فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به کتاب جدید دکتر شاکری با عنوان تاریخ نگاری 60 ساله ی اقتصاد ایران گفت: دوره 1340 تا 1400 را بررسی کرده و نقل قولی از توماس جفرسون آورده اند که بسیار تکان دهنده است. جفرسون در سال 1802 گفته است من معتقدم که موسسه های بانکی نسبت به ارتش های متخاصم برای آزادی های ما به مراتب خطرناک ترند. اگر مردم آمریکا به بانک های خصوصی اجازه دهند کنترل انتشار پول ملی را در اختیار داشته باشند، واحدهای اقتصادی که حول چنین بانک هایی رشد می کنند، ابتدا با ایجاد تورم و سپس رکود، مردم را از دارایی هایشان محروم می سازند تا آنجا که فرزندان آن ها وقتی از خواب بیدار می شوند، نه سرپناهی دارند و نه والدینشان راهی برای گریزی از شکست در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خواهند یافت. در این مناسبات، هیچ تفاوتی میان ایران قرن 18.19، 20 و 21 وجود ندارد به گزاش جماران، مومنی افزود: این ابزار بر حسب نحوه عملکرد خود می تواند در یکی از این دو قطب حرکت کند. وقتی در جامعه خودمان می خواهیم این مسئله را بررسی کنیم، باید یک عنصر بسیار تعیین کننده دیگر را نیز وارد تحلیل کنیم و آن عنصر، مطامع سلطه گران در این زمینه است. از جنبه روش شناسی، بارها در این باره بحث کرده ایم که به دلیل ویژگی های خاص جغرافیایی، ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران در طی 250 سال گذشته، درباره هر مسئله ای که در ایران مطرح می شود، باید نسبت آن را با نظام سلطه مشخص کنیم. ریشه عقب ماندگی اقتصادی ایران در عملکرد بانک شاهی و استقراضی رییس موسسه مطالعات دین و اقتصاد، به بخشهایی از کتاب چارلز عیسوی درباره تاریخ اقتصادی ایران اشاره کرد که در آن تاکید کرده اگر می خواهید ریشه های فقر، فلاکت، عقب ماندگی فناورانه و وابستگی ذلت آور به دنیای خارج در ایران را بررسی کنید، ناگزیر باید نقطه عزیمتتان را در طرز عمل بانک شاهی و بانک استقراضی بگذارید، و ادامه داد: او توضیح داده که این دو بانک ریشه تولید فناورانه در ایران را می سوزاندند و برای تسهیل واردات روسی و انگلیسی به ایران بستر فراهم می کردند. به تعبیر ریچارد بندیکت، این بانک ها کمک کردند که در ایران بازاری شکل گرفته که نمی توانید مرز میان رباخواری، سوداگری و واردات را تشخیص دهید و اینها در هم تنیده شده اند. بخش عمده سیاست هایی که ریشه تولید و رفاه را در ایران می سوزانند، یک سر آن فشار بانک های خصوصی است. در این مناسبات، به نظر می رسد هیچ تفاوتی میان ایران قرن 18.19، 20 و 21 وجود ندارد. تعبیر بندیکت در کتابش این است که به اصطلاح بانکهای مدرنی که در ایران شکل گرفتند، بدون استثنا از دل یک ساختار نهادی مشوق رباخواری بیرون آمده اند و عمدتا در خدمت واردات سوداگری و به ویژه سوداگری در زمین و ساختمان و دیگر فعالیت های مخرب ضدتوسعه بوده و آن ها را تامین مالی کرده اند. او اضافه کرد: در همین بانک های مرکزی ما مدیران شرافتمندی نیز وجود داشتند که در دوره هایی که محمدرضا شاه تحت فشار گروه های متنفذ رباخوار می خواست مجوز تاسیس بانکهای خصوصی جدید بدهد، با شرافت و صداقت اعلام کردند ما قادر به مقابله با آن گروه های پرنفوذ نیستیم، زیرا هم پشتیبانی امنیتی دارند، هم نظامی و هم از مافیاها حمایت می شوند بنابراین، در حضور شاه و علیرغم اصرار او، مخالفت کردند و گفتند تا زمانی که آرایش قوا در ایران اینگونه است و پشت بانک های به اصطلاح خصوصی، مافیاها، نظامی ها، امنیتی ها و سوداگران بزرگ حضور دارند، مقام پولی عملا به تسخیر آن ها درمی آید و به جای آنکه نظارتگر باشد و جلوی مطامع ضدتوسعه ای، ضد مردمی و ضد ملی را بگیرد، عملا از کنترل آن ها عاجز است. دو نقطه عطف اقتصاد پس از انقلاب: یک نقطه عطف ما را به رفاه برد، دیگری به انحطاط استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، به بررسی دو نقطه عطف تحولات اقتصادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: وقتی از این زاویه به تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی نگاه می کنیم، دو نقطه عطف مشاهده می کنیم؛ یکی ایران را به سمت شرافت، عزت نفس، افزایش بنیه تولیدی و رفاه مردم هدایت کرده و دیگری ایران را با سرعت بی سابقه ای به سمت انحطاط برده است. نقطه عطف اول مربوط به سال 1358 است که یکی از جدی ترین تصمیم های رهبران انقلاب، ملی کردن بانک های خصوصی بود. بانک های خصوصی در آن زمان تا چه حد در خروج ارز از کشور، تامین مالی فراری ها و تحمیل بدهی های غیرمتعارف به جامعه نقش آفرینی کردند. برآورد استاد فقید آقای عالی نسب، این بود که اگر بانک ها ملی نمی شدند، حتی شش ماه هم در جنگ دوام نمی آوردیم. این نقطه عطف، کارنامه ای به دنبال داشت. از زمانی که بانک های خصوصی در ایران همه کاره شدند، هر سال به سمت بحران عمیق تر در انگیزه های سرمایه گذاری مولد حرکت کرده ایم وی علاقه مندان را به مطالعه کتاب کارنامه دولت جنگ دعوت کرد و گفت: در آن کتاب، در مقاله ای با عنوان دولت جنگ به مثابه یک دولت توسعه گرا با جزییات توضیح داده ام که ملی کردن بانک های خصوصی چگونه به حکومت توان داد تا جلوی مطامع فاسد رانتی و رباخواری را بگیرد و بخش قابل توجهی از منابع مادی و انسانی کشور را به سمت فعالیت های مولد هدایت کند. در نهایت، کارنامه آن اقدامات نیز نشان می دهد که چگونه مناسبات فاسد رباخواری و رانتی تا حد قابل توجهی کنترل و رونق بی سابقه ای در فعالیت های مولد ایجاد شد. هر کس که دل در گرو ایران دارد، می تواند از خود بپرسد چگونه در سال های میانی جنگ، رکوردی در زمینه جهش بی سابقه سرمایه گذاری های مولد خصوصی در ایران ایجاد شد که تا امروز تکرار نشده و چگونه از زمانی که بانک های خصوصی در ایران همه کاره شدند، هر سال به سمت بحران عمیق تر در انگیزه های سرمایه گذاری مولد حرکت کرده ایم. |