فرارو- حافظ و سعدی از مهم ترین شخصیت های فرهنگی تاریخ ایران هستند. مسائل مختلفی باعث شده است که در بسیاری از مواقع، سعدی و حافظ با یکدیگر مقایسه شوند. یکی از موارد مقایسه سعدی و حافظ، سبک زندگی و شیوه گذران عمر آن ها است. به گزارش فرارو، روایت های معروفی در مورد یکجانشینی حافظ و در عوض مسافرت های پی درپی سعدی به شکل سینه به سینه در میان مردم بازگو می شوند. با وجود اینکه بسیاری از این روایت ها منبع تاریخی معتبری ندارند، اما اصل داستان یعنی مسافرت های زیاد سعدی و مسافرت ها کم حافظ، مورد تایید اکثریت فریب به اتفاق تاریخ نگاران و ادیبان ایرانی است. سعدی و حافظ در سفر با نگاه به دیوان اشعار این دو شاعر بزرگ ایرانی، می توان تاثیر سفرهای زیاد و کم را به وضوح دید. سعدی در میان اشعارش و مخصوصا در گلستان، بارها از سفر هایی که رفته یاد کرده است. با این وجود تعداد زیادی از این سفرها مورد شک هستند؛ تا جایی که به عنوان مثال سفر او به کاشغر و هند از طرف بسیاری به صراحت رد شده است. در مقابل سعدی، حافظ چندان اهل سفر نبود و انگار که خواجه بیشتر در ذهنش سفر می کرد و سفر او به نوعی ابعاد روحانی داشت. شاید یکی از مسائلی که شعر سعدی را نسبت به شعر حافظ عینی تر می کند نیز همین باشد. احتمالا اصلی ترین سفر حافظ، سفر او به شهر یزد باشد؛ که البته با توجه به شواهد می توان گفت که شخص خواجه از این سفر و نتایج به بارآمده از آن راضی نبوده است. تفاوت نگاه حافظ و سعدی را در مورد سفر می توان در نوشته های آن ها نیز پی گیری کرد. سوغات حافظ از یزد، یکی از جانگدازترین غزل های دیوان اوست. به یاد و یار و دیار آنچنان بگریم زار که از جهان ره و رسم سفر براندازم! من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم در عوض سعدی با وجود مشقت هایی که بعضا در سفرهایش متحمل شده است، معمولا از روزگاری که در آن مشغول سفر بوده به نیکی یاد می کند. در اقصای عالم بگشتم بسی به سر بردم ایام با هر کسی تمتع به هر گوشه ای یافتم ز هر خرمنی خوشه ای یافتم این در حالی است که سعدی چنانچه از گفته های خود او در گلستان برمی آید، مدتی را در طرابلس به اسیری گرفته شده بوده است. از صحبتِ یارانِ دمشقم مَلالتی پدید آمده بود؛ سر در بیابانِ قدس نهادم و با حیوانات اُنس گرفتم. تا وقتی که اسیرِ فرنگ شدم، در خَندَقِ طَرابُلُس با جُهودانم به کارِ گِل بداشتند. در این بین، مسئله ای که سعدی و حافظ در آن با یکدیگر مشترک هستند، دلتنگی ای است که پس از سفر دچار آن می شوند. هردو آن ها به مراتب در اشعارشان در مورد دلتنگی برای شیراز نوشته اند. سعدی در این باره گفته است: چو پاکان شیراز، خاکی نهاد ندیدم، که رحمت بر این خاک باد و حافظ نیز در همین باب نوشته است که: هوای منزل یار آب زندگانی ماست صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم به هرحال، طبیعی است که نمی توان آثار ادبی را در جایگاه آثار تاریخی قرار داد و رای محکمی صادر کرد. اما با وجود این، باز هم نوشته های به جامانده، تا حدی می تواند حاوی اطلاعات ارزشمندی در مورد روحیات نویسندگان آن ها باشد. تفاوت شخصیت و سبک زندگی سعدی و حافظ در اشعار آن ها نیز تبلور دارد. با وجود اینکه نمی توان مسئله سفر را یگانه دلیل این تفاوت دانست اما می توان ارتباطی بین این مسئله و سبک نوشتاری هر کدام یافت. شعر حافظ، شعری است سرشار از ایهام، چندلایگی معنایی و ابهام هنرمندانه؛ به گونه ای که هر بیت او می تواند قرائت های گوناگون و متناقض را در خود جای دهد. این پیچیدگی، تا حدی بازتاب زیست شاعرانه حافظ است که بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و به تجربه های درونی، عوالم ذهنی و رمزآلود، و کشف های عرفانی و شخصی پرداخت. در مقابل، اشعار سعدی بسیار روشن، مستقیم و سرراست اند. زبان او در عین فصاحت و زیبایی، با سادگی و شیوایی همراه است؛ به طوری که حتی مخاطب عام نیز به راحتی می تواند پیام و معنا را دریابد. این ویژگی تا حد زیادی بازتاب سبک زندگی اوست. سعدی بخش بزرگی از عمر خویش را در سفر گذرانده و در برخورد با فرهنگ ها، اقوام و جوامع مختلف، تجربه ای عینی و ملموس از جهان به دست آورده است. همین تجربه زیسته، نگاه او را عملی، روشن و واقع گرا کرده و زبانش را از ابهام های بیش ازحد دور داشته است. |