فرارو فرید زکریا، ستون نویس روزنامه واشنگتن پست و مجری شبکه سی.ان.ان به نقل از روزنامه واشنگتن پست، مهم ترین تصاویر از رژه نظامی گسترده چین می آمد؛ جایی که شی جین پینگ در کنار ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون حضور یافت. چنین صحنه هایی یادآور واقعیتی آشکارند: غرب با بلوکی از دشمنان سرسخت روبه روست که مأموریت خود را به چالش کشیدن و فروپاشی نظم بین المللی تحت رهبری غرب می دانند. اما شگفتی واقعی چند روز پیش تر رقم خورد؛ زمانی که سازمان همکاری شانگهای میزبان رهبران کشورهایی چون هند، ترکیه، ویتنام و مصر بود. قدرت هایی که تا همین اواخر عموماً نزدیک تر به واشنگتن قلمداد می شدند تا پکن. اکنون اما ترکیبی از سیاست های تعرفه ای، لفاظی های تند و مطالبات ایدئولوژیک از سوی دولت ترامپ، بسیاری از بازیگران کلیدی جهان را از آمریکا دور کرده و به سوی چین سوق داده است. شاید این بزرگ ترین گل به خودی در تاریخ معاصر سیاست خارجی آمریکا باشد. هند، برزیل و آفریقای جنوبی؛ متحدان قدیمی واشنگتن در مسیر بی اعتمادی به بریکس نگاه کنید؛ اتحادی که ابتدا برای نمایندگی بازارهای نوظهور بزرگی چون برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی شکل گرفت و امروز اعضای تازه ای هم به آن اضافه شده اند. در نشست های این گروه، سه کشور برزیل، هند و آفریقای جنوبی معمولاً تلاش کرده اند در برابر فشار مسکو و پکن برای تبدیل بریکس به بلوکی آشکارا ضدآمریکایی مقاومت کنند. ایالات متحده نیز طی دهه ها روی روابط با این سه قدرت منطقه ای سرمایه گذاری کرده بود تا اطمینان یابد با افزایش وزن سیاسی و اقتصادی شان، همچنان گرایش مثبتی به سمت واشنگتن خواهند داشت. اما روی کار آمدن ترامپ همه چیز را تغییر داد. او تندترین لفاظی ها و سیاست های تهاجمی خود را دقیقاً متوجه همین کشورها کرد. علیه هند بالاترین نرخ تعرفه های جهانی را اعمال نمود؛ برزیل را با تعرفه های مشابه سنگین مجازات کرد و حتی تحریم ها و محدودیت های ویزایی علیه مقام های این کشور به راه انداخت. آفریقای جنوبی نیز با تعرفه های 30 درصدی، قطع کمک های خارجی و تهدید به تحریم مقام های دولتی روبه رو شد. سیاست های ترامپ نه تنها دولت ها بلکه افکار عمومی در کشورهایی چون هند، برزیل و آفریقای جنوبی را خشمگین کرده است. هند که زمانی یکی از نزدیک ترین شرکای واشنگتن بود، امروز با شتابی محسوس به سوی بی اعتمادی به آمریکا حرکت می کند. در برزیل، ایستادگی لوییز ایناسیو لولا دا سیلوا در برابر فشارهای ترامپ بر محبوبیت او افزوده است. در آفریقای جنوبی نیز سیریل رامافوسا هنگامی که در دفتر کاخ سفید به انتقادهای تند ترامپ پاسخی آرام و محترمانه داد، اعتبار بیشتری نزد افکار عمومی کسب کرد. نباید فراموش کرد که ملی گرایی تنها مختص ایالات متحده نیست. از تحقیر دموکراسی ها تا تقویت استبداد؛ سیاست خارجی ترامپ در بن بست راهبردی در پس این تغییرات سیاسی، هیچ منطق راهبردی روشنی دیده نمی شود. ترامپ برزیل را تنبیه می کند صرفاً به این دلیل که دادگاه های مستقل این کشور ژایر بولسونارو ، متحد ایدئولوژیک او را به خاطر تلاش برای زیر سؤال بردن نتایج انتخابات آزاد و منصفانه، تحت پیگرد قرار داده اند. خشم او از آفریقای جنوبی هم ریشه در تصویب قانونی درباره اصلاحات ارضی دارد؛ تلاشی برای اصلاح نابرابری های تاریخی در مالکیت زمین که میراث دهه ها آپارتاید است. این دلایل هیچ ارتباطی به بازسازی صنعت آمریکا یا کاهش کسری تجاری ندارند ؛ به ویژه آنکه ایالات متحده با برزیل مازاد تجاری دارد. در حالی که واشنگتن این کشورها را از خود دور می کند، پکن به سرعت در حال پر کردن خلأ است. چین با برزیل طرح ساخت یک شبکه راه آهن عظیم را پیش می برد که سواحل اقیانوس اطلس را به اقیانوس آرام پرو متصل خواهد کرد. شی جین پینگ توانست پس از هفت سال، نارندرا مودی نخست وزیر هند را به چین بکشاند. در آفریقای جنوبی نیز کمک ها و روابط تجاری پکن جای پای محکمی برای چین ایجاد کرده و افکار عمومی این کشور بیش از پیش به سمت تمایل مثبت به پکن چرخیده است. معمولاً گفته می شود ترامپ از لحن تند به عنوان ابزاری برای گرفتن امتیاز در مذاکرات استفاده می کند. اما واقعیت این است که سیاست های او رنج ملموسی بر جای گذاشته اند: شغل های بسیاری از بین رفته و هزاران نفر دوباره به زیر خط فقر رانده شده اند. حتی اگر توافق ها در آینده بازنگری شوند و شرایطی نرم تر جایگزین شود، خاطره این آسیب ها پاک نخواهد شد. کشورها به یاد خواهند داشت که واشنگتن قادر است چنین رفتاری داشته باشد و برای احتیاط، روابط نزدیک خود با چین و روسیه را حفظ خواهند کرد. امروز سیاست خارجی آمریکا بیش از هر چیز شبیه به مجموعه ای از تحقیرهای اتفاقی، توهین های شخصی و وسواس های ایدئولوژیک یک فرد است. ترامپ کشورهایی کوچک تر را ترجیح می دهد که بتواند بر آن ها فشار وارد کند یا دولت هایی با رهبرانی هم فکر که به او نزدیک می شوند. او علاقه ای به تعامل با دموکراسی های بزرگ، پیچیده و پرهیاهو ندارد؛ کشورهایی با غرور ملی و پویایی های داخلی خاص خود. همین رویکرد باعث شده آمریکا در دوران ترامپ با مجموعه ای عجیب از رهبران مستبد از السالوادور و مجارستان گرفته تا پاکستان و پادشاهی های عربی حاشیه خلیج فارس روابط نزدیک برقرار کند، در حالی که با دموکراسی هایی چون هند، برزیل، آفریقای جنوبی، مکزیک، کانادا و بخش بزرگی از اروپا وارد تقابل شده است. آیا چنین سیاستی منطقی به نظر می رسد؟ این هفته در حالی که جهان تصاویر تازه ای از نزدیکی رهبران چین، روسیه و کره شمالی را می دید، ترامپ در شبکه های اجتماعی خشمگینانه ادعا می کرد که آنان در حال توطئه علیه آمریکا هستند. اما مرور پیامدهای سیاست های او پرسشی جدی تر را پیش می کشد: آیا خود رییس جمهور با اقداماتش منافع و ارزش های ایالات متحده را تضعیف نکرده است؟ |