فرارو- جیغ نه تنها تصویری از اضطراب فردی، بلکه بازتابی از وضعیت اجتماعی و روانی دوران مدرن است که با زبانی بصری قدرتمند، تجربه انسانی را در برابر دنیایی پرآشوب به نمایش می گذارد. به نقل از آرت نیوز، دو نقاشی در تاریخ هنر غربی همواره بر صدر توجهات ایستاده اند و چهره شان روی کارت پستال ها، پوسترها و کیف های دستی به وفور دیده می شود: یکی مونالیزای لئوناردو داوینچی و دیگری جیغ اثر ادوارد مونک. هر کدام نماینده ی عصری خاص اند و این نمایندگی نه فقط در مضمون، بلکه به واسطه قدرت بی همتای بیان چهره آن هاست. لبخند معمایی و مشهور مونالیزا که بر سطحی صاف و آرام می درخشد، گویی ترکیبی از بلور شفاف و مه غلیظ است؛ در مقابل، شخصیت جیغ چشمانی به رنگ ذغال و دهانی وحشت زده دارد که به شکل بیضی کشیده شده است، شکلی که خطوط پرانرژی و هیجانی اطرافش بازتابی از اضطراب او هستند. شاهکار لئوناردو بازتاب دهنده ایمان به انسان گرایی، طبیعت گرایی و کلاسیک گرایی است؛ در حالی که جیغ نمادی از فروپاشی همین باورها در پی انقلاب صنعتی به شمار می آید. اما جیغ فراتر از بستر تاریخی اش، جایگاه ویژه ای دارد. مونالیزا آرمانی دست نیافتنی و رویایی را به تصویر می کشد، در حالی که جیغ به وضعیتی بنیادی و قدیمی تر اشاره دارد: ترس های عمیق جسمی و روانی که از بدو تاریخ، انسان را دنبال کرده اند. این اثر بی زمان، واقعیت طبیعت را با بیان اصیل احساسات انسانی پیوند می زند؛ به همین دلیل است که از نظر برخی منتقدان جیغ نخستین نقاشی مدرن محسوب می شود، اگرچه برخی دختران آوینیون پیکاسو را آغازگر مدرنیسم می دانند. در حالی که دختران آوینیون نشانه جدایی رادیکال از سنت رنسانس بود، جیغ مدرنیته را از منظر احساسات ذهنی و فردی نشان داد و حس جدایی و بیگانگی را که زندگی قرن بیستم را تعریف می کرد، تجسم بخشید. جالب اینکه این برداشت ها به قصد اصلی مونک بازنمی گردد؛ زیرا او جیغ را در چارچوب جنبش نمادگرایی خلق کرد، جریانی که به جای هنر صرف برای هنر، به تعبیرهای رویایی و استعاری گرایش داشت. مونک خود در یکی از جملاتش گفته بود: از لحظه تولدم، فرشتگان اضطراب، نگرانی و مرگ کنارم ایستاده اند. دوران کودکی او با بیماری های مزمن، مرگ زودهنگام یکی از خواهران و ترس از ابتلا به اختلالات روانی خانوادگی همراه بود؛ عواملی که شخصیت روان رنجور او را شکل دادند. موضوعاتی چون مرگ، اندوه و اضطراب همواره در آثارش تکرار می شدند، که اغلب با شکل های نرم و مبهمی تصویر می شدند که گویی در زمان و مکان معلق اند. جیغ نمونه بارز این ویژگی هاست: شخصیت شبح گونه ای که روی پلی ایستاده و زیر آسمانی شعله ور به فریاد آمده است. بدنش مانند شعله شمعی لرزان پیچ خورده است، گویی ترس نه تنها روح، بلکه جسم او را هم می سوزاند. در پس زمینه دو شخصیت مبهم ایستاده اند که از رنج او بی خبرند. تبدیل احساس به تصویر ملموس در آثار مونک تا حدی مدیون رمانتیک ها است؛ هنرمندانی که در اوایل قرن نوزدهم علیه عقل گرایی دوران روشنگری به شور و احساس تمایل پیدا کردند.  زیبایی شناسی آن ها بر پایه مفهوم متعالی یا Sublime شکل گرفت، ایده ای که ریشه در یونان باستان دارد و به استثنایی بودن اشاره می کند، اما تعریف مدرن آن توسط ادموند برک، فیلسوف بریتانیایی قرن هجدهم صورت گرفت: قدرت طبیعت در ایجاد ترس و حیرت در بیننده. مونک دقیقاً این تجربه را به تصویر کشید. خود او نوشته است: در حال قدم زدن در مسیری با دو دوست بودم که ناگهان آسمان به رنگ خون درآمد... زبان های سرخ آتش بالای آبگیر تیره و شهر را فرا گرفت... من ایستاده بودم و از اضطراب می لرزیدم و احساس کردم جیغ بی نهایتی در دل طبیعت جاری است. بنابراین جیغ سندی است بر لحظه شهود و وحشت مونک که خود را در شخصیت مرکزی اثر بازتاب داده است. با این حال، معنای اصلی جیغ لزوماً در دهان و چشمان آن نیست، بلکه در دستانی است که گوش ها را پوشانده اند، در تلاشی بی فایده برای بستن صدایی غیرقابل تحمل. به مرور زمان این جنبه مهم تا حدی به فراموشی سپرده شده و بیشتر بر فروپاشی وجودی و اجتماعی تمرکز شده است. این نقاشی موضوع حدس و گمان های فراوانی بوده است. برخی آن را خودنگاره ای از مونک در حال حمله پانیک می دانند یا معتقدند نزدیکی یک آسایشگاه روانی به منظره نقاشی در اسلو الهام بخش آن بوده است. برخی دیگر آسمان خونین را ناشی از فوران های آتشفشانی جزیره کراکاتوا در اندونزی می دانند که باعث کاهش دما و غروب های سرخ رنگ در سراسر جهان شد، و بعضی نیز ابرهای استراتوسفری قطبی در نروژ را مقصر می دانند. همچنین گفته شده که شکل شخصیت مرکزی از مومیایی جمع وجور شده ای در نمایشگاه جهانی پاریس 1889 الهام گرفته، هرچند مدرکی بر دیدار مستقیم مونک از آن وجود ندارد. می دانیم که مونک بین سال های 1893 تا 1910 پنج نسخه از جیغ را تولید کرد؛ دو نسخه با رنگ روغن، دو نسخه پاستل و یک نسخه لیتوگرافی. سه نسخه از این آثار ماجراهای جنجالی داشتند؛ از جمله سرقت نسخه اولیه که در سال 1994 از گالری ملی اسلو ربوده شد اما بعدها بازیابی شد. یک دهه بعد، نسخه دیگری از موزه مونک در اسلو به زور سلاح ربوده شد که آن هم با پاداشی هنگفت بازگردانده شد. سرانجام، یکی از نسخه های پاستل جیغ در سال 2012 در یک حراجی به قیمت 120 میلیون دلار فروخته شد، گران ترین نقاشی تاریخ تا آن زمان (که پنج سال بعد رکوردش شکسته شد). جالب اینکه این نسخه در طول جنگ جهانی دوم در انباری در نروژ مخفی شده بود. جنگ جهانی دوم و جنگ های پس از آن، برداشت مونک از مفهوم متعالی را به نمادی از ناتوانی انسان در مقابله با هیولاهای غیرقابل بیان تبدیل کرد. اینکه این اثر هنوز در میان لایه های فرهنگ عامه همچنان قدرت می تاباند، گواهی است بر ماندگاری و عمق بصری و مفهومی چشم انداز ادوارد مونک. |