البرز کوشیار، منتقد سینما و تلویزیون، در یادداشتی در روزیاتو نوشت: زمستان پارسال وقتی پژمان جمشیدی در 360 درجه، پرکاری نامتعارفش را ربط داد به بدهی مالی و اینکه مجبور شده در دو سال اخیر پرکار باشد، یکی نبود از او بپرسد این وسط مردم چه گناهی کرده اند که باید کلکسیونی از فیلم های دری وری را به شوق اسم او تحمل کنند. بیراه نبود که هشت سال پیش وقتی محمدرضا فروتن نام او را به عنوان نامزد دریافت سیمرغ نقش مکمل برای فیلم سوتفاهم خواند، آن ها که چنین روزی را می دیدند، بی رحمانه لب به انتقاد گشودند. 12 سال پس از سریال پژمان که لباس بازیگری تن جمشیدی پوشاند، فوتبالیست سابق بازی در بیش از چهل فیلم را در کارنامه اش ثبت کرده! با گیشه ای که در مجموع احتمالاً به مرز دو هزار میلیارد تومان برسد. چرتکه که بیندازید، به عدد سه فیلم در سال می رسید! حیرت انگیز است! رقمی که شاید باید برای توان و اراده اش هورا کشید و همتش را ستود، اما با کنار زدن اعداد شگفت انگیز و دهان پرکن در گیشه، به سرعت چشمتان به جمال تصاویر متحرک تأسف آوری روشن می شود. شبه فیلم هایی که میلیاردی فروخته اند و پژمان گویا بابت بدهی اش به هیچکدام نه نگفته. تازه به اینها 14 سریال، 17 تئاتر و کلی اضافه کاری اعم از شرکت در مستندها و برنامه ها را هم اضافه کنید. احتمالاً اگر مارلون براندوی مرحوم هم بود کیفیت کارش مدام افت می کرد! چه برسد به پژمان جمشیدی که روی نَفس حضورش در بازیگری کلی حرف و حدیث وجود داشته و دارد. نسخه فعلی پژمان دیگر جای دفاعی باقی نگذاشته. بازی های تکراری. فیگورهای تکراری. اکت های تکراری. گویی دیگر چیزی برای عرضه ندارد. حالا دیگر برای کسی مهم نیست که سه بار نامزد سیمرغ شده و یک دیپلم افتخار گرفته. کم کم یادمان رفته بازپرس غافلگیرکننده و همدلی برانگیز علفزار را. عصبیت حسی و کنش های تلخ یادگار جنوب. بازی رئالیستی تو دل برویش در جهان با من برقص. بامزگی بلاهت آمیز تمام نشدنی اش در خوب بد جلف و سریال پژمان. ریسه رفتن از رفتار فریبرز باغ میشه در زیر خاکی. اشکی که پا به پایش در بی بدن ریختیم. اعتماد به نفس مثال زدنی اش روی صحنه تئاتر و چیزهای با ارزش دیگر را. او باید دلیل افت فروش فیلم هایش را درک کند و جلوی پروسه شرکت در جریان مبتذل سازی و فریب دوستدارانش را بگیرد. مدتی روی نیمکت بنشیند. وقت و حرمت سینماروها را سپر بلای بدهی هایش نکند. والله که خیلی از ما مردم هم کلی بدهی داریم، ولی برای خلاصی از شرشان، تن به هر کاری نمی دهیم! |