در نظر آوردن رویدادهای سال 1401 نشان می دهد پس از سه سال، ایران به سمت ترمیم شکاف ها و تقویت سرمایه اجتماعی حرکت کرده است. در داخل، مرزبندی با افراط و انفعال در بدنه اجرایی شکل گرفته و اعتماد اجتماعی به مروجان این ایده ها کاهش یافته است. در خارج نیز شکست اپوزیسیون و افشای چهره شان، رادیکالیسم را طرد کرده است. به گزارش فرهیختگان، تداوم این روند با تمرکز بر تقویت اقتصاد، بازدارندگی دفاعی و دیپلماسی مقتدرانه کلیدی برای ثبات بلندمدت است. در سال 1404، با گذشت سه سال از آن رویدادها، فرصتی مناسب برای بازنگری فراهم شده تا بفهمیم چرا تلاش های بعدی برای تکرار چنین الگویی، حتی با مداخلات خارجی مانند حمله نظامی اسراییل در خرداد 1404 به شکست انجامید. در داخل ایران رویکردها به سمت تقویت بازدارندگی دفاعی و همبستگی اجتماعی حرکت کرده درحالی که افشای چهره واقعی اپوزیسیون و حمایت های علنی آن ها از اقدامات خصمانه، منجر به طرد گسترده این تهدید خارجی شده است. نتایج رخ داده تصویری از همبستگی اجتماعی و آگاهی عمومی نسبت به تهدید خارجی را می سازد که به عنوان مهم ترین عامل بازدارنده عمل کرده و باید به نحوی عمل کرد که وضعیت اجتماعی به وجود آمده به عنوان یک دستاورد لحاظ شده و حفظ شود. پروژه تکراری 25 شهریور پس از ناآرامی های سال 1401، اپوزیسیون خارج نشین در دو سال بعدی تلاش کرد تا با استفاده از سالگرد مرگ مهسا امینی، پروژه کشاندن مردم به خیابان را دوباره فعال کند. اما هر بار این تلاش ها با شکست مواجه شد. درنهایت، در سال 1404، رژیم صهیونیستی پیش از ایجاد هرگونه آشوب اجتماعی، به اقدام نظامی روی آورد و امیدوار بود که با کشتار مردم و تخریب زیرساخت ها اعتراضات را برانگیزد. این رویکرد که نهایت تلاش برای تحریک خیابان بود نیز به ناکامی انجامید. پس از این شکست چهره هایی مانند مسیح علی نژاد که پیش تر از کشورهای غربی درخواست حمله به ایران کرده بودند، برای فاصله گرفتن از این ناکامی ادعا کردند دلیل عدم موفقیت حمله نظامی این بوده که اسراییل منتظر اپوزیسیون نمانده تا ابتدا خیابان ها را شلوغ کند. این ادعا نه تنها اعترافی به ناکامی پروژه های خیابان سازی اپوزیسیون است بلکه نشان می دهد که آن ها در آینده نیز به امید ترغیب غرب به حمله نظامی دوباره، پروژه دعوت به خیابان را امتحان خواهند کرد. به همین دلیل در چند هفته گذشته تلاش ها برای تبدیل سالگرد مرگ مهسا امینی به بهانه ای برای شروع آشوب از سر گرفته شد. کمپین هایی با نام هایی مانند مکانیزم خیابان ، به خیابان برمی گردیم و مهسا امینی سعی کردند در فضای مجازی وایرال شوند اما در جذب مردم به خیابان ناکام ماندند. اپوزیسیون مثل همه شکست های پیشین این بار نیز با انتشار تصاویر قدیمی تلاش کرد وجهه شکست خورده خود را ترمیم کند و ادعا کند کمپین شان بی پاسخ نمانده است، اما واقعیت در آرامش و نظم خیابان ها آشکار است. این شکست ها به معنای رد قاطع رادیکالیسم وارداتی از خارج است و دلیل اصلی آن افشای ماهیت واقعی اپوزیسیون در سال 1404 است. اگر در سال 1401 برخی بخش های جامعه شناخت کاملی از اپوزیسیون نداشتند، اکنون این تصویر کاملاً شفاف شده است. 2 جریان افراطی در سال 1401 و حاشیه نشینی آن ها در سال 1401 جامعه ایران در داخل با دو جریان اصلی روبه رو بود که هرکدام به شکلی متفاوت به تشدید تنش ها دامن می زدند. یک جریان با ترویج ایده های سلبی و تقابلی جامعه را به سمت درگیری های داخلی سوق می داد، درحالی که جریان مقابل با بهانه جویی های مداوم، مردم را به مخالفت مستقیم با ساختارهای اجرایی کشور تشویق می کرد. این رویکردها که اغلب بر پایه ایده های سلبی و بدون ارائه راه حل های عملی بنا شده بودند کشور را