فرارو پل آر.پیلار، تحلیلگر ارشد امنیت و سیاست خارجی اندیشکده بروکینگز و عضو مرکز مطالعات امنیت دانشگاه جرج تاون به نقل از نشریه ریسپانسیبل استیت کرفت، به نظر می رسد که موج خشم جهانی از رفتارهای مرگبار اسراییل در نوار غزه در هفته های اخیر نه تنها فروکش نکرده بلکه با شدتی بی سابقه گسترش یافته است. اکنون شماری از کشورهای مهم غربی که پیش تر در به رسمیت شناختن رسمی دولت فلسطین از همراهی با اکثریت اعضای سازمان ملل خودداری می کردند، نشست جاری مجمع عمومی را فرصتی برای تغییر این رویکرد یافته اند. در همین حال، صحنه های پرشمار تظاهرات مردمی در حمایت از فلسطینیان در شهرهای غربی ادامه دارد و تازه ترین نظرسنجی ها نیز نشان می دهد حمایت افکار عمومی آمریکا از اسراییل به طور محسوسی کاهش یافته است. غزه در محاصره مرگ و گرسنگی؛ بازماندگان میان ماندن و آوارگی حمله نظامی اخیر به شهر غزه، بر ویرانه هایی افزوده که پیش تر بخش اعظم این شهر را دربرگرفته بود و سیمایی هولناک تر به آن داده است. این یورش، بازماندگان را میان دو راهی دردناک گذاشته: ماندن در خانه و پذیرفتن رنج و خطر مرگ یا آوارگی دوباره به نقطه ای دیگر در نوار غزه که آن جا نیز هیچ تضمینی برای امنیت وجود ندارد. ترکیب حملات مسلحانه و تحمیل گرسنگی، شمار قربانیان را به سطحی رسانده که به گمان بسیاری، چندین برابر آمار رسمیِ حدود 65 هزار نفر است. واکنش های بین المللی از جمله شناسایی رسمی کشور فلسطین از سوی دولت های غربی تاکنون نتوانسته پاسخی سازنده از اسراییل بگیرد. این شناسایی حتی هدف انتقاد شماری از فلسطینیان قرار گرفته که به درستی یادآور می شوند چنین اقدامی در کاهش فوری رنج های میدانی نقشی ندارد. در حالی که تحرکات دیپلماتیک و موج تظاهرات خیابانی ادامه دارد، این اقدامات هنوز به زبانی سخن نمی گویند که به نظر می رسد تنها زبان قابل فهم برای اسراییل باشد. ( زبان زور و اجبار) ایتامار بن گویر، وزیر امنیت ملی راست گرای افراطی اسراییل، تلاش می کند الحاق کرانه باختری را به محور اصلی پاسخ دولت به شناسایی رسمی فلسطین از سوی غرب تبدیل کند. برای بسیاری از اسراییلی ها نه فقط دولت یا جناح افراطی آن، فشارهای بین المللی صرفاً نشانه ای دیگر از جانبداری علیه اسراییل و تأکیدی بر ضرورت توسل به زور برای حفاظت از خود تلقی می شود. تازه ترین نظرسنجی ها نشان می دهد بخش عمده ای از شهروندان اسراییل باور دارند در غزه بی گناهی وجود ندارد و از اخراج ساکنان نوار غزه حمایت می کنند. در برابر دولتی که چنین جمعیتی پایگاه سیاسی آن است، درخواست های اخلاقی راه به جایی نمی برد؛ تنها تحمیل هزینه ها و پیامدهای ملموس است که می تواند این کشور را به تغییر سیاست هایش وادارد. حمله اسراییل به قطر؛ زنگ بیدارباش برای رژیم های عربی هرچند ماجرای تراژیک فلسطین و اسراییل هنوز به نقطه عطف خود نرسیده، اما طرز فکر بسیاری از رژیم های عربی منطقه در هفته های اخیر دستخوش تغییری بنیادین شده است. حمله اسراییل به خاک قطر این طرز فکر را به شدت شوکه کرد. این یورش به قطر در بحبوحه حملات مسلحانه اسراییل علیه دیگر کشورهای منطقه از لبنان و سوریه گرفته تا یمن و ایران و هم زمان با کشتار در فلسطین صورت گرفت. این کشورها و دیگر دولت های منطقه مانند عراق و مصر سال ها هدف حملات آشکار نظامی و عملیات پنهانی اسراییل بوده اند، اما هم زمانی نسبی برخی از این حملات در ماه گذشته، شوک و نگرانی تازه ای در میان آن ها ایجاد کرده است. حمله به قطر به دولت های عربی نشان داد که اسراییل نه تنها بی ثبات کننده ترین بازیگر منطقه است، بلکه هر یک از این کشورها بالقوه می توانند هدف حملات مشابه قرار گیرند. روابط امنیتی نزدیک قطر با ایالات متحده که پایگاه نظامی عظیمی در العدید قطر دارد نیز این کشور را از تهاجم اسراییل مصون نداشت. هرچند