ابراهمی متقی استاد دانشگاه طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: ضرورت های کاربرد دیپلماسی سازنده را می توان در تغییرات مربوط به شکل بندی نهادی و کارگزاری راهبردی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه و سنجش قرار داد. بسیاری از نشانگان امنیت ملی ایران ارتباط مستقیم با ضرورت های راهبردی جدیدی دارد که زمینه ایجاد ثبات، موازنه و درک متقابل سازنده در سیاست بین الملل را فراهم آورد. واقعیت های جنگ 12روزه اسراییل علیه نهادها و کارگزاران امنیت ملی ایران آثار خود را در ساختار اجتماعی، سیاسی و امنیتی ایران به جا گذاشته است. واقعیت های راهبردی ایران بیانگر آن است که جمهوری اسلامی در شرایط تهدیدات ترکیبی و فزاینده موجود، نیازمند آن است تا عناصر اصلی بقای ساختاری را مورد توجه قرار داده و سیاست های خود را در این قالب سازماندهی، تنظیم و تبیین کند. ارزیابی سیاست خارجی ایران در ماه های گذشته بیانگر این واقعیت است که عرصه دیپلماتیک نتوانست شناخت دقیقی از اهداف راهبردی امریکا در روند مذاکرات عمان و ایتالیا به دست آورد. اسراییل و ایالات متحده مذاکرات را به عنوان پوششی مورد استفاده قرار دادند که به موجب آن، زمینه برای انجام عملیات انفجاری در بندر شهید رجایی فراهم شد. متعاقب این امر، دیپلماسی هسته ای زمینه غافلگیری راهبردی ایران را به وجود آورد. در این فرآیند بسیاری از نهادها، تأسیسات صنعتی و فرماندهان نظامی ایران مورد هدف موشک ها و هواپیماهای اسراییل و ایالات متحده قرار گرفتند. تمامی موارد یاد شده بیانگر آن است که حوزه دیپلماسی ایران در روند 5 دور از مذاکرات شناخت دقیق و موفقیت موثری نسبت به اهداف، الگوهای رفتاری و انگاره های راهبردی امریکا به دست نیاوردند. در شرایط پس از جنگ 12روزه نیز انگاره های متفاوتی درباره اعاده دیپلماسی مطرح شد. تمامی کارگزاران دیپلماتیک و نظریه پردازان به این موضوع واقف هستند که دستور کار دیپلماتیک بر اساس معادله قدرت و موازنه ساختاری حاصل می شود. بهره گیری از شعارهای دیپلماتیک منجر به حاشیه ای شدن واقعیت های راهبردی می شود. به همان گونه ای که ایران در 5 دور از مذاکرات هسته ای با امریکا نتوانست راهبرد واقعی ایالات متحده و اسراییل که مبتنی بر غافلگیری دیپلماتیک بوده را مورد توجه و شناسایی قرار بدهد. در چنین شرایطی ادامه فرآیند یاد شده، چالش های بیشتری را برای امنیت ملی ایران در آینده به وجود خواهد آورد. مصاحبه تلویزیونی وزیر محترم امور خارجه جمهوری اسلامی درباره اسنپ بک و روند برگشت پذیری تحریم های اقتصادی و راهبردی شورای امنیت سازمان ملل بیانگر آن است که موج های جدید کنش راهبردی اروپا تأثیر چندانی در اقتصاد سیاسی، ساختار اجتماعی و قابلیت های عمومی ایران به جا نخواهد گذاشت. ایشان در مصاحبه تلویزیونی به این اشاره داشتند که: در مورد مکانیسم ماشه بزرگنمایی شده، بر فرض فعال شدن مکانیسم ماشه، تحریم های اقتصادی جدیدی اضافه نمی شود و از لحاظ اقتصادی با وضع فعلی تفاوتی نخواهد داشت. بیان چنین رویکردی به مفهوم آن است که واقعیت سیاسی و اقتصادی سال های پس از قطعنامه 1929 را فراموش کرده یا اینکه احساس می کنیم تحریم های سازمان ملل با تحریم های یکجانبه ایالات متحده که فاقد هرگونه مشروعیت نهادی، سازمانی، قانونی و ساختاری است، آثار یکسانی بر شکل بندی اقتصادی و سیاسی ایران به جا خواهد گذاشت. در چنین شرایطی لازم است تا روند کنش دیپلماسی به عنوان یکی از ابزارهای راهبردی ایران در فضای ساختاری جدیدی قرار گرفته که درک موسع، دقیق