به سمت چشم پوشی از مهم ترین ابزار تقویت بازدارندگی یعنی سرمایه اجتماعی هل می داد. اما پس از حمله نظامی اسراییل در خرداد 1404 این دیدگاه ها اعتبار خود را از دست دادند. در فضایی که تقویت توان دفاعی به یک مطالبه همگانی تبدیل شده بود، گروه هایی که پیش تر خواستار تضعیف این توان بودند، برای حفظ پایگاه اجتماعی خود، به ایفای نقش منتقد ضعف های دفاعی روی آوردند. این تغییر موضع، هم به آن ها اجازه ادامه ژست منتقد داده و هم آن ها را از تصویر انفعالی که از خود ساخته بودند جدا می کرد. در سال های پیش از 1401 این گروه ها با تمرکز بر مسائل اجتماعی مانند حجاب، حقوق زنان یا مشکلات اقتصادی، سعی در ایجاد دوقطبی های کاذب داشتند. اما پس از رویدادهای 1401 جامعه به تدریج از این رویکردها فاصله گرفت. بسیاری از افرادی که در مرکز این دوقطبی سازی ها قرار داشتند، اکنون به حاشیه رانده شده اند. بدنه تصمیم گیری و تصمیم سازی در ساختار حکمرانی کشور تا حد زیادی از فضای تقابلی 1401 فاصله گرفته است. اکثریت جامعه دیگر نه با دیدگاه های رادیکال که تنها دارای ایده های منفی و تقابل طلبانه هستند، همسو است و نه با نویسندگان بیانیه هایی که پیشنهادهای تکراری و بدون پشتوانه عملی ارائه می دهند و کشور را به انفعال کامل دعوت می کنند. این حرکت به سمت تعادل، نشانه ای از بلوغ اجتماعی و سیاسی است که از افراط و تفریط دوری می جوید. ترمیم شکاف های اجتماعی و بهبود اعتماد عمومی در سال 1404، فضای اجتماعی ایران به سمت ترمیم شکاف های ناشی از رویدادهای 1401 حرکت کرده و جهت گیری نمودار اعتماد اجتماعی به سمت مثبت تغییر کرده است. این روند در نظرسنجی های متعدد قابل مشاهده است. برای نمونه در پیمایشی که توسط مرکز تحلیل اجتماعی (متا) در تیرماه 1404، پس از درگیری نظامی میان ایران و اسراییل انجام شد، حدود 61 درصد از جامعه اظهار داشتند ایران در سال 1420 از نظر قدرت و جایگاه بین المللی، وضعیت بهتری نسبت به امروز خواهد داشت. همچنین، نزدیک به 78.5 درصد از پاسخ دهندگان از عملکرد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در عملیات نظامی علیه مواضع اسراییل ابراز رضایت کردند. این داده ها نشان دهنده یک تغییر اساسی در نگرش عمومی است. پس از جنگ 12 روزه میان ایران و اسراییل که همزمان با گفت وگوهای غیرمستقیم با ایالات متحده جریان داشت، مرکز تحلیل اجتماعی (متا) تغییرات در دیدگاه مردم نسبت به مذاکره با آمریکا را بررسی کرد. نتایج این مطالعه نشان داد سطح موافقت عمومی با مذاکره با دولت آمریکا در کمتر از سه ماه، حدود 30 درصد کاهش یافته است. این تغییر نتیجه دخالت مستقیم آمریکا در حمایت از اسراییل در این درگیری است. علاوه بر این، حدود 78 درصد از ایرانیان، مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا را نوعی عملیات فریب برای زمینه سازی حمله اسراییل به ایران ارزیابی کردند. این آمارها نشان می دهند که هرچند بخشی از جامعه همچنان به مذاکره تمایل دارد، اما درمجموع، افکار عمومی نسبت به مذاکره با دولت فعلی آمریکا دیدگاه خوش بینانه ای ندارد. پرده از چهره اپوزیسیون افتاد پس از رویدادهای سال 1401 تعاملات رضا پهلوی با مقامات رژیم صهیونیستی، ازجمله بنیامین نتانیاهو در سال 1404 به حمایت علنی او از حمله به ایران و کشتار غیرنظامیان منجر شد. همزمان با اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی و انتشار تصاویر تکان دهنده از کودکان شهید زیر آوار، همسر رضا پهلوی با انتشار هشتگ اسراییل بزن از این اقدامات حمایت کرد. به دنبال آن، دیگر اعضای خانواده پهلوی و شخص خود رضا پهلوی نیز در همراهی با این جنایات، از اقدامات رژیم صهیونیستی پشتیبانی کردند. رضا پهلوی