فرارو زوی بارل کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه در روزنامه هاآرتص به نقل از روزنامه هاآرتص، محمد بن سلمان، ولیعهد و حاکم بالفعل عربستان سعودی، این روزها می تواند یک موفقیت چشمگیر دیپلماتیک را به نام خود ثبت کند: کارزار او برای کسب شناسایی کشور فلسطین و پیشبرد راه حل دوکشوری روز یکشنبه با اعلام رسمی 10 کشور از جمله کانادا، بریتانیا، استرالیا، اسپانیا، ایرلند و فرانسه ـمشروعیت تازه ای یافت. با این حال، همین دستاورد دیپلماتیک ضعف ریاض را نیز برملا می کند. ولیعهد سعودی با وجود روابط نزدیک شخصی و تجاری با دونالد ترامپ، رییس جمهور آمریکا، نتوانست او را متقاعد کند که به صف کشورهای شناسایی کننده دولت فلسطین بپیوندد یا اسراییل را برای پذیرش آن تحت فشار قرار دهد. در نتیجه، این ابتکار سعودی در حال حاضر بیش از آنکه یک تحول عملی باشد، به سطح یک اعلام قصد محدود مانده است؛ اقدامی که هرچند چشمگیر به نظر می رسد، اما معلوم نیست در آینده نزدیک یا حتی هرگز به ثمر بنشیند. آیا عادی سازی هنوز برگ برنده عربستان است؟ ارزش برگ برنده عربستان سعودی یعنی عادی سازی روابط با اسراییل، در پی جنگ غزه به طور محسوسی کاهش یافته است. دونالد ترامپ دیگر این موضوع را اهرم فشار نمی داند؛ زیرا سرسختی اسراییل در امتناع از دستیابی به راه حلی مورد توافق برای مسئله فلسطین یا حتی پایان دادن به جنگ غزه ـ عملاً این ابزار را بی اثر کرده است. وخامت اوضاع زمانی آشکارتر شد که دامنه جنگ از غزه فراتر رفت و پس از حملات اسراییل به ایران و قطر، آتش بحران به قلب خلیج فارس نیز سرایت کرد. عربستان سعودی و دیگر دولت های خلیج فارس به خوبی می دانند که اهرم های سنتی قدرتشان از ثروت نفتی تا تعهد به سرمایه گذاری هزاران میلیارد دلاری در اقتصاد آمریکا تضمین می کند که رییس جمهور ایالات متحده با آنها رفتاری دوستانه داشته باشد. با این حال، این مزیت ها برای شکل دهی واقعی به سیاست خارجی کاخ سفید کافی نیست. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی و متحد نزدیک آمریکا که ترامپ بارها گفته بود او را خیلی دوست دارد ، اکنون رهبری سرخورده به شمار می آید. تلاش او برای جلب حمایت جامعه جهانی در کارزار به رسمیت شناختن دولت فلسطین هرچند دستاوردی دیپلماتیک محسوب می شود و شاید گامی در مسیر حل مناقشه اسراییل و فلسطین باشد، اما در شرایط کنونی چشم انداز روشنی ندارد و به جای گشایش واقعی بیشتر به حرکتی نمادین می ماند. از خاشقجی تا آشتی با تهران؛ بازتعریف رهبری یا روتوش تصویر؟ محمد بن سلمان مسیر طولانی و پرچالشی را پشت سر گذاشته است؛ از روزهایی که در ایالات متحده و بخش بزرگی از جهان به دلیل نقش احتمالی اش در قتل جمال خاشقجی، روزنامه نگار سعودی در استانبول در تابستان 2018، به عنوان چهره ای نامطلوب شناخته می شد. تنها یک سال بعد، ولیعهد ضربه ای دیگر از دوست نزدیکش دونالد ترامپ دریافت کرد؛ رییس جمهوری که در برابر حمله موشکی و پهپادی حوثی ها مورد حمایت ایران به تأسیسات آرامکو واکنشی جدی نشان نداد. ترامپ در آن زمان به بن سلمان گفت آماده کمک به پادشاهی است، اما مشروط به پرداخت هزینه؛ پاسخی که در ریاض به روشنی به مثابه بی اعتنایی به امنیت متحد دیرینه تعبیر شد. عربستان سعودی و امارات متحده عربی، متحد اصلی ریاض در جنگ یمن علیه حوثی ها به مرور به این جمع بندی رسیدند که ایالات متحده تنها یک شریک محدود است. روابط دوجانبه در دوران ریاست جمهوری جو بایدن به پایین ترین سطح خود رسید؛ بایدنی که وعده داده بود عربستان را به کشوری منفور تبدیل کند و تا حد امکان از دیدار با محمد بن سلمان پرهیز داشت. با این حال، جهش قیمت