تر و موثرتری در مقایسه با انگاره های جاری و پیشین داشته باشد. 1- ضرورت های کنش دیپلماتیک در شرایط تهدید امنیتی همواره دیپلماسی در زمره ضرورت های کنش راهبردی کشورها برای حداکثرسازی امنیت بوده است. هر کشوری در فرآیند کنش دیپلماتیک از سازوکارهای سیاسی و ساختاری خاصی بهره می گیرد. سازوکارهای کنش دیپلماتیک بدون ابزارهای قدرت یا بازیگر حامی در قالب میانجی نمی تواند نتایج مثبت و سازنده ای برای کشورها داشته باشد. نقش یابی چین در فرآیند کنش دیپلماتیک ایران از این جهت اهمیت دارد که هرگونه مذاکره، نقش یابی و توافق بر اساس راهبردهایی انجام می شود که با ضرورت های امنیت منطقه ای و قواعد مرتبط با برجام در سال های 15-2013 ارتباط درهم تنیده ای خواهد داشت. کنش دیپلماتیک در شرایط موجود ایران و نظام بین الملل، تابعی از اهداف، قابلیت ها و ابزارهایی است که هر یک از کشورها و بازیگران برای وادارسازی دیگری به انجام تعهدات جدید، از آن بهره می گیرند. ارتقای سطح کنش دیپلماتیک ایران بر اساس میانجی گری چین، مطلوبیت بیشتری را برای امنیت و ثبات منطقه ای ایجاد خواهد کرد. دیپلماسی در قالب نقش میانجی چین قادر خواهد بود تا زمینه های لازم برای توافقی را به وجود آورد که سطح فراگیرتری از امنیت را برای ایران و محیط منطقه ای ایجاد خواهد کرد. از سوی دیگر می توان تأکید داشت که مذاکره و کنش دیپلماتیک در فضای میانجی گری یکی از قدرت های بزرگ سیاست بین الملل صرفا ماهیت دیپلماتیک ندارد. دیپلماسی در چنین سطحی به عنوان بخشی از ضرورت های امنیت ملی جمهوری اسلامی در شرایط تصاعد تهدیدات راهبردی خواهد بود. هرگاه موضوعی دارای آثار امنیتی باشد، در آن شرایط لازم است تا مورد توجه کارگزارانی قرار بگیرد که نقش موثرتری در حوزه کنش راهبردی و ضرورت های امنیت ملی ایران داشته باشد. نقش یابی شورای عالی امنیت ملی ایران در حوزه دیپلماسی هسته ای در بسیاری از مواقع منجر به موفقیت سیاسی برای ایران شده و این امر توانست تهدیدات تروییکای اروپا را در سال 2003 به میزان قابل توجهی کاهش دهد. دیپلماسی هسته ای ایران در این دوران تاریخی همچنین منجر به کاهش ضریب کنش تهاجمی امریکا علیه ایران در دوران جورج بوش پسر گردید. با توجه به چنین فرآیندی می توان نشانه هایی از تهدیدات امنیتی در عصر موجود را به عنوان واقعیت ساختاری کشور دانست. در حکم رییس جمهور به این موضوع اشاره شده است که دبیر شورای عالی امنیت ملی کارگزار تمامی موضوعاتی می باشد که دارای ماهیت امنیتی و راهبردی باشد. در چنین شرایطی، لازم است تا سطح مذاکرات دیپلماتیک و الگوی کنش راهبردی ایران ارتقا یافته و بر اساس قالب های ذهنی شکل بگیرد که واقعیت های سیاست بین الملل را به گونه دقیق و عینی تری برساخته نماید. ارائه برخی از روایت های غیر واقعی از فضای مذاکرات دیپلماتیک در 5 ماه گذشته همواره چالش های امنیتی فزاینده ای را برای ایران به جا گذاشته است. در شرایط موجود لازم است تا روندهای جدید دیپلماسی در حوزه سیاست عالیه که ماهیت امنیتی برای کشور دارد، در شرایطی انجام شود که از جایگاه ساختاری بالاتری و قابلیت اثربخشی بیشتری برخوردار باشد. در شرایط موجود، ساختار سیاسی و اجتماعی ایران به هیچ وجه آمادگی به کارگیری سازوکارهایی را ندارد که منجر به سیاست آزمون و خطا در سطح جدیدی شود. کسانی که در گذشته از اعتبار سازمانی و ابتکار عمل راهبردی بیشتری در حوزه دیپلماسی امنیتی برخوردار بوده اند، در شرایط موجود وظیفه دارند تا نقش سازنده بیشتری را برای کاهش آسیب پذیری ایران ایفا کنند. 