در سال 1401 نرخ مشارکت اقتصادی در استان های جوان نشین مانند سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی و کرمان، به دلیل جمعیت بالای افراد در سن کار، در سال 1401 بالاتر از میانگین ملی حدود 40.5 بود. با این حال، کمبود زیرساخت های صنعتی، مانند تعداد کم کارگاه ها در سیستان و بلوچستان در مقایسه با میانگین کشوری، فرصت های شغلی رسمی را محدود کرد.  به گزارش دنیای اقتصاد، نرخ بیکاری در شهرهای این استان ها بین 9تا 15درصد و در روستاها به دلیل وابستگی به کشاورزی فصلی و خشکسالی تا 20درصد افزایش یافت. همچنین در سال 1401 بیکاری زنان جوان روستایی دوبرابر مردان بود و مهاجرت جوانان به شهرها فشار بر بازار کار شهری را بیشتر کرد. آموزش ضعیف فنی وحرفه ای و نابرابری در دسترسی به آموزش نیز بهره وری را کاهش داده است. هرچند برنامه های شغلی مانند تجارت مرزی در کرمانشاه یا صنایع کاشی در یزد بیکاری را کم کرد؛ اما پایداری مشاغل پایین بود. جوانان چنین استان هایی به دلیل نبود فرصت های رسمی به مشاغل غیررسمی و ناپایدار روی می آوردند. ترکیب آموزش مهارتی با توسعه صنعتی برای پایداری مشاغل ضروری است. مشارکت اقتصادی بالا در استان های جوان نرخ مشارکت اقتصادی در سال1401 در استان هایی که ساختار سنی جوان داشتند، بالاتر از میانگین ملی است. در آن سال نرخ مشارکت کل کشور حدود 40.5درصد برآورد شده بود و استان های جوان به طور میانگین رقمی نزدیک به45درصد را نشان داده بودند. برای نمونه نرخ مشارکت اقتصادی سیستان و بلوچستان که در سال1401 حدود 60درصد جمعیت آن زیر 30سال بود، معادل 42درصد بود. با وجود بالا بودن نرخ مشارکت اقتصادی بالا در این استان ها به دلایلی مانند کمبود زیرساخت صنعتی، استفاده از ظرفیت نیروی کار محدود ماند. در سیستان و بلوچستان در سال1401 تعداد کارگاه های صنعتی با 10نفر کارکن و بیشتر بسیار محدود بود به ازای هر 10هزار نفر جمعیت تنها حدود 0.55 کارگاه فعال وجود داشت. به بیان ساده، در مقیاس یک میلیون نفر جمعیت، تنها نزدیک به 55کارگاه بزرگ فعال بود. این رقم در مقایسه با میانگین کشوری که حدود 3.6کارگاه به ازای هر 10هزار نفر و معادل 360کارگاه در هر یک میلیون نفر جمعیت برآورد شده بود، فاصله چشم گیری دارد. کمبود چنین واحدهای صنعتی به طور مستقیم به معنای کمبود فرصت های شغلی رسمی و پایدار در استان تلقی می شود. بنابراین جوانان در چنین شرایطی به مشاغل غیررسمی که درآمد پایینی داشته و اغلب مولد نیستند، روی می آوردند. در سال 1401 نرخ مشارکت اقتصادی در خراسان رضوی معادل 43 درصد بوده است. این استان با جمعیتی نزدیک به 6 میلیون و 800 هزار نفر و سهمی بیش از 55درصد جمعیت زیر سی سال، ظرفیت بالایی از نظر نیروی کار داشت، اما تنها 20 درصد مشاغل آن در بخش صنعت متمرکز شده بود. بنابراین همین مساله، مانع اصلی رشد مشارکت رسمی تلقی می شود. در کرمان و هرمزگان نیز این مساله از مهم ترین موانع توسعه اقتصادی محسوب می شود. ناامید از یافتن