غلامرضا صادقیان، در روزنامه جوان نوشت: برخی فعالان سیاسی یا سران احزاب در روز چهلم جنگی که به یک انسجام ملی بی نظیر بدل شد، ساز عبور از پزشکیان کوک کرده اند! عجیب آنکه این گروه نطق یک روحانی یا پیشنهاد یک فعال سیاسی دیگر را در یک امر جزیی در گوشه ای دور از مملکت در بوق می کنند و آن را ضد انسجام و وحدت ملی می نامند، اما عبور از پزشکیان را که کار خودشان است، چنین نمی پندارند. محسن هاشمی و عباس عبدی از این جمله اند. هاشمی در روزنامه حزبی اش سازندگی با یادی از مرحوم پدرش (که همیشه جایش را خالی می کنند و جز او مصلح و فایده مندی نمی شناسند و نام نمی برند) با برشمردن مخاطراتی برای کشور نوشته است: در شرایطی چنین حساس وجود یک "شخصیت واسط" که هم مورد وثوق رهبران کشور باشد و هم نزد نخبگان و جامعه بین المللی اعتبار داشته باشد، می تواند نقش کلیدی در عبور از بحران ایفا کند . گمان نکنید که مثلاً منظور هاشمی و سازندگی کسی مثل علی لاریجانی است. منظور هاشمی از شخصیت واسط، خودش است. گمان می کند پزشکیان این کاره نیست و او همچون پدرش می تواند مورد وثوق امریکا و اروپا و اعراب و دیگران باشد (هرچند در این ادعا که هاشمی چنین بود، مناقشه فراوان است). هاشمی در ابتدای مقاله اش چنان از بزنگاه های تاریخی و پیچیده ترین موقعیت های راهبردی چهار دهه اخیر و فجایع تأخیر در تصمیم گیری سخن گفته که وقتی به پیشنهاد شخصیت واسط مورد قبول دنیا می رسد، مخاطب احساس می کند همین حالا در حال حرکت به سوی ساختمان ریاست جمهوری هستند تا از پزشکیان بخواهند کرسی را به شخصیت واسط واگذار کند. به هر حال حتی اگر این قدر ها هم داغ نباشد، سخنان او بوی سه سال صبر تا انتخابات بعدی را نمی دهد. عباس عبدی نیز که خود در شورای راهبری انتخاب پزشکیان بود، در گفت وگویی برای چندمین بار و این بار جدی تر به رییس جمهور هشدار داده که فقط چند ماه (تا پایان سال) بیشتر وقت ندارد! عبدی در پاسخ به اینکه چه پیشنهادی برای سه سال باقی مانده دولت دارید تا ضعف ها برطرف شود؟ می گوید: تا سه سال دیگر؟! تا پایان همین امسال وقت دارند که اصلاحات را انجام دهند. قبلاً در زمان رییسی دوبار گفته بودم که تا پایان 1403 ولی آمدن آقای پزشکیان فقط توانسته یک سال دیگر به تاب آوری سیاست های رسمی کمک کند.... دور سه سال را خط بکشید یا امسال یا هیچ وقت . آقای عبدی البته سی سال و بیشتر است که برای نظام فقط چند ماه فرصت قائل است. از زمان روزنامه سلام چنین بود تا اینکه در دوره رییسی کلاً جمهوری اسلامی را شوره زاری بی حاصل دانست که اقدامات رییسان جمهور همانند کاشتن نهال در این شوره زار است و فارغ از اینکه چه شخصی و با چه گرایش سیاسی، رییس جمهور است، با دست فرمان چهل ساله حاکمیت فعلی در ایران دیگر نمی توان ادامه داد . شاید بتوان گفت آقای عبدی واقعاً در این ادعای خود صادق بوده است و همین که به پزشکیان هم چند ماه بیشتر فرصت نمی دهد یعنی همچنان معتقد است هر رییس جمهوری با هر گرایشی کاری در این شوره زار از پیش نمی برد. فقط نمی توان این ادعا های ایشان را با ذوق زدگی مفرط از تأیید صلاحیت پزشکیان و حضور در شورای راهبری او و نوشتن روزی دو سرمقاله و چند مصاحبه برای علفزارکردن این شوره زار در یک سبد جمع کرد! در سپهر سیاسی ایران این مدل حرف زدن و فعالیت سیاسی دوستداران فراوان دارد. کسانی مثل معاون اول و مشاوران دولت یازدهم و دوازدهم و فراوان نویسندگان وابسته به آن دولت، فرصت کوتاهی به نظام می دادند و رییس جمهور مطلوب خود را آخرین شانس نظام می دانستند. قبل از آنها همین حالت برای رییس جمهور دولت های نهم و دهم و اطرافیان او بود. دولت اصلاحات نیز خودش را آخرین فرصت نظام می دانست و رییس جمهور آن دولت هنوز هم در بیانیه های سیاسی خود با فرصت جمله می سازد. حتی این ادبیات به اصولگرایان هم سرایت کرد و چندی پیش محمدرضا باهنر نیز نه پزشکیان بلکه هرکس که به جای او رأی می آورد را هم آخرین شانس نظام دانست. برخی معتقدند اشارات و هشدار های مربوط به فرصت کم نظام، امری مشکک و ذومراتب است که نمی توان آن را به آسانی رد کرد. من در مقامی نیستم که