حسین سالاریان در اعتماد نوشت: مکانیسم ماشه (Snapback Mechanism) در برجام از منظر تجزیه و تحلیل کلام، نمونه ای پیچیده از به کارگیری زبان به عنوان ابزار قدرت در روابط بین الملل است. این مکانیسم که ظاهرا به عنوان یک ضمانت اجرایی طراحی شده بود، در واقع بازتابی از روابط نابرابر قدرت میان طرفین توافق بود. ساختار زبانی به کار رفته در توصیف این مکانیسم، نوعی عدم تقارن گفتمانی را نشان می دهد. در حالی که شرایط فعال سازی مکانیسم به طور دقیق برای ایران تعریف شده بود، اما هیچ مکانیسم متقابلی برای پاسخگویی طرف های غربی در نظر گرفته نشده بود. این عدم تقارن زبانی، تقویت کننده روابط نابرابر قدرت در متن توافق بود و موقعیت انفعالی را برای ایران ایجاد می کرد، لذا مکانیسم ماشه تنها یک بند حقوقی نیست، بلکه ابزاری گفتمانی برای مشروعیت بخشی به قدرت تحریم کنندگان، ساکت کردن روایت طرف مقابل از طریق تهدید زبانی و حفظ برتری تفسیری غرب در توافق بود. این مکانیسم از منظر تجزیه و تحلیل کلام یک نمونه کلاسیک از به کارگیری زبان به عنوان ابزار قدرت است که در آن، واژه ها و ساختارهای گفتمانی برای تحمیل اراده یک طرف و محدود کردن طرف دیگر طراحی شده اند. این مکانیسم را می توان از چهار منظر تحلیل گفتمان بررسی کرد: 1- واژه شناسی قدرت محور (Power-Oriented Lexicon) واژه Snapback ماشه/بازگشت فوری: این واژه از حوزه مکانیک (عقب کشیدن ماشه اسلحه) گرته برداری شده است و به طور عمدی بار معنایی تهدیدآمیز و غیرقابل توقف را منتقل می کند. این انتخاب واژه، نشان دهنده قدرت نامتقارن در توافق است: طرفی که توانایی کشیدن ماشه را دارد، کنترل نهایی را در دست می گیرد. در گفتمان فارسی، ترجمه این واژه به بازگشت (بدون اشاره به فوریت و قطعیت آن) تحریف معنایی ایجاد کرد. 2- ساختارهای گفتمانی انحصاری (Exclusive Discourse Structures) جملات شرطی یک طرفه در متن برجام می گوید: If Iran fails to fulfill its commitments, sanctions will be reinstated. اما هیچ مکانیسم مشابهی برای مجازات طرف مقابل (غرب) در صورت عدم اجرای تعهدات (مانند لغو تحریم ها) پیش بینی نکرده است. این ساختار زبانی، گفتمان انحصاری را تقویت می کند که در آن تنها یک طرف نقض کننده محسوب می شود. 3- ابهام استراتژیک در عبارات کلیدی (Strategic Ambiguity) عبارت Significant Non-Performance عدم اجرای قابل توجه این عبارت -که ماشه را فعال می کند- عمدا تعریف نشده باقی مانده است که فضایی برای تفسیرهای یکجانبه ایجاد می کرد. از منظر تحلیل گفتمان، این ابهام به قدرت مسلط (غرب) اجازه می دهد که در آینده هر عمل ایران را قابل توجه تفسیر کند. این ابهام، بی ثباتی گفتمانی ایجاد کرد و فضایی برای تفسیرهای یک جانبه فراهم آورد. 4- بازنمایی رسانه ای و تحریف گفتمانی (Media Representation) در رسانه های غربی، مکانیسم ماشه به عنوان یک ضمانت اجرایی (Guarantee) معرفی شد، درحالی که در رسانه های ایرانی، به تهدید غیرمنصفانه تعبیر شد. این دوگانگی گفتمانی، نشان دهنده جنگ روایت ها است که در آن هر طرف می کوشد معنای مکانیسم را به نفع خود تغییر بدهد. تحلیل گفتمان رسانه ها نشان می دهد که واژه های به ظاهر فنی مانند Snapback می توانند به ابزاری برای جنگ روانی تبدیل شوند. این تفاوت در بازنمایی رسانه ای در داخل و خارج، نشان دهنده جنگ روایت ها بر سر معناسازی از متن توافق بود. باید دائما خود را وفادار ثابت کند. این نوع پویایی گفتمان، به تقویت بی اعتمادی متقابل و تضعیف روحیه همکاری که اساس توافق بود، انجامید. این تحلیل نشان می دهد که زبان و قدرت در توافق های بین المللی مولفه تفکیک ناپذیر هستند و بدون درک عمیق از گفتمان، نمی توان برجام را به درستی تحلیل کرد. |