شغل غیر کشاورزی با توجه به نبود ساختار صنعتی در استان های مذکور، بسیاری از افراد به سمت مشاغل روستایی مانند کشاورزی روی می آورند. به همین دلیل بررسی الگوی بیکاری به صورت فصلی از اهمیت بالایی برخوردار است. به صورت کلی در روستاهای استان های جوان بیکاری بیشتر فصلی بوده و وابستگی شدید به کشاورزی عامل اصلی آن به حساب می آمد. نرخ بیکاری کل کشور حدود 7.8درصد گزارش شده است، اما در روستاهای استان های جوان این عدد تا حدود 10درصد بالا رفته بود. در لرستان نرخ بیکاری در سال 1401 معادل 11.1درصد ثبت شد و در فصل زمستان، به دلیل توقف فعالیت های کشاورزی، به حدود 13درصد رسید. کاهش اشتغال فصلی در این استان نزدیک به 20درصد برآورد شد و حدود 35درصد اقتصاد محلی بر کشاورزی تکیه داشته است. در سال1401 در در کهگیلویه و بویراحمد نرخ بیکاری کل بین 11.5 تا 12درصد بوده و بیکاری جوانان روستایی حدود 15درصد برآورد شده است. کاهش تولید گندم که میانگین آن در برخی مناطق 4 تن در هر هکتار گزارش شده بود، یکی از عوامل اصلی افزایش بیکاری محسوب می شد. در سال1401 نرخ بیکاری کلی در سیستان و بلوچستان حدود 9درصد گزارش شد. با این حال، در همان سال و در دوره های خشکسالی که بارندگی نزدیک به 30درصد کاهش یافته بود، بیکاری فصلی تا حدود 20درصد افزایش پیدا کرد. تعطیلی فعالیت های کشاورزی در زمستان سال1401 باعث شد نرخ مشارکت از حدود 40.1درصد به 38درصد کاهش یابد. در استان گلستان نیز در سال1401 که حدود 20درصد جمعیت آن را جوانان تشکیل می داد، بیکاری فصلی حدود 12درصد برآورد شد. کاهش تولید محصولاتی مانند پنبه که در همان سال حدود پانزده درصد افت کرد، محدودیت جدی برای اشتغال روستایی ایجاد کرد. تلاش های انجام شده برای ایجاد مشاغل غیرکشاورزی مثل صنایع دستی و گردشگری در سال1401 تنها 5درصد از بودجه محلی را جذب کرد و تاثیر محسوسی بر پایداری شغل ها نگذاشت. در کهگیلویه و بویراحمد نیز برنامه های توسعه روستایی در سال1401 حدود 2هزار شغل فصلی ایجاد کردند که نزدیک به 60درصد آنها در زمستان همان سال از بین رفت. علاوه بر این، نرخ بیکاری زنان جوان در مناطق روستایی استان های مختلف در سال1401 حدود 25درصد یعنی حدود دوبرابر مردان بود. این نابرابری جنسیتی در همان سال موجب کاهش کلی مشارکت اقتصادی شد و در نهایت حدود 15درصد جوانان روستایی در سال1401 به شهرها مهاجرت کردند که فشار بیشتری بر بازار کار شهری وارد کرد. پای لنگ آموزش در استان های جوان به صورت کلی می توان گفت که کمبود آموزش های فنی وحرفه ای و ناهماهنگی میان آموزش و نیاز بازار کار از عوامل اصلی بیکاری جوانان بودند. در استان کردستان نرخ بیکاری حدود 8درصد گزارش شد و نزدیک به 30درصد بیکاری جوانان به دلیل نداشتن مهارت های مورد نیاز بازار بود. نسبت دانش آموز به معلم در کردستان حدود 28نفر برای هر معلم ثبت شد؛ درحالی که میانگین کشوری حدود 20نفر بود و همین اختلاف، منجر به افت کیفیت تحصیلی می شود. در خراسان شمالی، با