توسعه روزافزون اقتصاد دیجیتال در ایران، با وجود همه فراز و نشیب ها، نویدبخش آینده ای روشن است. این اکوسیستم، از دل مشکلات اقتصادی و اجتماعی، جریانی پویا و پرانرژی را پدید آورد که توانست امید به نوآوری و ایجاد ارزش را زنده نگه دارد. به گزارش اعتماد، با این حال، در کنار چالش های بزرگ و پررنگی که از سوی عوامل بیرونی بر این اکوسیستم تحمیل می شود، مانند تحریم ها، نوسانات نرخ ارز، انحصارهای دولتی، زیرساخت های ضعیف، فیلترینگ و عدم شفافیت رگولاتوری، زخم های دیگری نیز در درون این اکوسیستم سرباز کرده است. این زخم ها که باید به شکل جدی به آنها پرداخته شود، ریشه در ناپختگی و کم تجربگی برخی دست اندرکاران و مدیران ارشد اکوسیستم اقتصاد دیجیتال دارد و اگر درمان نشود، می تواند آینده این حوزه را با خطرات جدی مواجه کند. یکی از جدی ترین چالش های درونی، مهاجرت نیروهای متخصص است که هر روز بر دامنه آن افزوده می شود. این مهاجرت نه تنها به دلیل مشکلات کلان اقتصادی و سیاسی، بلکه به دلیل کمبود مهارت های مدیریتی و عدم وجود فرهنگ همکاری و همدلی در بخشی از اکوسیستم اقتصاد دیجیتال شدت یافته است. بیماری های مزمن درونی یکی از آسیب های بزرگ در اکوسیستم دیجیتال ایران، کمبود مهارت های مدیریتی و کارآفرینی است. با وجود نیروهای فنی و نخبه فراوان، اکوسیستم با کمبود مدیران ارشد توانمند و باتجربه روبه رو است. این کمبود، منجر به تصمیم گیری های شتاب زده، مدیریت ضعیف منابع انسانی و عدم توانایی در رهبری یک تیم برای رسیدن به اهداف بلندمدت می شود. بسیاری از کسب وکارها، به رغم ایده های جذاب، به دلیل مدیریت ناکارآمد، به سادگی از مسیر خارج می شوند. تیم های فنی، اغلب بدون رهبری استراتژیک، مسیر خود را گم می کنند و این فقدان استراتژی، به هرز رفتن منابع مالی و انسانی منجر می شود. از سوی دیگر، نبود فرهنگ ریسک پذیری آگاهانه، مانع از رشد ایده های خلاقانه و جسورانه می شود. این عدم ریسک پذیری علاوه بر نااطمینانی و بی ثباتی اقتصادی، نتیجه مستقیم بی تجربگی در این حوزه است. بسیاری از فعالان، به دلیل نداشتن تجربه کافی، نمی توانند ریسک های یک پروژه را به درستی محاسبه کنند و به همین دلیل، از ورود به حوزه های نوآورانه و پرخطر هراس دارند. آنها نمی توانند تفاوت بین ریسک های قابل مدیریت و خطرهای غیرقابل پیش بینی را تشخیص دهند. در نتیجه، به جای نوآوری، بر کپی برداری مو به مو از مدل های موفق خارجی تمرکز می کنند و به این ترتیب، فرصت های خلق ارزش جدید را از دست می دهند. از کپی برداری تا انحصار درونی تمرکز بر کپی برداری محض به جای نوآوری، به یکی از شاخصه های اصلی اکوسیستم اقتصاد دیجیتال تبدیل شده است. این روند گاهی حتی محدود به مدل های خارجی نمی شود و در رقابت های داخلی نیز تکرار می شود؛ به طوری که بسیاری از مدیران، به جای درک نیازهای عمیق جامعه، به راه اندازی کسب وکارهای مشابه با رقبای داخلی بدون درک درستی از نیازهای بازار روی می آورند. این رویکرد، در نهایت به رقابتی ناسالم و مخرب منجر می شود و اکوسیستم را از تولید ارزش واقعی بازمی دارد. برای مثال، زمانی که یک مدل کسب وکاری موفق می شود، بلافاصله ده ها کپی دیگر از آن به وجود می آیند که به جای بزرگ کردن بازار، تنها به جنگ قیمتی و تخریب یکدیگر مشغول می شوند. این وضعیت، به جای اینکه رقابت را سازنده کند، آن را به یک نبرد تمام عیار برای بقا تبدیل می کند. در برخی موارد، شاهد آن هستیم که کسب وکارهای بزرگ تر، به جای همکاری، با استفاده از توان مالی و نفوذ خود، به حذف رقبای کوچک تر می پردازند و حتی به دنبال ایجاد انحصار درونی در بخش خصوصی هستند. این رفتار، فرهنگ همکاری و شبکه سازی سالم را از بین برده و فضای بی اعتمادی را در اکوسیستم گسترش می دهد. در این فضا، تبادل دانش و تجربه به حداقل می رسد و هر کس به تنهایی در یک جزیره انحصاری تلاش می کند، بدون اینکه از