فرارو- محسن صالحی خواه؛ برنامه گفتگوی ویژه خبری 22 مرداد، میزبان حسن رحیم پور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. رحیم پور ازغدی در بخشی از صحبت هایش بدون این که اشاره ای به نام گوینده داشته باشد، اشاره ای به پست اخیر محسن تنابنده در شبکه اینستاگرام کرد و گفت: اخیراً دیدم در شبکه های اجتماعی پستی منتشر شده بود یکی از هنرمندان گفته بود ما همه ش می خواهیم پایمان را دراز کنیم، می خواهیم عشق و حال کنیم، نمی شود. اول انقلاب، بعد جنگ شد، بعد ترورها شد، بعد تحریم شد و ... نشد عشق و حال کنیم. سپس مجری محترم برنامه سرکار خانم سحر امامی به کمک او آمد و صحبتش را تکمیل کرد: یعنی دنبال رفاه و وجه زیبایی های زندگی هستند. رحیم پور ازغدی هم در پاسخ گفت: مثل این که درد انسان ندارند. این دنیای وحشی. هر چه انسان جلوتر آمده، حیوان تر و وحشی تر شده. قبل از این که به این صحبت بپردازیم، خوب است مرور کنیم تنابنده در اینستاگرام خود، ضمیمه عکس یک کودک که احتمالاً فرزندش باشد، چه نوشته بود.  همانطور که در تصویر مشخص است، نوشته محسن تنابنده به روند زندگی در سال های اخیر اشاره دارد و تنها چیزی که در آن پیدا نمی شود، عنصر عشق و حال است که استاد رحیم پور به آن اشاره کرد. که در نهایت به وحشی گری و حیوان تر شدن انسان ها برسد. این صحبت رحیم پور هم احتمالاً یک مثال است و اشاره ای به شخص خاصی ندارد. نگاهی را نقد می کند. بیایید تصور کنیم که این صحبت را یک فرد مشهور مطرح نکرد. یک شهروند عادی مثل من و شما که لزوماً صدایش اینگونه شنیده نمی شود، همین تجربه زیسته را پشت سر گذاشته. هر کدام از ما به اندازه سن مان، در بخشی از این پازل زندگی کردیم. تفاوت تجربه مان صرفاً مربوط به این است که از کدام مقطع زمانی وارد این قصه شدیم. نمی دانم مشکل استاد رحیم پور و بعضی تئوریسین ها مانند ایشان، با مفهوم زندگی چیست. مشخص نیست به چه علت همواره دنبال مبارزه و مبارزپروری در جامعه هستند. چرا این منظومه فکری به عنوان منظومه غالب برای تمام این جامعه متکثر ارائه می شود؟ این تعبیرهای عجیب و غریب آخرالزمانی، بازتعریف همان جمله معروف مجری تلویزیون روی آنتن شبکه افق، 6 سال قبل است که پس از شهادت سردار سلیمانی گفت: گفتمانی که به آن باور داریم اقتضائاتی دارد و گاهی می طلبد که ما حماسی و جهادی زندگی کنیم؛... به برکت خونی که ریخته شد ما یک تکان جدی خوردیم که یا باید آن حرف ها را ببوسیم و کنار بگذاریم، ببخشید شاید توی دوربین من نباید این حرف را بزنم، ولی اگر کسی اعتقاد ندارد، جمع کند از ایران برود. برود همان جا هایی که همان رفاه و همان مدل زندگی را دارد و اگر اعتقاد داریم به نظرم باید جدی به میدان بیاییم. به نظرم امروز نشان دادیم که همه ما ایرانیان به یک مدل زندگی سلحشورانه احتیاج داریم و آن مدل را نیاز داریم. امروز و در ایران 1404 دقیقاً باید چه کنیم؟ برای زندگی معمولی کشورمان را ترک کنیم و تن به غربت بدهیم؟ یا بمانیم و این حرف های عجیب را تحمل کنیم؟ نگاهی به جامعه ایران، تغییراتی که طی سال های گذشته در آن رخ داده و مراجعه به پیمایش ها نشان می دهد که این قرائت فکری چه جایی در میان مردم دارد. این که همه چیز را در مبارزه تعریف کنیم، نتیجه خوبی در این جامعه ندارد. اصولاً شکاف های پیشین را عمیق تر می کند و نه بیشتر. چه اندیشه ای باعث می شود در جستجوی زندگی و آرامش بودن، ضدارزش و خوی حیوانی تلقی شود؟ در جستجوی رفاه چه حداقلی و چه حداکثری، در ضدیت با هیچ ارزشی نیست. ما فقط برای جنگیدن زاده نشده ایم. شاید برای این که زنده هستیم باید از استاد رحیم پور ازغدی عذرخواهی کنیم. |