اجرای دوره های مهارتی مانند مکانیک و نساجی، نرخ بیکاری به حدود 7درصد رسید و نسبت به سال قبل از آن کاهش یک واحد درصدی ثبت شد. همچنین نرخ مشارکت در این استان تا حدود 42درصد بالا رفت که نشان داد سرمایه گذاری آموزشی می تواند اثر مستقیم بر بازار کار داشته باشد. در سال1401 در سیستان و بلوچستان تنها 10درصد جوانان آموزش فنی وحرفه ای دیده بودند و در نتیجه 40درصد آنان به مشاغل غیررسمی مانند دست فروشی یا کشاورزی فصلی روی آوردند. در هرمزگان نیز حدود 20درصد جوانان به دلیل نبود مراکز آموزشی در مشاغلی با درآمد کمتر از 5 میلیون تومان در ماه مشغول شدند. این در حالی است که ایران به دلیل بحران آب ظرفیت جدید برای کشاورزی ندارد. شاخص ضریب جینی در برخی از این استان ها در سال1401 حدود 0.4 گزارش شد که نشان دهنده نابرابری در دسترسی به آموزش و اشتغال بود. همچنین بودجه آموزش در بسیاری از استان های جوان تنها حدود 8درصد از کل بودجه استانی را تشکیل داد و دسترسی به دوره های پیشرفته فنی در برخی نقاط مانند کردستان تنها برای 3درصد از جوانان فراهم بود. این وضعیت بهره وری نیروی کار را پایین آورد و چرخه بیکاری را ادامه دار کرد. 60 درصد مشاغل غیررسمی در سال1401 مجموعه ای از برنامه های ملی و محلی برای ایجاد شغل اجرا شد. این برنامه ها توانستند نرخ مشارکت نیروی کار کشور را به حدود 41.3درصد برسانند و بیکاری را حدود 0.5واحد درصد پایین بیاورند. با این حال، خیلی از کارشناسان نسبت به اثرات بلندمدت این اقدامات تردید داشتند. در کرمانشاه که نیمی از جمعیت زیر 30سال بودند، گسترش تجارت مرزی با عراق باعث شد بیکاری از حدود 10درصد به 8.5درصد کاهش یابد و حدود 3000فرصت شغلی در بخش حمل ونقل و بازرگانی ایجاد شود. اما فقط 40درصد این مشاغل پایدار ماندند؛ چون زیرساخت های مرزی مثل گمرکات ضعیف بود. در یزد تمرکز بر صنایع کاشی و سرامیک باعث شد نرخ مشارکت جوانان به حدود 43درصد برسد و بیکاری به 6.5درصد کاهش یابد. این کمترین نرخ بیکاری در بین استان های جوان کشور بود. در مقابل، گلستان که سیاست های حمایتی ضعیف تری داشت، بیکاری را در همان حدود 9درصد نگه داشت و فقط 10درصد بودجه استان به اشتغال اختصاص داده شد. به طور کلی در سال1401 تعداد شاغلان کشور حدود 24 میلیون نفر گزارش شده است. از این میزان، استان های جوان حدود 20درصد سهم داشتندو پایداری مشاغل پایین بود. مثلا در سیستان و بلوچستان حدود 5000شغل خانگی ایجاد شد، اما به دلیل کمبود برق و آب فقط 2درصد آنها دوام آورد. در ایلام هم از میان حدود 1200شغل کارآفرینی، نزدیک به 70درصد به دلیل نبود زنجیره تامین، پایدار نشدند. در مجموع، حدود 60درصد مشاغل جدید در استان های جوان در سال1401 غیررسمی بود. نتیجه بررسی ها این بود که برای پایدار شدن مشاغل باید آموزش های مهارتی با سیاست های اشتغال زایی ترکیب شود، زیرساخت های صنعتی محلی توسعه یابد و زنجیره های ارزش محلی ایجاد شود تا کارهای غیررسمی به شغل رسمی تبدیل شوند. |