احمد زیدآبادی، روزنامه نگار، در کانال تلگرامی خود نوشت: شاهزاده رضا پهلوی گفته است: در حال برنامه ریزی هستیم تا پس از سقوط رژیم، مشکلات مردم به سرعت حل شود. اطلاعات نشر یافته به رسانه های اسراییل از جلسه محرمانه کابینه امنیتی نتانیاهو در جریان جنگ 12 روزه نشان می دهد که مقام های اسراییلی حمله به تأسیسات زیربنایی ایران را به عنوان یکی از گزینه های جدی خود مورد بحث و بررسی قرار داده بودند. یک پالایشگاه یا نیروگاه با یک حمله نظامی در عرض چند ثانیه نابود و به تلی از آتش و خاکستر تبدیل می شود، اما بازسازی آن به سال ها وقت و سرمایه نیاز دارد. آمریکا در جریان دو حمله اش به عراق، تقریباً تمام تأسیسات زیربنایی عراق را منهدم کرد و به قول معروف این کشور را به عصر حجر بازگرداند. بعد از آن نه صدام حسین در طول ده سال حکومتش پس از حمله اول، و نه آمریکا پس از سرنگونی صدام و اشغال عراق، هیچکدام نتوانستند حتی برق مردم عراق را به سادگی تأمین کنند و مردم به تنگ آمده از گرمای کشنده آن سرزمین به دلیل نبود برق بارها و بارها دست به شورش زدند. اگر آنطور که حامیان آقای پهلوی مطرح می کنند، قرار است سقوط رژیم به کمک اسراییل صورت گیرد، این یعنی نابودی ساختارهای اقتصادی و زیربنایی ایران به قصد فلج کردن حکومت و عاصی کردن مردم، بخشی از برنامه سقوط است! در حال حاضر نمی توان در مورد نوع سناریویی که ایران را از این وضعیت معلق خارج خواهد کرد، با اطمینان سخن گفت، اما پیامد هر یک از این سناریوهای فرضی عیان است. من اطمینان دارم که هر گونه طرح معطوف به نابودی ساختارهای زیربنایی و اقتصادی کشور، ایران را وارد دوره ای از تاریخ خود خواهد کرد که شرایط پس از حمله مغول به آرزویی دست نیافتنی تبدیل شود! من نمی دانم آقای پهلوی بر اساس کدام اطلاعات و داده ها وعده حل سریع مشکلات مردم پس از سقوط رژیم را می دهد اما از تمام سخنان او و حلقه اطرافیانش به وضوح در می یابم که حس ملموسی از عمق و وسعت مشکلات و لایه های تو در تو و پیچیده فرهنگ و ساختار آگاهی مردم ایران و بخصوص دشواری های حکمرانی بر این سرزمین را ندارند و موضوعی بی نهایت بغرنج را بسیار ساده به مخاطبان خود القاء می کنند! من نمی دانم چه محافل و حلقه ها و افرادی رسالت نجات ایران را به دوش آقای پهلوی گذاشته اند و هیچ فکر نکرده اند که این احساس رسالت و بخصوص الگویی که برای انجام آن معرفی می کنند، هم شاهزاده را در موقعیتی بسیار طاقت فرسا و غیرقابل تحمل می گذارد و هم خطر از دست رفتن تمدن ایرانی را به دنبال دارد. رضا شاه و محمدرضا شاه هر چه گفتند و کردند ایران را وارد معرکه های خانمانسوزِ جنگ با متفقین و یا جنگ داخلی نکردند و نهایتاً با رها کردن تاج و تخت و خروج از کشور، مملکت را به بعدی ها واگذاشتند. این بیم اما وجود دارد که شاهزاده با این نوع ورود بی محابا و انقلاب طلبانه خود در میدانی که حتی تلاش برای تحلیل دقیق ابعاد آن افهام را می سوزاند، ناخواسته هر دو تجربه نیاکان خود را خنثی و وارونه سازد و قیصریه ای به آتش کشیده شود. |