محمد درودیان در اعتماد نوشت: با فرض وجود اجماع درباره غافلگیری در برابر تهاجم نظامی اسراییل در جنگ 12روزه، پرسش از علت و پیامدهای آن برای بررسی موضوعیت دارد، هرچند مصادیق غافلگیری گسترده و موردمناقشه است و لایههای زیرین آن به واکاوی و بحث نیاز دارد. در عین حال میتوان تصریح کرد؛ هدف جنگ، نابودی از طریق انهدام و با حمله غافلگیرانه به نقاط ثقل قدرت، همواره ثابت و لازمه پیروزی در جنگ است، اما تأثیر فناوری در روش و چگونگی تأمین اهداف عملیاتی، موجب اهمیت غافلگیری برای تضمین پیروزی در جنگ میشود. چنان که ضرورت هوشیاری و آمادگی در برابر وقوع جنگ، لازمه شکست مهاجم است. در این جستار، مفهوم غافلگیری در جنگ را به معنای قرارگرفتن در برابر موقعیت پیش بینی نشده و در نتیجه نداشتن آمادگی برای تحمل امر ناخواسته، تعریف کرده ام. تأثیر روانشناختی و اولیه غافلگیری در جنگ، به عنوان امر شگفتیساز و غیرقابل انتظار، قرارگرفتن در موقعیت مخاطره آمیز است که از یکسو موجب بازنگری گذشته، با هدف شناخت از علت غافلگیری میشود و به موازات آن، به دلیل ایجاد نگرانی از تکرار این وضعیت در آینده، بر ذهنیت و رفتار برای مواجهه با مساله غافلگیری و غلبه بر نگرانیهای تردیدآمیز در انتخابهای استراتژیک، تأثیر میگذارد. مدعای این جستار که به بحث و بررسی اساسی نیاز دارد، این است که مهم ترین علت غافلگیری در جنگ 12روزه این بود که نظام ادراکی از مساله و مشخصه های جنگ، بیش از آنکه با مشخصه های جنگ ترکیبی و مدرن منطبق باشد، تحت تأثیر تجربه جنگ با عراق قرار داشت. به همین دلیل، وقوع آنچه در امتداد تجربه جنگ گذشته پیش بینی و برای آن آمادگی ایجاد شده بود، با آنچه در جنگ 12روزه متعین شد و نیازمند الزامات دیگری برای دفاع بود، تفاوت بنیادین و سرنوشتساز داشت. تمایز یادشده، درواقع ناظر بر تفاوت میان جنگ، در ساحت نظریه و عمل است که بر اثر اصطکاک در جنگ، آشکار شده و نظام محاسباتی مهاجم و مدافع را تغییر می دهد. بنابراین لازمه فهم از منطق غافلگیری در جنگ تحمیلی 12روزه اسراییل علیه ایران در ابعاد مختلف همچنین مدیریت پیامدهای تکرارپذیری آن در آینده، نیازمند شناخت از ماهیت و مشخصه های جنگ، به عنوان راهنمای فهم از اهداف سیاسی و عملیاتی آن و احتمالات آینده متفاوت از گذشته است. جامعه ما در جنگ اخیر، امری را تجربه کرد که نمیتوانست باور کند. بنابراین بدون اقدام براساس باورهای جدید از مساله جنگ و ضرورت آمادگی در برابر آن، نمیتوان امکان دفاع و بازدارندگی از تکرار تجربه جنگ را فراهم کرد. با تعریف مفهوم غافلگیری و طرح مدعای بحث، پاسخ به پرسشی که برای عنوان این جستار مورد استفاده قرار گرفته، مبنی بر اینکه؛ مهم ترین پیامد غافلگیری در جنگ 12روزه چیست؟ ، تا اندازهای روشن شد. به این معنا که با فرض اینکه، نظام ادراکی از مفهوم جنگ، علت غافلگیری در جنگ بوده است، متأثر از تجربه جنگ 12روزه، باید نظام ادراکی از مساله جنگ را برای تأمین الزامات آن تغییر داد. تحقق این وضعیت، یکی از مهم ترین پیامدها و در عین حال دستاوردهای جنگ 12روزه اخیر است. بر اساس این استدلال، مهم ترین پیامد جنگ 12روزه، آشکارشدن چهره ویرانگر و غافلگیرکننده جنگ مدرن و ترکیبی است. این نوع جنگ، از نظر زمان، مکان و استفاده از ابزار و روش برای کشتار و تخریب هدفمند، به هیچ حد و مرزی محدود نخواهد شد. به همین دلیل تغییر در ادراک از مساله جنگ و الزامات آن، میتواند یکی از مهم ترین نتایج تجربه غافلگیری، همچنین دستاوردهای جنگ 12روزه باشد. زیرا موجب هوشیاری و فهم عمیق از مساله جنگ و الزامات دفاعی- بازدارندگی در برابر آن خواهد شد و مهم تر از آن، نشان میدهد که برای جلوگیری از تکرار غافلگیری در جنگ آینده، چه باید کرد؟ این مهم بیش از آنکه از مسیر مناقشه درباره علت غافلگیری، همچنین ایجاد نگرانی و دلهره از تکرار جنگ، قابل حصول باشد، که تا اندازهای اجتناب ناپذیر است، از طریق شناخت ماهیت و مشخصه های امر واقع شده در جنگ اخیر، قابل شناسایی خواهد بود. این نتیجه گیری به معنای تعیین نقطه عزیمت برای مواجهه با مهم ترین پیامدهای غافلگیری در جنگ، از طریق شناخت مشخصههای جنگ 12روزه میباشد که در فرصت دیگری به آن اشاره خواهد شد. |