بگویم ادبیات آخرین فرصت نظام مبتذل است و موجب تضعیف و تحقیر امر سیاسی در ایران. شاید با قدری همدلی بتوان دغدغه های مثبتی را هم در این افراد پیدا کرد، اما الان وقت کاسبی از جنگ اخیر یا فروختن سهم خود در انسجام ملی نیست. این کاسبی سابقه دار است. اصلاح طلبان که مدعی اند همیشه به دنبال اصلاحات اساسی بوده اند، در دوران قدرت خود (مثلاً دوران خاتمی یا حضور پررنگ در مجلس ششم یا دولت روحانی) با ساختار های غیردولتی نظام برای حفظ و استحکام جایگاه خود، تمرین کارورزی کردند تا آنجا که بدنه ستاد های دولتی و وزارتخانه ها نیرو های سیاسی آنان هستند. به همین دلیل این شائبه برای شعار های آنان و مخاطبان شان ایجاد شده است که آنان بیش از آنکه به اصلاحات بنیادین ادعایی و حفظ پایگاه مردمی خود پایبند باشند، نگران از دست دادن پایگاه های شخصی و دولتی و کارگزارانی خود هستند. اصلاح طلبان بار ها در شرایطی که جامعه از کاستی ها و گرانی ها خسته شده، شعار های تندتر داده اند ولی پس از رسیدن به قدرت، آن کار دیگر کرده اند. در انتخابات اخیر هم بسیاری از چهره های این جناح تا مدت ها نامزد خاصی نداشتند و فقط پس از تأیید صلاحیت پزشکیان وارد صحنه شدند و وعده هایی بلندپروازانه دادند. قبلاً هم نوشته ام که این رویه، به شدت به مدعای آنان در تشکیلاتی بودن و داشتن پایگاه اجتماعی ضربه می زند. مثلاً در انتخابات سیزدهم عبدالناصر همتی را نامزد کردند و شخص خاتمی نیز که فن تکرار می کنم را به رقیبان بدل می زد، از همتی با بیانیه رسمی حمایت کرد. اما وقتی رأی نیاورد، گفتند همتی نیروی دست چندم اصلاح طلبان بود و کاریزما نبود. خب اگر قرار است کسی که می خواهد از طرف تشکیلات اصلاح طلبی رأی بیاورد حتماً باید یک سلبریتی سیاسی یا دارای شخصیت کاریزماتیک و قدرت نفوذ در توده ها باشد، دیگر حزب و تشکیلات چه کاره است، با این ویژگی ها که هرکس می تواند رأی بیاورد. بر همین اساس معتقدم کسانی می توانند حرف از آخرین فرصت یا روی کارآوردن شخصیت واسط بزنند که هم کارنامه درخشانی در زمان قدرت و در آنچه مستقیماً و مستقل از دیگر نهاد ها بر آن حاکمیت داشتند، از خود نشان داده باشند و هم سابقه بدی در سوءاستفاده شخصی از قدرت نداشته باشند. اینان اتفاقاً فرصت ها را طولانی تر طلب می کنند تا به آنچه می خواهند و هنوز نرسیده اند دست پیدا کنند! وانگهی بی ثباتی در رویه ها موجب می شود هشدار های آنان را صادقانه فرض نکنیم. آقای عبدی خود در سال های اخیر، از منتقدان شرکت در انتخابات بود و بعضاً رویکردی تردیدآمیز نسبت به اصلاحات در ساختار نشان می داد، اما اکنون از درون ساختار مطالبه اصلاح فوری دارد و مجال نفس کشیدن هم نمی دهد! کسان دیگری که پیش تر دنبال اصلاح طلبی خزنده و اصلاحات بی هزینه بودند حالا گویا در دوره پزشکیان مظلوم گیر آورده اند! از روز روی کارآمدن پزشکیان نوشتم که او به کار اصلاح طلبان نمی آید، یعنی به کار آن چیزی که آنان در سر دارند. بله نظام به اصلاحات و تغییرات نیاز دارد، اما مدل های اصلاح طلبی نیز در این سه دهه اخیر کم به کار گرفته نشده و کسی حاضر به دفاع از نتایج آن نیست. شما نیز انسان هایی هستید به مانند دیگر کارگزاران نظام مستعد خطا، و اگر معتقدید راهبرد های نظام نتوانسته مشکلات ما (معیشتی، اقتصاد، رفع خطر های امنیتی و جنگ) را حل کند، صرف این ادعا منطقاً به معنای آن نیست که راهبرد های شما از عهده این مهم برمی آید. اگر تغییرات فوری و گسترده شما لحاظ شد تا به زعم شما نظام را از آخرین شانسش بهره مند کند و از لبه پرتگاه نجات دهد، ولی چنین نشد و اوضاع را بدتر کرد، چنانکه در دهه نود کرد، شما هرگز چیزی را گردن نخواهید گرفت، چنانکه دهه نود را گردن نمی گیرید. جامعه و سیاست، ماشین حساب نیست که بتوان با چهار ادعا و فشاردادن چند دکمه آن را پیش بینی پذیر کرد. در هشدار های یا چنین کن یا کارت و کار نظام تمام است نوعی آمادگی برای ویرانی مستتر است که این راهبرد را خلاف عقلانیت و اخلاق می کند. بهتر است روند تدریجی کمک به بهترشدن اوضاع را در پیش بگیرید و دست از این هشدار های ویرانگر و قدیمی آخرین فرصت بردارید. |