2- همبستگی دیپلماسی و امنیت ملی در عصر ابهام وعدم اطمینان در شرایط موجود نشانه هایی از ابهام وعدم اطمینان در فضای سیاست بین الملل در ارتباط با امنیت ملی ایران وجود دارد. روسیه و چین به این موضوع واقف هستند که انسجام سیاسی و ساختاری ایران نقش موثری در امنیت منطقه ای، ثبات ژئوپلیتیکی و فرآیندهای کنش راهبردی آینده خواهد داشت. در فضای موجود سیاست بین الملل نمی توان از الگوی کنش مبتنی بر ریسک و ابهام فزاینده بهره گرفت. به همان گونه که ایران در عصر موجود نیازمند بهره گیری از سازوکارهای تولید قدرت و مقاومت در فضای منطقه ای است، لازم است تا سازوکارهایی در حوزه دیپلماتیک نیز به کار گرفته شود که نقش موثری در بازتولید قدرت و مقاومت تاکتیکی ایران برای اجتناب از جنگ جدید داشته باشد. دیپلماسی در عصر ابهام وعدم اطمینان امنیتی اگر منجر به کاهش تهدیدات برای ایران و نظم منطقه ای شود، طبیعی است که بیشترین مازاد راهبردی برای آینده سیاسی ایران و منطقه حاصل خواهد شد. عدم درک دقیق واقعیت های راهبردی به مثابه شرایطی است که چالش های امنیتی بیشتری را برای کشورها به وجود می آورد. به همین دلیل است که پیوند دیپلماسی و مقاومت می تواند زمینه لازم برای کاهش تهدیدات راهبردی علیه ایران و بسیاری از بازیگران منطقه ای و قدرت های بزرگ را فراهم آورد. اولین شرط، کنش دیپلماتیک در فضای تهدیدات فزاینده موجود آن است که زمینه برای کاهش چالش های امنیتی و راهبردی ایران به وجودآید. به کارگیری چنین الگویی را می توان به مثابه بخشی از استراتژی بقا در شرایط ابهام امنیتی و تهدیدات فزاینده دانست. نقش یابی احتمالی چین در مذاکرات آینده ایران و امریکا به موازات دیدار هفته آینده ترامپ و پوتین از این جهت اهمیت دارد که سطح جدیدی از اطمینان بخشی دیپلماتیک و راهبردی را فراهم می سازد. نتیجه کنش دیپلماتیک در شرایطی می تواند برای امنیت ملی کشورها به نتایج موثری در جهت موازنه ثبات و تعادل منجر شود که شناخت دقیقی نسبت به تهدیدات و کارگزاران تهدیدکننده وجود داشته باشد. عدم شناخت تهدید را می توان در زمره عواملی دانست که چالش های امنیتی فراروی ایران را افزایش داده به گونه ای که زمینه برای گسترش بحران به وجودآید. ضرورت های تحقق استراتژی بقا ایجاب می کند که ایران در فضای موجود راهبردی و به موازات تغییر در ساختار دفاعی و امنیتی کشور، از سازوکارهایی استفاده کند که منجر به ارتقای سطح اثربخشی دیپلماتیک و راهبردی ایران از طریق سازوکارهای مسالمت آمیز شود. الگوی کنش راهبردی ایران در فضای پس از جنگ تحمیلی 12روزه معطوف به مقاومت در برابر تهدیدات و مصالحه از طریق کنش دیپلماتیک خواهد بود. در چنین شرایطی، تجارب تاریخی دیپلماسی 5 ماه گذشته و ضرورت های آینده امنیتی ایران ایجاب می کند که راهبرد، کارگزاران و نهادهایی مسوولیت انجام چنین وظایف و ماموریتی را عهده دار شوند که اولا دارای انگاره های راهبردی بوده و ثانیا از اعتبار ساختاری و سازمانی بیشتری در روند مذاکرات سه جانبه و دیپلماسی هسته ای آینده برخوردار باشند. واقعیت آن است که مذاکرات پیش رو صرفا ماهیت دیپلماتیک نداشته و بخشی از ضرورت های راهبردی و امنیتی ایران را منعکس می سازد. عبور شرافتمندانه از فضای ابهام و بحران منطقه ای در شرایطی حاصل می شود که کارگزاران از شناخت، دقت نظر و دوراندیشی بیشتری نسبت به موضوعات راهبردی برخوردار باشند. در غیر این صورت زمینه برای غافلگیری جدید یا ابهام راهبردی نوینی به وجود می آید که نتایج پرمخاطره ای برای امنیت و ثبات سیاسی ایران خواهد داشت. |