مهرداد خدیر در روزنامه هم میهن نوشت: بسیار بعید است که روزهای آتی تا پایان مهلت 30 روزه مکانیسم ماشه هم چون این روزها به صبر و انتظار یا تهدید غیررسمی به خاطر خروج از ان پی تی یا بستن تنگه هرمز بگذرد و قاعدتاً تصمیمی در عالی ترین سطوح اتخاذ خواهد شد و از توییت دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی برمی آید که تصمیمات و دست کم تحرکات و نه تحریکاتی در راه است. این تصمیم یا تحرک هم می تواند انعطاف و نرمش حداکثری و اکتفا به حق غنی سازی به جای اصرار بر درصد غنی سازی اورانیوم باشد تا به دوران پیشابرجام بازنگردیم و پس از ده سال دوباره سروکار ما با 6 قطعنامه نیفتد و هم می تواند با احتمالی بسیار کمتر و البته در صورت ادامه استنکاف طرف مقابل از پاسخ گویی نه استمرار روند کنونی که اتمام حجت با غرب اعم از آمریکا و اروپا باشد؛ بر این مبنا که در بدعهدی و بهانه جویی سنگ تمام گذاشته اند؛ گزینه ای به مثابه گام در راه بی بازگشت نهادن و در پی تجربه دیگری بودن و به تعبیر اخوان ثالث: ره توشه برداشتن و قدم در راه بی برگشت گذاشتن تا ببینیم آسمانِ هر کجا آیا همین رنگ است و دلیل انتخاب این راه هم باز از زبان شاعر همین باشد که هرسازی که می بینیم بدآهنگ است. از پیام آقای علی لاریجانی برنمی آید که گزینه دوم انتخاب شده باشد یا دست کم فعلاً چنین باشد مگر آن که راه دیگری پیش پا نگذارند و همین تحمیل شود. به نظر می رسد در مهلت باقی مانده برای تخلیه خشم اروپا از آنچه گرایش ایران به روسیه در جنگ اوکراین و ارسال سلاح برای برتری مسکو می پندارند و فعال سازی مکانیسم ماشه به قصد تلافی و انتقام، اقدام و تلاش شود. در قبال آمریکا هم چه بسا گزینه مستقیم در نظر باشد تا مجاب یا توجیه شود حساب خود را از اسراییل جدا کند. چراکه آمریکا حسب تصور یا ادعای خود در قبال منطقه مسؤولیت دارد در حالی که اسراییل مسؤولیتی برای خود حس نمی کند. همچنین آمریکا نمی تواند مانند اسراییل دغدغه آینده را نداشته باشد و به فردای بی ثباتی نیاندیشد. اروپایی ها هم جدای آن تخلیه باید درباره تبعات بحران های بی ثبات کننده و مهاجرفرست توجیه یا انذارشوند. اینها البته راهبردها و راهکارهایی است که حسب هدف گذاری ها یا مستقیم/غیرمستقیم بودن مذاکره انتخاب خواهد شد اما این نوشته در پی بیان دو نکته دیگر است. چنانچه بنا بر چرخش یا نرمش یا گفت وگوی مستقیم یا هر راهکار و راهبرد دیگر به جز تقابل و اصرار بر روند فعلی و حتی تهدید به خروج از پیمان های تعهدآفرین باشد دو نکته کلیدی باید مورد توجه قرار گیرد: نخست این که در کنش معطوف به حل مسأله یا رفع بحران ، سرزنش و دیدید گفته بودیم یا آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا و نوش دارو بعد از مرگ سهراب جایی ندارد تا آموزه سعدی را بازخوانیم: تا تِریاق ازعِراق آورده شود مارگَزیده مُرده بُوَد ! سیاست اما امر واقع است و در اکنون جریان دارد. مسأله باید حل شود و در سیاستِ نیکو، نکوهیدن امری نکوهیده است. نکته دوم هم این که یکی از دلایل تعصب در ادامه یک مسیر بیم راه طی شده و هزینه های مصروفه است و اصطلاحاً اگر وقتی در پی راه دیگری هستیم از پاشنه پینه بسته پای مان خجالت نکشیم. سیاستِ منفعت محور را تنها بر اساس منافع مکتسبه یا زیان های رفع و دفع شده باید قضاوت کرد نه حتی بر پایه حقانیت و بطلان. مهم تصمیم است و جلب منافع به سود 90 میلیون ایرانی که از عمق جهان صلح طلب اند. کوتاه این که نیاز امروز ما کنش معطوف به حل مسأله است نه کنش سیاسی و برای عبور از این مرحله سزد اگر نزاع های پیشین را وانهیم تا تهی دستان با ارزش های بقایی احساس امنیت کنند و در پی آن طبقه متوسط ارزش های والایی خود را پی گیرد. همه اینها در گرو آن است که از تاول یا پینه طی مسیر شرم نکنیم که در آموزه های دینی شرم همان تقواست و اگر روزگاری تقوای ستیز تجویز می شد اکنون زمان تقوای پرهیز است. پرهیز از تشدید تنش و گشودن دریچه ای تازه بی خجالت و با سری بالا. |