در صفحات مجازی خود ایران را آغازگر این درگیری معرفی کرد و در اظهاراتی ضدایرانی خود را شریک اسراییل دانست و گفت: ما همه در این مبارزه با هم هستیم و پیروز خواهیم شد. او در مصاحبه ای با بی بی سی، حمایت خود از رژیم صهیونیستی را اینگونه توجیه کرد که هرچیزی که نظام ایران را تضعیف کند، اقدامی مثبت است. این موضع گیری که تلویحاً حمایت از کشتار غیرنظامیان بود، حتی مجری بی بی سی را متعجب کرد. خانواده پهلوی همچنین در جریان کشته شدن دو صهیونیست در واشینگتن، همدردی و همراهی خود با رژیم صهیونیستی را اعلام کرد. پهلوی در یکی از پست های خود تأکید کرد: امروز ما در کنار اسراییل و نمایندگی آن در آمریکا ایستاده ایم. مبارزه ما یکی است. این همبستگی فراتر از بیانیه های رسانه ای است تا حدی که دو تن از مشاوران رضا پهلوی، سعید قاسمی نژاد و بهنام طالب لو، در طراحی نقشه اولویت های حمله به ایران نقش داشته اند. این همکاری حتی به اعضای درجه دو خانواده پهلوی نیز گسترش یافته است. برای مثال نور پهلوی، یکی از دختران رضا پهلوی، در مراسم اکران مستندی در حمایت از صهیونیست های کشته شده در عملیات طوفان الاقصی شرکت کرد و با کارگردان آن عکس گرفت. همچنین ایمان پهلوی، دختر دیگر او همزمان با خبر درگذشت الهه حسین نژاد، مراسم عروسی خود با یک تاجر یهودی آمریکایی را با حضور رضا پهلوی و چند خواننده لس آنجلسی برگزار کرد. این مراسم در حالی برگزار شد که رضا پهلوی و رسانه های همراه او با سوءاستفاده از حادثه قتل الهه حسین نژاد، فضای مجازی را پر از غم کرده بودند تا با ایجاد فشار روانی نارضایتی در ایران را تشدید کنند. در سوی دیگر، گروه منافقین نیز حمایت مشابهی از حمله اسراییل به ایران نشان داد. مریم رجوی، رهبر این گروه تروریستی، در پارلمان اروپا اظهار داشت این جنگ، آغاز فصل جدیدی است. عوامل میدانی منافقین در داخل کشور نیز حداکثر همکاری را با رژیم صهیونیستی انجام دادند، ازجمله فعالیت های جاسوسی، خرابکاری و عملیات تخلیه تلفنی از مردم عادی برای ارائه اطلاعات دقیق به اسراییل جهت بمباران های بیشتر. مسیح علی نژاد نیز که از ابتدا خواستار حمله به ایران بود، پس از شکست اقدام اسراییل، نه برای مرزبندی با جنایت، بلکه برای فاصله گرفتن از شکست، اعتراض کرد که چرا اسراییل منتظر نمانده تا او و دیگران تنور آشوب را گرم کنند. این موج حمایت در میان سلبریتی های پیوسته به پروژه براندازی نیز گسترش یافت. حمید فرخ نژاد اخیراً در گفت وگویی با شبکه اینترنشنال، از حمله اسراییل حمایت کرد و خواستار حمله مجدد شد. علی کریمی نیز در ایام جنگ، با انتشار پستی گستاخانه نوشت: بزن بی بی که داری خوب می زنی. پس از واکنش منفی مردم، او ادعا کرد این پست قدیمی است و منظور بمباران غزه بوده، اما این توجیه نیز نشان دهنده عمق تفکر ضدانسانی اپوزیسیون است. این همکاری آشکار با جنایتکاران، پرده از چهره واقعی اپوزیسیون ایرانی برداشته و باعث شده اگر برخی مردم در سال 1401 شناخت کاملی از آن ها نداشتند، اکنون کاملاً آن ها را بشناسند و مرزبندی کنند. عامل دیگری که به شکست پروژه های آشوب منجر شده، رویکرد قاطع کشور در برخورد با اقدامات امنیتی آشوب افکنانه به ویژه در شرایط تهدید نظامی رژیم صهیونیستی است. عوامل میدانی وابسته به اپوزیسیون جرئت بروز در خیابان ندارند و این امر مردم را آگاه کرده که خود را ابزار منافع اپوزیسیونی نکنند که از آشوب سود اقتصادی می برند اما هزینه ای متحمل نمی شوند. این آگاهی همراه با تقویت حس وحدت ملی پس از حمله 1404 به طرد کامل اپوزیسیون منجر شده است. همچنین کمپین های آگاهی بخشی در مورد خطرات مداخلات خارجی، به مردم کمک کرده تا از پروژه های براندازانه فاصله بگیرند. |