برخی دولت های عربی ممکن است نشانه هایی از خستگی در حمایت چند دهه ای خود از آرمان فلسطین بروز دهند، اما نسبت به احتمال حمله به خاک خود به شدت نگران مانده اند. نگرانی های مصر آن قدر افزایش یافته که عبدالفتاح السیسی، رییس جمهور این کشور، در سخنرانی خود در نشست اضطراری عربی پس از حمله به قطر، آشکارا اسراییل را دشمن نامید. مصر، مانند قطر، میانجی مذاکرات آتش بس در غزه بوده و اکنون بیم آن می رود به هدف دیگری از عزم اسراییل برای کشتن مقامات حماس تبدیل شود. این کشور همچنین از پیامدهای امنیتی ادامه پاکسازی قومی ساکنان فلسطینی نوار غزه که هم مرز با مصر است به شدت نگران است. اردن نیز با دغدغه ای مشابه روبه روست و از احتمال سوق دادن هرچه بیشتر فلسطینیان از کرانه باختری به شرق و برهم خوردن وضعیت داخلی شکننده خود بیم دارد. واشنگتن در تنگنای پیوند نزدیک با تل آویو یکی از پیامدهای این تحولات، دست کم در مقطع کنونی، کنار رفتن چشم انداز توافق های جدید عادی سازی روابط میان دولت های عربی و اسراییل است؛ توافق هایی که بحرین، مراکش و امارات متحده عربی در دوران نخست ریاست جمهوری ترامپ امضا کرده بودند. حتی احتمال دارد برخی دولت های امضاکننده این توافق ها نیز از سطح همکاری خود با اسراییل عقب نشینی کنند. امارات متحده عربی نیز به محض طرح موضوع الحاق کرانه باختری از سوی مقامات اسراییلی، هشدار داد که چنین اقدامی عبور از خط قرمز خواهد بود. یکی از دستاوردهای این تحول، فرو ریختن تصور رایجی است که گاه در ایالات متحده شنیده می شود؛ این که ارتقای روابط با اسراییل آنچه به توافق نامه های ابراهیم معروف شده نشانه پیشرفت و حتی گامی به سوی صلح اسراییل -ـ فلسطینی است. در واقع، چنین ارتقایی جایگزینی برای برقراری صلح با فلسطینیان است: روشی که اسراییل به کمک آن می تواند هم زمان با تداوم سرکوب فلسطینیان و اشغال سرزمین شان، از روابط کامل با همسایگان منطقه ای بهره ببرد و این گونه به جهان نشان دهد که مشکلی ندارد. پیامد این وضعیت برای ایالات متحده آن است که باید از این وسواس که هم دولت ترامپ و هم دولت بایدن گرفتار آن بوده اند برای پیگیری توافق های عادی سازی بیشتر میان اسراییل و دولت های عربی دست بردارد. با توجه به شرایط جاری منطقه به ویژه آنچه در غزه می گذرد، چنین توافق هایی نه تنها کمکی به پیشبرد صلح و امنیت در خاورمیانه نمی کنند، بلکه هیچ یک از منافع واقعی ایالات متحده را نیز تأمین نمی کنند. پیامد دیگر این روند، کاهش ارزشی است که دولت های عربی تقریباً به طور قطع برای همکاری امنیتی با ایالات متحده قائل اند. اکنون حمله اسراییل به قطر، کشوری کوچک که بخش عمده امنیت خود را تلویحاً در دستان آمریکا گذاشته بود، تردیدها را به مراتب عمیق تر کرده است. در نتیجه، ایالات متحده ممکن است ناگزیر شود خود را برای دسترسی نظامی محدودتر به سرزمین های عربی آماده کند. این که انعقاد یک توافق رسمی امنیتی جدید با یک کشور عربی مانند آنچه دولت بایدن با عربستان پیگیری می کرد امروز کمتر از گذشته محتمل شده، در واقع به سود منافع آمریکا تمام می شود؛ زیرا این تحول خطر گرفتار شدن واشنگتن در منازعاتی را که خود در شکل گیری شان نقشی نداشته کاهش می دهد. اما همان گونه که ماجرای قطر نشان داد، حتی یک تضمین ضمنی نیز می تواند هزینه ها و خطرات سنگینی داشته باشد. با آماده بودن اسراییل برای تکرار چنین حملاتی در هر نقطه ای از منطقه، ایالات متحده به دلیل پیوند نزدیکش با تل آویو ممکن است بار دیگر در موقعیت دشواری قرار گیرد. واشنگتن باید از این شعار آشنا عبور کند که گویا ایران بزرگ ترین منبع بی ثباتی در خاورمیانه است و بیندیشد کدام کشور واقعاً بیش از هر کشور دیگری در منطقه جنگ آغاز کرده، به کشورهای بیشتری حمله نموده و در حال حاضر غیرنظامیان بیشتری را می کشد. |