پذیرفته شدن ایده برگزاری کنسرت خیابانی رایگان توسط همایون شجریان، نشانی از ساخت وپاخت او با قدرت بود یا فقط ایجاد حال وهوایی بهتر برای مردم؟ همایون شجریان فقط داشت تحقق آرزوی دیرینه اش را در میدان آزادی به چشم می دید یا می خواست شرایط را عادی و زندگی را روی روال نشان دهد؟ این ها تنها یکی، دو سوال از سوالاتی بود که در فاصله ی اعلام خبر برگزاری تا خبر لغو (ظهر دهم تا ظهر دوازدهم شهریورماه) در فضای، به خصوص توییتر، می چرخید. پاسخ این سوال ها شبکه های اجتماعی را به عرصه گفت وگو میان دو قطب مخالف تبدیل کرد تا جایی که تبدیل به فحاشی شد و پس از آن حسرت این که چرا همایون شجریان می تواند در دوبی کنسرت خیابانی بگذارد اما در تهران نه؟ به گزارش خبرآنلاین، جلال سمیعی، روزنامه نگار و استراتژیست ارتباطات در تحلیل دو قطب مورد اشاره می گوید: اگر سوال تان را درست متوجه شده باشم شما معتقدید در این زمینه دو جریان پرطرفدار در فضای حقیقی و مجازی در حال فعالیت بودند. به عقیده من اما به دلایلی پیچیده، از جمله پیشینه همایون شجریان، رویدادهای سیاسی اجتماعی سال های اخیر و تعدد ذی نفعان، به غیر از دوقطب رایج و مشهور، قطب های فعال دیگری هم وجود داشت. پس پیچیدگی ماجرا بسیار بیش تر از این بود. برای مثال در اتاقی در کلاب هاوس فارسی بعد از لغو کنسرت، از مشروعیت نقد وارد شده از سوی شهردار تهران دفاع می شد و در اتاق دیگری در دفاع از وزارت ارشاد صحبت می کردند و گروهی دیگر معتقد بودند ظرفیت این کنسرت باید برای حرکتی اعتراضی مورد استفاده قرار می گرفت. او ادامه می دهد: همه این ها نشان می دهد که به دلایل شرایط خاص کشورمان و به سر بردن در التهاب ازجمله به دلیل سایه جنگ چیزی شبیه مرگ مولف اتفاق افتاد؛ مولف هم زمان با نوشته به دنیا می آید، او قبل از نوشته وجود نداشته و بعد از آن نیز به وجود خود ادامه نخواهد داد. این جا دیگر اهمیتی نداشت که قصد اولیه چه بوده است. کنسرت همایون شجریان از طرف جریان های مخالف به همراهی با وضعیت و ساخت وپاخت با قدرت تعبیر شد و عده ای در داخل و گروهی در خارج، معتقد بودند جریان مخالف می خواهد جلوی شادی مردم را بگیرد. فردی چون همایون شجریان قطعا متوجه این حجم از فشار اجتماعی و سیاسی شدید بوده است. با این حساب، اگر من به جای او بودم زیر بار برگزاری کنسرت در این شرایط نمی رفتم. از جلال سمیعی می پرسیم آیا چنین شکاف های عمیق و دوقطبی ها و چندقطبی های شدیدی تنها در فضای شبکه های اجتماعی فارسی وجود دارد یا چیزی جهانی است و آیا می توان گفت نبود زمینه ای برای ابراز نظر و شنیده شدن در واقعیت است که این وضعیت را بر شبکه های اجتماعی تحمیل کرده است؟ او پاسخ می دهد: من برای توضیح این وضعیت از عبارت شکاف میان حوزه رسمی و حوزه غیررسمی استفاده می کنم. حوزه رسمی، چه رسمی داخل ایران و چه حوزه رسمی خارج از ایران، همواره روایتی را از جامعه ایران ارائه می دهند که هیچ کدام از بازیگران حوزه غیررسمی در آن حضور ندارند. در حالی که حوزه غیررسمی بازیگرانی دارد که گاهی اوقات می توانند در قالب کاربران ناشناس اما پرطرفدار تاثیرگذار باشند و حتی مسئله ای را از حوزه غیررسمی به حوزه رسمی بکشانند و تبدیل به مسئله حاکمیتش کنند. این شکاف البته در همه کشورهای دنیا وجود دارد و جریان های مختلف قدرت در ساختار سیاسی اقتصادی و اجتماعی از آن به فشار اجتماعی تعبیر می کنند. این جا اما جریان ها ذی نفود متعددی وجود دارند که با استفاده از هرآن چه حساسیت ها را به خود جلب می کند توجه فضای مجازی را به خود می گیرند. در واقع از هر پدیده ای برای بیان حرف های خود استفاده می کنند. به گفته جلال سمیعی تا وقتی ملغمه ای از خشم و ابهام وجود دارد هر موضوعی می تواند تبدیل به آویزی برای جلب حساسیت مخاطب و در دست گرفتن اختیار پیام رسانی برای بیان روایت های بیان نشده شود. |