ابوالفضل رجبی، روزنامه نگار طی یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: هر بار که سیاست از گفت وگو می ترسد، هزینه اش را جامعه با نااطمینانی و فرسایش اعتماد می پردازد. در جهانی پُر از راه های بد و پرهزینه، گفت وگو همان راه کمتر بد اما کم هزینه تر ملی است؛ ابزاری برای حفظ استقلال، نه عدول از آن. مسئله تحریم نفتی و به تبع آن فشار ارزی به کشور واقعیت انکارناپذیر امروز ماست. دیروز (19مردادماه) رییس جمهور در دیدار با اهالی رسانه صریح گفت وقتی درآمد محدود است، جای تولیدِ توقع نیست. مسئله امروز سنجش پذیر کردن سیاست است. معنای عملی این جمله ها، عبور از ژست های تند و ورود به تصمیم های سخت است؛ یعنی روشن کردن نسبت هر انتخاب با هزینه عمومی و اعتماد اجتماعی. در چنین وضعی، کسی که واقعاً نگران استقلال است، باید از ابزارهایی استفاده کند که هزینه ملی را پایین می آورد. دیپلماسی فعال و گفت وگوی هدفمند راهی برای عبور از تندروی ها و ورود به تصمیم های سخت است. در واقع، این مسیر، تسلیم نیست؛ مدیریت هزینه است تا به قول رییس جمهور، استقلال پایدار بماند. ارجاع او به فَلا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ که در عهدنامه مالک اشتر آمده، یادآور عقلانیتی است که سیاست ایران اکنون به آن نیاز دارد. قاعده ای ساده اما در عین حال سخت است: صلح معقول را فقط چون از سوی رقیب مطرح می شود، رد نکن. گفت وگو تغییردهنده موازنه هاست؛ با گفت وگو می توان هم خط قرمزها را روشن کرد و هم ریسک موقعیت های تنش زا را پایین آورد. متاسفانه آنان که مذاکره را هم معنای تسلیم معرفی می کنند، تفاوت تعاملِ فعال و عقب نشینی را مخدوش می کنند. موقعیت سیاست قبل از هر چیز می پرسد: اگر حرف نمی زنیم، بعد چه؟ اگر مسیر گفت وگو را می بندیم، برنامه مان برای مهار نااطمینانی مردم از آینده و حفظ رفاه چیست؟ دیروز آقای پزشکیان گفت نمی شود هم طلبِ یار کنی و هم سر بخواهی. باید بپذیریم نمی شود هم حداکثر استقلالِ بی هزینه را شعار داد و هم حداکثر رفاهِ بی پاسخگویی را وعده داد. رییس جمهور دیروز اشاراتی هم به مسئله معیشت داشت، مسئله ای که امروز پیش چشم ماست و اگر در جهت حل آن حرکت نکنیم، پیامدهای ناگوار آن ویران گر خواهد بود. توصیه می کنیم آن کسانی که هم یار و هم سر می خواهند یکبار هم واقعیت را ببینند و بپذیرند که حفظ استقلال، هزینه تدبیر می خواهد و گفت وگو بخشی از همین تدبیر است. وگرنه اگر تدبیر بستن تنگه هرمز است که دائماً مورد اشاره قرار می گیرد، باید در مدار شعار ماند و هزینه های پیدا و پنهان سنگین تری را هر روز بر سفره مردم گذاشت. بین نمایش و تأمین منافع، احتمالاً سیاست مسئولانه دومی را انتخاب می کند؛ چون صلابت واقعی از توان اداره کشور و کاهش ریسک می آید، نه از گفته های پرهزینه. نکته دیگر، نسبت راهبردی هماهنگی نهادی با اعتماد عمومی است. تأکید رییس جمهور بر اینکه تصمیم های کلان بدون هماهنگی با مقام رهبری پیش نمی رود، اگر با اطلاع رسانی صادق و سنجه های روشن همراه شود، می تواند پشتوانه اقناع باشد، نه مانع آن. جامعه حق دارد بداند راهبرد مذاکره و پرهیز از تنش، انتخابی فردی نیست؛ تصمیمی ملی و هماهنگ است که با هدف کاهش هزینه ها و صیانت از منافع عمومی دنبال می شود. شفافیت در چراییِ تصمیم، راهی برای افزایش اعتماد عمومی است که این روزها همچنان مسئله است. از طرفی، پرهیز از جنگ، تنها انتخاب اخلاقی نیست؛ کم هزینه ترین راه ملی است. هر موج تنش، به سرعت به شاخص های اقتصادی، افق سرمایه گذاری و خلق وخوی جامعه ضربه می زند. گفت وگو، اگر سنجش پذیر و پیگیرانه پیش برود، کمااینکه در گذشته نیز تجربه شد بیمه نامه استقلال است: ریسک درگیری را کم می کند، مجاری مبادله را باز نگه می دارد و امکان بهبود و اصلاح تدریجی را فراهم می آورد. اما شرطش روشن است: خطوط قرمز ملی تعریف و اعلام شود؛ اهداف قابل سنجش تعیین گردد؛ و مسیر اطلاع رسانی صادق برقرار باشد. دولت چهاردهم نیز نشان داده اراده ای روشن برای انجام این شرط ها دارد. با این همه، امروز دو راه پیش رو داریم: در مدار تقابل احساسی بمانیم، با این خیال که می توان هم یار را طلبید و هم سر را نگه داشت، و در نهایت خدایی ناکرده هر دو را از کف بدهیم؛ یا راه سیاست و دیپلماسی را انتخاب کنیم: بخشی از سختی ها را بپذیریم، باب مذاکره را باز نگه داریم، تنش را مهار کنیم و استقلال را پایدار سازیم. ناچاریم گفت وگوی سنجش پذیر را جایگزین کنیم با سکوتی که به اتفاق های تلخ میدان می دهد. اعتماد عمومی از همین مسیر بازسازی می شود؛ از صداقت در گفتن محدودیت ها، از توضیحِ راه حل ها و از شجاعت انتخاب راه کمتر بد برای آینده ای کم هزینه تر. |