نفت، بایدن را در تابستان 2022 ناگزیر ساخت به ریاض سفر کند و در تلاشی آشکار برای جلب رضایت ولیعهد سعودی، با او مشت به مشت سلام کند. این تلاش اما ناکام ماند و سعودی ها سطح تولید را افزایش ندادند. با وجود این، همان سفر دروازه تماس های منظم میان واشنگتن و دربار سعودی را دوباره گشود، هرچند بن سلمان هرگز به کاخ سفید دعوت نشد. بازگشت ترامپ به قدرت روابط را بیش از گذشته ترمیم کرد، اما در آن مقطع عربستان هم زمان مسیر نزدیکی به چین و روسیه را در پیش گرفته بود. نقطه اوج این تغییر جهت در سال 2023 رقم خورد؛ زمانی که ریاض با میانجیگری پکن روابط رسمی خود را با ایران از سر گرفت. یک سال پیش تر نیز بن سلمان با خروج از ائتلاف تحت رهبری آمریکا در جنگ یمن، با حوثی ها توافق آتش بس امضا کرده بود؛ تصمیمی که به روشنی نشان داد عربستان دیگر مایل نیست همه سیاست های منطقه ای خود را زیر چتر واشنگتن تعریف کند. محاصره چهار ساله قطر؛ تولد محور راهبردی دوحه آنکارا ضعف عربستان نه فقط در تعامل با ایالات متحده، بلکه در خاورمیانه نیز آشکار شد؛ جایی که رهبری کم تجربه این کشور دچار لغزش های محاسباتی شد. برخلاف ترکیه و قطر که از شبه نظامیان حمایت می کردند، ریاض عملاً در حاشیه ماند و نقش چشمگیری ایفا نکرد. تنها سه ماه پیش از سقوط اسد، عربستان سفارت خود را در دمشق بازگشایی کرده بود تا مقدمات بازگرداندن رییس جمهور سوریه به اتحادیه عرب را فراهم آورد. اما پیشروی برق آسای احمد الشرع در سرنگونی نظام دمشق ریاض را غافلگیر کرد. سعودی ها با شتاب حکومت جدید او را به رسمیت شناختند، حمایت سیاسی خود را اعلام کردند و حتی تلاش کردند دونالد ترامپ را متقاعد کنند تا دست فردی را بفشارد که تا مدت ها در فهرست تروریست های تحت تعقیب آمریکا قرار داشت و برای سرش 10 میلیون دلار جایزه تعیین شده بود. عربستان سعودی بالقوه می توانست بزرگ ترین نقش را در بازسازی سوریه ایفا کند. این کشور به همراه قطر بدهی سوریه به بانک جهانی را پرداخت، اما مأموریت اصلی تثبیت رژیم جدید دمشق در عمل به ترکیه، قطر و ایالات متحده سپرده شد و ریاض در حد یک دستگاه خودپرداز باقی ماند. در لبنان نیز، جایی که سال ها به دلیل روابط نزدیک رفیق الحریری با خاندان سلطنتی، به عنوان تحت الحمایه عربستان شناخته می شد، ولیعهد سعودی نتوانست این کشور را از سایه نفوذ ایران بیرون بکشد. تلاش محمد بن سلمان در سال 2017 برای واداشتن سعد الحریری، نخست وزیر وقت به اخراج حزب الله از کابینه به شکستی تحقیرآمیز انجامید. ولیعهد بن سلمان، سعد الحریری را در یک هتل در ریاض بازداشت و او را وادار به اعلام استعفا کرد؛ اما تحت فشار فرانسه، نخست وزیر آزاد شد و پس از بازگشت به بیروت، تصمیم خود را پس گرفت. این عقب نشینی به جشن حزب الله و ابراز خرسندی تهران انجامید. در همان سال، محمد بن سلمان ماجراجویی دیگری را کلید زد و این بار با همراهی امارات، بحرین و مصر تحریم های اقتصادی و دیپلماتیک علیه قطر را به اجرا گذاشت. محاصره چهار ساله، نتیجه ای معکوس داشت: دوحه روابط خود را با ایران تقویت کرد و با ترکیه یک محور راهبردی ساخت؛ محوری که به آنکارا اجازه داد پایگاه نظامی در قطر ایجاد کند و در سال 2019 فرماندهی مشترک نظامی میان دو کشور شکل گیرد. تحولات بعدی، ازسرگیری روابط عربستان و ایران بود که چشم اندازی تازه برای آغاز گفت وگوهای احتمالی درباره توافق هسته ای جدید میان تهران و واشنگتن گشود. از نگاه ریاض، که همواره با حمله نظامی به تأسیسات هسته ای ایران مخالفت داشته، چنین توافقی برای تضمین امنیت کشتیرانی در خلیج فارس ضرورتی حیاتی دارد. بن سلمان در سال 2018 هشدار داده بود که اگر ایران به سلاح هسته ای دست یابد، عربستان بی تردید همین مسیر را دنبال خواهد کرد. با این حال، در سال گذشته ریاض تلاش کرد از طریق گفت وگوهای دیپلماتیک فشرده با تهران، رهبران ایران را به نرمش در مواضع شان ترغیب کند؛ تلاشی که ناکام ماند. هم زمان، سعودی ها نتوانستند ترامپ را متقاعد کنند تضمین هایی به ایران بدهد مبنی بر اینکه ایالات متحده به این کشور حمله نخواهد کرد؛ خواسته ای که تهران آشکارا مطرح کرده بود. پیمان ریاض اسلام آباد؛ بازدارندگی واقعی یا نمایش قدرت؟ با وجود برخورداری از اهرم های قابل توجه، عربستان سعودی در نقش میانجی هیچ گاه انتخاب نخست تهران نبود. کشورهایی چون عمان، قطر، امارات و حتی مصر ترجیح ایران برای گفت وگوهای پشت پرده بودند. ریاض از فاصله ای امن نظاره گر بود که در ژوئن، ایران پایگاه آمریکایی العدید در قطر را هدف قرار داد و واشنگتن واکنشی نشان نداد. در همان ماه، عربستان شاهد حمله اسراییل به منزل خلیل الحیه در دوحه بود؛ اقدامی که با هدف حذف رهبری حماس صورت گرفت. درست همانند سال 2019 که تأسیسات نفتی سعودی هدف حملات حوثی ها قرار گرفت، این بار نیز ایالات متحده صرفاً نظاره گر ماند. در چنین فضایی، هفته گذشته عربستان سعودی و پاکستان یک پیمان دفاعی متقابل امضا کردند. طبق این توافق، هرگونه حمله به یکی از دو کشور به منزله حمله به کشور دیگر تلقی خواهد شد. جزییات توافق همچنان محرمانه است، اما یک مقام ارشد سعودی به خبرگزاری رویترز گفت: این یک توافق دفاعی جامع است که همه ابزارهای نظامی را در بر می گیرد. برخی تحلیلگران، پیمان دفاعی جدید ریاض و اسلام آباد را پاسخی مستقیم به حمله اسراییل به قطر یا اقدامی بازدارنده در برابر ایران دانسته اند. اما واقعیت آن است که این توافق مدت ها در دست بررسی بود و مذاکرات بر سر آن پیش از حمله به قطر آغاز شده بود. به نظر می رسد عربستان به این جمع بندی رسیده که جاه طلبی هایش برای توسعه یک برنامه هسته ای مستقل شامل غنی سازی اورانیوم در خاک خود احتمالاً در حد طرح های روی کاغذ باقی خواهد ماند. پیمان دفاعی با ایالات متحده، که ریاض در ازای موافقت با عادی سازی روابط با اسراییل با جو بایدن بر سر آن مذاکره می کرد، عملاً به کشوی فراموشی سپرده شده است. در مقابل، پیمان دفاعی با پاکستانِ هسته ای در ظاهر موضعی قاطع و نمایشی از قدرت عربستان در برابر ایران و حتی ایالات متحده است؛ قدرت نمایی ای که تاکنون پاسخی آشکار از سوی واشنگتن به همراه نداشته است. با این همه، پرسش مهم این است که اگر روزی پاکستان هدف حمله هند، شریک تجاری اصلی عربستان قرار گیرد، این پیمان چگونه و تا کجا اجرا خواهد شد؟ اتکای عربستان سعودی به یک اعلام قصد علنی برای نمایش قدرت، بیش از هر چیز محدودیت نفوذ این پادشاهی بر دولت ترامپ را آشکار می کند. واقعیت این است که ریاض نه می تواند و نه مایل است از چتر امنیتی آمریکا جدا شود. محمد بن سلمان در گفت وگویی با شبکه فاکس نیوز در سپتامبر 2023 گفته بود که عربستان قادر است تسلیحات خود را از آمریکا به جای دیگری منتقل کند. او در همان مصاحبه تأکید کرد: عربستانی قدرتمند به معنای آمریکایی قدرتمند است و هشدار داد: شما نمی خواهید این قدرت به جای دیگری منتقل شود. از آن زمان تاکنون، ریاض میلیاردها دلار سلاح آمریکایی خریداری کرده و بیش از یک تریلیون دلار در اقتصاد ایالات متحده سرمایه گذاری انجام داده است. با این همه، اهرم های فشاری که چنین معاملات عظیمی قرار بود در اختیار عربستان بگذارد، ناگزیر باید با واقعیت سیاست ورزی ترامپ سازگار شوند؛ سیاستی که در آن، رییس جمهور آمریکا شاید به حرف های بن سلمان گوش دهد، اما در عمل گوش شنواتری برای بنیامین نتانیاهو دارد. |