پتانسیل هم افزایی بهره ببرد. آسیب های رفتاری و فکری یکی دیگر از مشکلات جدی، عجول بودن و عدم تمرکز بر روش های ماندگار است. بسیاری از کسب وکارها به دنبال موفقیت های آنی و کوتاه مدت هستند و از سرمایه گذاری روی روش های پایدار و با تاثیرگذاری بیشتر غفلت می کنند. آنها به جای ساختن یک محصول یا خدمت پایدار و با کیفیت، به دنبال ارایه سریع یک نمونه اولیه و جذب سرمایه به هر قیمتی هستند. این عجله، همراه با تصمیم گیری های آنی و با عمق بسیار کم، می تواند آسیب های جبران ناپذیری به کسب وکار و کل اکوسیستم اقتصاد دیجیتال وارد کند. این تصمیمات، اغلب فاقد تحلیل های علمی و آماری بوده و بر مبنای حدس و گمان و احساسات لحظه ای اتخاذ می شوند. در کنار اینها، برخی فعالان اکوسیستم دچار دوگانگی در مواجهه با سیاست های دولتی هستند. آنها گاهی به دنبال حمایت حداکثری دولتند، بدون آنکه پیامدهای منفی آن مانند دخالت دولت در کسب وکارها را در نظر بگیرند و گاهی در مقابل سیاست های دولتی، موضعی کاملا مخالف می گیرند. این نگاه صفر و یکی به بسیاری از موضوعات، بخشی از اکوسیستم اقتصاد دیجیتال را از داشتن یک چارچوب فکری منسجم و پایدار محروم کرده است. این دوگانگی باعث می شود که اکوسیستم نتواند صدای واحدی در مقابل سیاستگذاران داشته باشد. نمایش زدگی و آسیب های نیروی انسانی: از رویدادهای بی ثمر تا مهاجرت درون اکوسیستمی شاید یکی از مخرب ترین آسیب های فرهنگی، نمایش زدگی باشد. بخشی از اکوسیستم، به جای تمرکز بر کار، نوآوری و توسعه کسب وکار، به حضور بیش از اندازه در رویدادها، پنل های سخنرانی و استفاده از رسانه ها روی آورده است. این رویکرد، منجر به ظهور مدیرانی شده که مقابل دوربین نشستن را به کار در میدان واقعی ترجیح می دهند. این میل به دیده شدن، باعث رشد قارچ گونه ایونت ها و رویدادهایی شده که بخش بزرگی از آنها به جای ایجاد منفعت واقعی برای اکوسیستم اقتصاد دیجیتال، به بنگاه های پول ساز برای اداره کنندگان خود تبدیل شده اند و هزینه های سرسام آور حمایت های مالی را به اکوسیستم اقتصاد دیجیتال تحمیل می کنند. این پدیده، اکوسیستم را از سمت عملگرایی به سوی یک نمایش کاذب سوق می دهد و معیار موفقیت را از عملکرد به میزان دیده شدن تغییر می دهد. البته باید توجه داشت که تعداد اندکی از این ایونت ها بسیار حرفه ای هستند و فرصت های ارزشمندی برای شبکه سازی، جذب سرمایه و تبادل دانش فراهم می کنند و حضور آنها برای رشد اکوسیستم اقتصاد دیجیتال ضروری است. مشکل اصلی در بخش اعظمی از رویدادهایی است که صرفا به تکرار مکررات و سخنرانی های کلیشه ای می پردازند. در نهایت، همه این مشکلات، در حوزه منابع انسانی خود را نشان می دهد. عدم پختگی و عدم استفاده از تکنیک های علمی و انسانی در مواجهه با نیروهای متخصص، منجر به مهاجرت درون اکوسیستمی می شود؛ به این معنی که نیروها مجبور به جابه جایی دایمی بین شرکت ها می شوند. این جابه جایی های مکرر، ثبات و رشد یکپارچه را از اکوسیستم اقتصاد سلب می کند. مدیران فاقد مهارت، به دلیل عدم توانایی در ایجاد محیطی پویا و جذاب، نمی توانند نیروهای متخصص را در شرکت خود حفظ کنند و این چرخه معیوب، در نهایت به جای ایجاد یک جریان خلاق، به یک چرخه فرسایشی از نمایش، تصمیمات لحظه ای و نیروی انسانی بی ثبات تبدیل می شود. موارد غیرقابل پیش بینی مانند جنگ 12 روزه اخیر نیز نشان داد که اکوسیستم اقتصاد دیجیتال ایران در مقابل بحران ها بسیار شکننده است و اضطراب ناشی از این بحران ها می تواند منجر به تصمیماتی غیرمنطقی و فاقد پشتوانه علمی و مدیریتی از سوی مدیران کسب وکارها شود که نشان دهنده عدم برنامه ریزی دقیق برای ادامه فعالیت در زمان بحران است . برای آینده ای روشن تر، اکوسیستم اقتصاد دیجیتال ایران باید با خودآگاهی و شجاعت، به درمان این بیماری های درونی بپردازد و برای این کار، ابتدا باید این مشکلات را به رسمیت بشناسد. |