در روزهای اخیر، برخی رسانه ها مدعی احتمال بازگشت ایران و هیئت های ایرانی و امریکایی به میز مذاکرات برای احیای گفت وگوهای هسته ای شدند. این گمانه زنی ها در حالی مطرح می شود که تنش ها میان ایران و غرب بر سر برنامه هسته ای تهران و همچنین مسائل مرتبط با برنامه موشکی و فعالیت های منطقه ای ایران به اوج خود رسیده است. به گزارش اعتماد، مقامات ارشد ایرانی، از جمله عباس عراقچی وزیر امور خارجه کشورمان بارها تأکید کرده اند که غنی سازی اورانیوم خط قرمز جمهوری اسلامی ایران است و ایران تحت هیچ شرایطی از این حق خود عقب نشینی نخواهد کرد. در مقابل، ایالات متحده، به ویژه دونالد ترامپ که مواضع سرسختانه ای در قبال ایران اتخاذ کرده، بر سیاست غنی سازی صفر اصرار دارد و مدعی توقف کامل فعالیت های غنی سازی ایران است. همزمان تروییکای اروپایی در تلاش اند تا با طرح موضوعاتی چون برنامه موشکی بالستیک ایران که بخشی از برنامه دفاعی کشورمان است و نقش تهران در تحولات منطقه ای دامنه مذاکرات را گسترش داده یا در این مسیر سنگ اندازی کنند. موضوعاتی که ایران به صراحت رایزنی درباره آن ها را رد کرده است و تمایلی برای مذاکره درباره آن را ندارد. در این میان، تهدید فعال سازی مکانیسم ماشه از سوی اروپا بار دیگر به عنوان اهرم فشاری برای بازگرداندن ایران به تعهدات برجامی مطرح شده است. این مکانیسم، که می تواند تحریم های بین المللی علیه ایران را بازگرداند، به ویژه پس از گزارش های ادعایی اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره افزایش ذخایر اورانیوم غنی شده ایران وعدم همکاری کامل تهران با بازرسان نهاد پادمانی و همچنین تعلیق همکاری ایران با این نهاد پس از تجاوز اسراییل به تمامیت ارضی کشورمان بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است؛ بالاخص آنکه با خروج بازرسان غرب مدعی است که اهرمی جهت شفاف سازی درباره برنامه هسته ای صلح آمیز کشورمان در اختیار ندارد. در چنین شرایطی تحلیلگران سیاسی نسبت به امکان دستیابی به توافقی پایدار در میانه تنش ها ابراز تردید کرده و گروهی از ناظران معتقدند که انعطاف محدود طرفین، به ویژه با توجه به مواضع مشخص ایران در مورد غنی سازی و پافشاری غرب بر شروط گسترده تر، شانس موفقیت دیپلماسی را کاهش داده است. در همین راستا، در گفت وگویی اختصاصی با مجید شریفی، استادیار گروه روابط بین الملل دانشگاه خوارزمی، به بررسی ابعاد مختلف این تحولات و تأثیرات آن بر آینده مذاکرات هسته ای پرداخته شده است. شریفی با تأکید بر ضرورت همکاری ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی برای جلوگیری از تشدید تنش ها و ممانعت از اقدامات نظامی احتمالی، هشدار می دهد که ادامه وضعیت کنونی می تواند پیامدهایی منفی به دنبال داشته باشد. او راه برون رفت از بن بست کنونی را در شکل گیری یک توافق امنیتی جامع می داند که منافع همه طرف ها را به صورت متوازن در نظر بگیرد. به باور این کارشناس مسائل بین الملل، عدم همکاری با نهاد پادمانی یا پافشاری بر مواضع حداکثری می تواند به مشروعیت بخشی به اقدامات نظامی علیه ایران منجر شود، امری که در شرایط کنونی منطقه ای و بین المللی، به ویژه با توجه به تحولات اخیر در خاورمیانه، خطری جدی تلقی می شود. مشروح گفت وگو در ادامه آمده است: رسانه های غربی مدعی شده اند که هیات های نمایندگی ایران و امریکا قرار است در هفته پیش رو با یکدیگر رایزنی داشته باشند، به باور شما با توجه به مواضع متفاوت تهران و واشنگتن بالاخص در ارتباط با حق غنی سازی ایران، این ادعا تا چه اندازه حقیقت دارد؟ از منظری دیگر در صورت از سرگیری گفت وگوها چه سناریوهایی قابل پیش بینی است؟ به باور من نمی توان امکان برگزاری مذاکرات بین ایران و امریکا را به طور کامل رد کرد. عدم مذاکره و کاهش شانس دستیابی به توافق، معنایی جز تشدید تنش ها و افزایش احتمال برخورد نظامی را نخواهد داشت، امری که هم جمهوری اسلامی ایران و هم دولت ترامپ تا حد امکان خواهان جلوگیری از وقوع آن هستند. تضاد خواسته ها و پافشاری بر مواضع پیشین، یافتن راه حلی مرضی الطرفین را دشوار کرده است. از همین منظر توافق، عقلانی ترین و بهینه ترین مسیر برای حل اختلافات است. هیچ کنشگری در نظام بین الملل در صورت پدیداربودن دستیابی به اهداف مطلوب از طریق مذاکره و توافق به گزینه پرخطر و پیش بینی ناپذیری چون گزینه نظامی متوسل نخواهد شد. جنگ را تنها زمانی می توان انتخابی عقلانی تلقی کرد که گزینه دیگری برای حل اختلافات باقی نمانده باشد. دولت ترامپ و جمهوری اسلامی ایران نیز هر دو در مقام کنشگرانی عقلانی سعی بر آن دارند تا مناقشه هسته ای موجود را با انتخاب گزینه مذاکره و توافق فیصله دهند. با وجود این، مواضع اعلامی دوطرف نشانه ای از مصالحه را نشان نمی دهد. تهران و واشنگتن همچنان بر خواسته های پیش از جنگ پافشاری می کنند. واضح است که چنین رهیافتی، شانسی برای توافق فراهم نخواهد کرد. حال اگر فرض را بر آن بگذاریم که بستر برای گفت وگوها هموار شود، نقش اسراییل در این میان را چگونه ارزیابی می کنید؟ اسراییل مخالف هرگونه توافق میان امریکا با جمهوری اسلامی ایران است. هر توافقی که به حفظ برنامه هسته ای ایران ختم شود برای مقام های رسمی اسراییل، توافقی بد تلقی می شود. حتی در صورت پذیرش توقف غنی سازی در داخل ایران، اسراییل همچنان بر تلاش های خود برای جلوگیری از توافق ادامه خواهد داد. اسراییل صرف وجود برنامه هسته ای و موشکی جمهوری اسلامی ایران را تهدیدی وجودی علیه خود تفسیر می کند و می کوشد این روایت را به عنوان واقعیتی انکارناپذیر در افکار عمومی منطقه و جهان تثبیت کند. نتانیاهو با سرمستی حاصل از دستاوردهای نظامی متصور در غزه، لبنان، سوریه و حتی جنگ دوازده روزه با ایران، همچنان گزینه نظامی را در صورت حمایت امریکا، کوتاه ترین و اطمینان بخش ترین مسیر برای حل مناقشه هسته ای جمهوری اسلامی ایران می داند. کوشش برای ترغیب واشنگتن به تداوم تهدید نظامی علیه تهران همچنان مطلوب ترین انتخاب نتانیاهو است. بدین سان می توان پیش بینی کرد که به مانند گذشته، اسراییل تمامی کوشش خود برای به شکست کشاندن مذاکرات با جمهوری اسلامی ایران را به کار خواهد بست. اخیرا سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در واکنش به تهدید سه کشور اروپایی جهت فعال سازی ماشه صراحتا اعلام کرد که تروییکای اروپایی به لحاظ قانونی قادر به اجرای چنین تهدیدی نیستند. این اظهارات در شرایطی مطرح شده که تروییکای اروپایی برخلاف ایالات متحده همچنان عضو برجام هستند، حال با لحاظ کردن این متغیرها چگونه می توان موضع گیری ایشان را در چهارچوب حقوق و هنجارهای بین الملل تببین کرد؟ باید در نظر داشت که برجام یک توافق چندجانبه است. اگرچه ایالت متحده امریکا به صورت یکجانبه از این توافق خارج شده است اما سه کشور اروپایی، روسیه، چین و جمهوری اسلامی ایران همچنان به صورت رسمی عضو برجام هستند. بر این اساس، کشورهای اروپایی به سبب عضویت رسمی در برجام از حق فعال کردن مکانیسم ماشه برخوردار هستند. با وجود این، باید در نظر داشت که بر اساس حقوق بین الملل از آنجایی که سه کشور اروپایی در سیاست های اعلامی خود نه تنها حملات به تأسیسات هسته ای ایران را محکوم نکرده اند بلکه در سطحی بالاتر تجاوز اسراییل و امریکا را تأیید کرده اند، از همین رو می توان، استناد حقوقی آن ها برای فعال کردن مکانیسم ماشه را محل پرسش و اعتراض قرار داد. از آنجایی که بر اساس متن صریح برجام، طرف های این توافق در صورت سربرآوردن اختلافات باید آن ها را از مسیر مسالمت آمیز حل و فصل کنند، توسل اسراییل و امریکا به اقدام نظامی و حمایت رسمی سه کشور اروپایی از این اقدام، در تضاد کامل با متن برجام قرار دارد. از این منظر می توان اعتبار حقوقی تهدید کشورهای اروپایی را به چالش کشید. گرچه با تأملی بر سیر تحولات به خوبی می توان دریافت که حتی با وجود دلایل حقوقی در رد ادعاهای سه کشور اروپایی، انگیزه های سیاسی و تلاش برای تقویت جبهه واحد غرب علیه جمهوری اسلامی ایران، اصلی ترین انگیزه فرانسه، آلمان و بریتانیا در استفاده از مکانیسم ماشه است. همزمان مقام های رسمی کشورمان نسبت به ماجراجویی های غرب بالاخص سه کشور اروپایی در خصوص فعال سازی ماشه هشدار دادند؛ حال با لحاظ کردن این گزاره، در صورتی که رایزنی ها بی نتیجه بماند و توافق نسبی حاصل نشود، طبیعتا گزینه محتمل فعال شدن ماشه خواهد بود، در چنین شرایطی سناریوهای پیش رو چیست و ایران به کنش غرب چگونه واکنش نشان خواهد داد؟ تعاملات ایران و غرب بر سر برنامه هسته ای آنچنان تنش آلود شده و آنچنان رنگ و بوی خصمانه به خود گرفته است که چشم انداز حصول توافق و حل اختلافات از مسیر مذاکره کاملا تیره و تار است. گرچه نمی توان امکانات نهفته در دیپلماسی برای یافتن راه حل هایی به منظور کاستن از خصومت ها و هموارکردن مسیر توافق را یکسره نادیده گرفت اما ماهیت کاملا متضاد خواسته های جمهوری اسلامی ایران و غرب، امکان دستیابی به توافق را اگر نگوییم غیرممکن، بسیار دشوار کرده است. به نظر می رسد نتایج حاصل از حملات نظامی به تأسیسات هسته ای ایران و شرایط داخلی تهران، رهبران غربی را بدین نتیجه گیری رهنمون کرده است که در شرایط کنونی، حصول نتایج مطلوب به جای مذاکره و توافق، از مسیر تشدید فشارها و حفظ تهدیدها امکان موفقیت بیشتری دارد. با برجسته شدن چنین برداشتی می توان انتظار داشت که سه کشور اروپایی نیز در اقدامی هماهنگ با امریکا و اسراییل، با هدف بازگرداندن تحریم های بین المللی و فشار بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران، مکانیسم ماشه را فعال خواهند کرد. تنها گرفتن تضمین هایی برای همکاری ایران با بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی و تسهیل و تسریع مذاکرات با امریکا برای رسیدن به توافق نهایی، می تواند کشورهای اروپایی را از فعال کردن مکانیسم ماشه منصرف کند. در مقابل چنین اقدامی، به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران نیز با تهدید به خروج از معاهده منع گسترش، اعمال محدودیت های بیشتر در همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی و در پیش گرفتن سیاست ابهام هسته ای واکنش نشان خواهد داد. بی تردید این مارپیچ منازعه می تواند به تشدید هرچه بیشتر تنش ها و افزایش احتمال برخورد نظامی منتهی شود. یکی از موضوعاتی که پیش و پس از نشست استانبول بر آن تمرکز شد، از سرگیری همکاری ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی است، در همین راستا و در میانه تنش های حاکم میان تهران و نهاد پادمانی، قرار بر آن شده تا معاون رییس آژانس بین المللی بدون حضور بازرسان به تهران سفر داشته باشد؛ نتیجه این سفر را چگونه ارزیابی می کنید؟ به باور شما چه سناریوهایی را می توان در تعامل با ایران و نهاد پادمانی ترسیم کرد؟ مهم ترین عاملی که در مسیر تعاملات پرتنش جمهوری اسلامی ایران و غرب می تواند به تشدید تضادها و افزایش احتمال برخورد نظامی ختم شود، تداوم عدم فعالیت بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی در ایران است. با تأملی واقع بینانه و با اتکاء به عقلانیت حاکم بر روابط دولت ها به ویژه در میانه بحران خطرآفرینی چون مساله هسته ای، می توان انتظار داشت که عدم حضور بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی تنها به افزایش ابهامات و تشدید تنش ها منتهی خواهد شد. در صورتی که آژانس بین المللی انرژی اتمی به مانند گذشته و این بار در سطحی بالاتر همچنان به ناآگاهی از ماهیت برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران حکم دهد و فقدان شفافیت را دلیلی بر افزایش سوءظن ها تفسیر کند، واضح است که نمی توان هیچ انتظار دیگری جز تشدید تنش ها را پیش بینی کرد. به باورم مهم ترین عاملی که می تواند باردیگر به برخورد نظامی ایران و غرب منتهی شود، تداوم شرایط کنونی حاکم بر روابط جمهوری اسلامی ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی است. فراموش نکنیم که علی رغم وجود تردیدهای جدی بر سر ماهیت حقیقی گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی، فقدان همکاری ها با این نهاد بین المللی، می تواند بستری برای مشروعیت اقدام نظامی فراهم کند. یافت ساز و کاری برای رفع این دستاویز، فوری ترین اقدامی است که باید انجام شود. گروهی از ناظران مدعی اند که تاکید ایران بر حق غنی سازی آن هم در شرایطی که ایالات متحده، اسراییل و حتی تروییکای اروپایی بر غنی سازی صفردرصدی تاکید دارند و فراتر از آن حتی مدعی اند که باید برد موشک های ایرانی نیز در کانون رایزنی ها باشد، توافق با نهاد پادمانی می تواند به بن بست حاکم پایان داده و تنش ها را مدیریت کند یا خیر؟ واقع امر آن است که تضادهای خواسته های جمهوری اسلامی ایران و غرب بر سر برنامه هسته ای و موشکی ایران آنچنان تشدید شده و مسیر تعاملات آنچنان ناهموار شده است که در صورت تداوم مواضع کنونی دو طرف، نباید برون رفت از بن بست و حصول توافق را انتظار داشت. ماهیت اختلافات دوطرف بدان اندازه تنش آمیز است که هر تحلیل گر واقع گرا و روشن بینی را بدین نتیجه گیری می رساند که انتظار تشدید تنش ها در مقایسه با حصول توافق، چشم داشتی واقع بینانه تر است. در بحران های امنیتی، همواره باید این واقعیت را در نظر داشت که اگر یکی از طرفین اختلاف، دستیابی به نتایج مطلوب تر با توسل به اقداماتی جایگزین همچون اقدام نظامی را با هزینه هایی قابل پذیرش امکان پذیر تلقی کند، امکان تداوم مذاکرات و حل و فصل اختلافات از مسیر توافق دشوار خواهد شد. تا زمانی که اسراییل، امریکا و اروپا بر این تصور باشند که می توانند علیه برنامه هسته ای و نظامی جمهوری اسلامی ایران به اقدام نظامی اتکاء کنند، مذاکرات را با هر قیمتی و با هر نتیجه ای ادامه نخواهند داد. بدین سان می توان به طرح این نظر پرداخت که تنها دستیابی به یک ترتیبات جدید امنیتی در منطقه که منافع دوطرف اختلاف را تأمین کند، می تواند مانع از برخورد نظامی شود. به عنوان سوال آخر، رییس جمهوری امریکا اخیرا دور تازه ای از تحریم ها را علیه کشورمان اعمال کرد که بخشی از آن محدودیت هایی را بر صادرات نفت ایران تعریف کرده، با این همه اخیرا رسانه ها می گویند که چین در برابر فشار امریکا درباره توقف صادرات نفت از روسیه و ایران عقب نشینی نکرده است، آیا موضع گیری پکن در این باره ثابت خواهد بود یا می تواند تحت تاثیر متغیرهای متخلف تغییر کند؟ اختلافات امریکا و چین با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، تشدید شده است. افزون بر تضادهایی گذشته بر سر موضوع تایوان، سیاست های پکن در دریای چین جنوبی و سیاست های نظامی امریکا در منطقه ایندو-پاسفیک، درگرفتن جنگ اوکراین و حمایت چین از روسیه در کنار جنگ تجاری، دامنه تضادها و اختلافات پکن و واشنگتن را گسترش داده است. گرچه چین در پی بسط نفوذ خود و محدودکردن حضور امریکا در مناطق استراتژیک پیرامونی است اما پیشینه سیاست خارجی این کشور و چشم انداز آینده نگرانه پکن گویای آن است که رهبران چین همچنان سعی بر آن دارند تا از ورود به مارپیچ منازعه و تنش با امریکا خودداری کنند. بر این اساس، چین با اولویت بندی در اهداف سیاست خارجی، همچنان سعی بر آن دارد تا در مواردی که سیاست های امریکا منافع استراتژیک این کشور را تهدید می کنند در برابر واشنگتن مقاومت و در مواردی که منافع استراتژیک این کشور در معرض تهدید قرار نمی گیرند با امریکا مصالحه کند. چین بر سر موضوع تایوان حاضر به مصالحه با امریکا نیست اما اگر تداوم خرید نفت از جمهوری اسلامی ایران منافع اقتصادی پکن را تحت تأثیر قرار دهد می توان انتظار داشت که پکن با درخواست کاهش خرید موافقت کند. با وجود این نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که فشار امریکا برای عدم خرید نفت از ایران به افزایش فروش نفت روسیه به چین منتهی خواهد شد و از آنجایی که دولت ترامپ بر آن است که پوتین را برای توافق بر سر جنگ اوکراین و دورکردن مسکو از پکن تحت فشار قرار دهد، به نظر می رسد همچنان فروش نفت ایران به چین ادامه خواهد داشت. |