دستمان نمی ماند ولی متاسفانه، وزارت کار هر بار در جواب اعتراض فعالان کارگری، با یک بهانه واهی و بیهوده، ادعا کرده که به دلیل صفر شدن مجوز استخدام، با کمبود کارشناس و بازرس مواجه است. بنابراین، علاوه بر آنکه با معضل صلاحیت سنجی در واگذاری معادن زغال سنگ مواجهیم، تخلفات همین معادنی که به صاحبان نااهل واگذار می شود هم، توسط افسران HSE گزارش نمی شود و بدتر اینکه یا به دلیل اعزام نشدن بازرس به معادن زغال سنگ، گزارشی هم از تخلفات عدیده معادن به دست دولت ها نمی رسد یا به دلیل وابستگی صاحبان معادن به دولت ها، گزارش های واقعی از تخلفات معادن، در نطفه خفه می شود. مصداق انباشت این مشکلات را می توان در گزارش هایی که تیم های اعزامی مجلس، بعد از وقوع فجایع و کشته شدن صدها کارگر معدن از دلیل و علت فاجعه تهیه می کنند شاهد بود، چون در تمام این گزارش ها، تاکید بر این است که تخلفات منجر به فاجعه، مورد بازرسی قرار نگرفته یا اگر بازرسی اولیه ای انجام شده، بازرسان، برای رفع نقص، پیگیری نداشته اند. طبق قانون، کمیته حفاظت و ایمنی و بهداشت به عنوان نهاد ناظر بر فعالیت بنگاه ها و اصناف، باید جلسات هفتگی برگزار کند و گزارش مشاهدات میدانی و عینی خود را برای ادارات کار بفرستد ولی متاسفانه گزارش های این کمیته هم، بر مبنای مشاهدات میدانی نیست و صرفا، مکتوباتی کاغذی و فاقد سندیت است. مجموع این وضع همین نتیجه است که امروز ایمنی در معادن زغال سنگ و میزان رعایت حق قانونی کارگران معادن زغال سنگ در حد صفر است. البته چرخش صنعت، تابع دو مولفه عرضه و تقاضاست و به دنبال کاهش تقاضا، عرضه هم منفعل می شود. وقتی چرخ دنده های صنعت نمی چرخد، چون هیچ اتفاق منجر به گردش چرخ دنده های صنعت را شاهد نیستیم، محصول تولید شده هم روی دست تولیدکننده می ماند و رسوب محصول، به افزایش هزینه سربار منجر می شود. اولین تصمیم کارفرمایی که علاوه بر رسوب محصولش، با افزایش هزینه سربار مواجه می شود چه خواهد بود؟ تعدیل نیرو. کارفرما، سودی از تولید خود به دست نمی آورد، چون پولی در کشور وجود ندارد و بنابراین، پرداخت دستمزد و حق بیمه کارگر به تعویق می افتد و کارگر، بدبخت تر می شود. |