اگر بر فعالیت های رسانه ای جریان بهاییت و یهود بین الملل درباره تاریخ ایران متمرکز شویم، معنای تصویر منفی و سیاهی که از ایران دوران قاجار و عصر ناصری منعکس می شود، بر اهالی پژوهش مشخص می شود. چون در آن دوره امیرکبیر به قلع و قمع بهاییان پرداخت. به گزارش تابناک، طی سال های گذشته حقایق زیادی درباره همراهی و ریشه مشترک آیین برساخته بهاییت با رژیم جعلی صهیونیستی منتشر شده است. یکی از کتاب هایی که چندی است در این باره، با رویکرد علمی و تاریخ پژوهی توسط نشر گوی منتشر شده، حلقه های یک زنجیر؛ همدلی و همکاری های بهاییت و اسراییل نوشته محمد تهرانی است. این کتاب جلد نهم از مجموعه بهایی پژوهی است که نشر گوی منتشر می کند و در آن تاریخ مختصر بهاییت و همکاری اش با اسراییل مرور شده که بنا داریم نگاهی به این اثر داشته باشیم. با توجه به این که می دانیم فرقه سازی یکی از راهبردهای همیشگی یهود در طول تاریخ بوده و از زمان موسای کلیم الله تا امروز ادامه داشته، مرور تاریخ بهاییت و شکافی که تلاش شد با تشکیل آن بین ایران و شیعیان ایجاد شود، با این روزگار بی لطف نیست. به ویژه که پژوهشگران، بهاییت را یکی از زاده های گروه یهود می دانند. چه بهاییت زاده یهود بوده و چه دوست آن، از زمان تولد شومش، در حکم یکی از جاده صاف کن ها و هموارکنندگان مسیر اشغال فلسطین و در خدمت اهداف یهود بین الملل بوده است. شیخیه به عنوان ریشه بهاییت اوایل قرن سیزدهم هجری شخصی به نام شیخ احمد احسایی (مرگ سال 1242 قمری 1827 میلادی) ادعاهایی مبنی بر نحوه ارتباط با امام زمان (عج) مطرح کرد. پس از او یکی از شاگردانش به نام سیدکاظم رشتی به ادعاهای او مطالبی افزود و افرادی را گرد خود جمع کرد. ادعاهای این دو که به وجود واسطه فیض بین مردم و امام زمان (عج) مربوط می شد، منجر به شکل گیری گروه شیخیه بین شیعیان شد. شیخیه خود را شیعیان اثنی عشری معرفی کرده و می کنند و پیامبر را نیز به عنوان آخرین پیامبر خدا باور دارند اما آگاهانه یا ناخودآگاه، تبدیل به ریشه بهاییت شدند. علی محمد باب از کجا آمد؟ با مرگ سیدکاظم رشتی در سال 1259 قمری (1843 میلادی) بین شاگردانش اختلاف پیش آمد و چند تن از آن ها، ادعا کردند واسطه فیض بین مردم و امام زمان (عج) هستند و به تعبیر سیدکاظم رشتی خود را رکن رابع ایمان خواندند. عده ای از شیخیان هم با حمایت برخی از شاگردان سیدکاظم رشتی به ادعای میرزاعلی محمد شیرازی دل سپرده و او را باب امام زمان (عج) یا همان رکن رابع ایمان خواندند. میرزاعلی محمد شیرازی 4 سال بعد از ادعای بابیت، خود را قائم موعود اسلام معرفی کرد. دین اسلام را نسخ کرد و اواخر عمرش هم ادعای الوهیت کرد. او توسط امیرکبیر محاکمه و اعدام شد و تعدادی از سران بابی گری هم در پی این اتفاق دستگیر و تبعید شدند. چرا بهایی ها امیرکبیر و دوران ناصری را می کوبند؟ اگر بر فعالیت های رسانه ای جریان بهاییت و یهود بین الملل درباره تاریخ ایران متمرکز شویم، معنای تصویر منفی و سیاهی که از ایران دوران قاجار و عصر ناصری منعکس می شود، بر اهالی پژوهش مشخص می شود. چون در آن دوره امیرکبیر به قلع و قمع بهاییان پرداخت و همان طور که می دانیم، دوران قاجار به ویژه حکومت ناصرالدین شاه زمان رونق و رواج هنر تعزیه و شعائر شیعه بود. بنابراین باید توسط جریان مقابل کوبیده شود. وساطت معنادار سفارت روسیه در جلوگیری از اعدام مهره کلیدی بابی گری پس از کشته شدن باب، میرزا یحیی نوری (ملقب به صبح ازل) که 18 ساله بود، رهبری بابیان را به عهده گرفت. او برادر بزرگتری به نام میرزاحسین علی داشت که در جریان بابیه نقشی مهم و کلیدی داشت. میرزاحسین علی که توسط امیرکبیر از ایران تبعید شده بود، پس از برکناری امیرکبیر از صدارت به ایران برگشت و کمی پس از این بازگشت، طرح ترور نافرجام ناصرالدین شاه توسط بابیان اجرا شد. تلاش برای ترور ناصرالدین شاه باعث دستگیری و اعدام تعدادی از سران بابیان شد اما میرزاحسین علی با وساطت معنادار سفارت روسیه از مرگ حتمی نجات پیدا کرده و به عراق تبعید شد. بهاءالله کیست؟ شریعت باب نسخ می شود رهبران بابیه با حضور در عراق، به فعالیت پرداختند. میرزاحسین علی به بهاءالله ملقب شد و سال 1280 قمری (1863 میلادی) ادعا کرد من یظهره الله است. او پیروان باب را به اطاعت خود فرا خواند و خود را پیامبری جدید دانست که نسخ کننده شریعت باب است. حکومت عثمانی با رفتارهای ناشایستی که از بابیان در عراق و شهرهای مقدس این کشور دید، دو گروه یحیی صبح ازل و حسین علی بهاء را از هم جدا کرد. ازلی ها را به قبرس و بهاییان را هم به عکا در فلسطین فرستاد. دفن بهاءالله در حیفا و ادامه کار با عبدالبهاء و شوقی افندی بهاءالله علاوه بر ادعای پیامبری، ظهور خود را ظهورالله عنوان کرد و بعد خود را خدا و حتی خداآفرین لقب داد. بهاءالله سال 1309 قمری (1892 میلادی ) درگذشت و در دامنه کوه کرمل در شهر حیفا دفن شد. بنا به وصیتش هم پسرش عباس افندی که خود را عبدالبهاء می خواند، رهبر بهاییان شد و 30 سال پیشوای آن ها بود. یکی از حقایق معنادار زندگی رهبر بهاییان در آن دوره، تظاهر او مانند یهودیان مخفی است. عبدالبهاء بین مسلمانان فلسطین، به شیوه مسلمانی زندگی می کرد. حتی در نماز جماعت که در مرام بهاییت ممنوع است، شرکت کرد و گاهی هم پیش نماز شد. عبدالبهاء هم سال 1340 قمری (1921) درگذشت و نوه دختری اش شوقی افندی جانشینش شد. کمک بهاییان به یهود برای انتقال زمین های فلسطینی ها سال های شکل گیری اولیه جنبش صهیونیسم، همزمان با اوایل دوران پیشوایی عبدالبهاء است. یک واقعیت تاریخی از این دوره هم این است که یکی از گروه هایی که در انتقال زمین های فلسطین از اعراب به یهودیان نقش داشتند، بهاییان با رهبری عبدالبهاء بودند. توضیح بیشتر آن که اعراب طبق دستور سلطان عثمانی اجازه نداشتند زمین های شان را به یهودیان بفروشند. به همین دلیل بهاییان با واسطه زمین ها را خریده و با قیمت بیشتر به یهودیان می دادند. این میان بد نیست یادآوری و تذکری هم درباره یکی از جملات تئودور هرتصل ابداع کننده صهیونیسم سیاسی داشته باشیم که نوید داده بود: ما می توانیم بخش دیوار دفاعی اروپا در برابر آسیا باشیم، ما پاسدار تمدن در برابر بربریت خواهیم بود. و بهاییت هم در تشکیل این دیوار دفاعی سهمی قابل توجه دارد. حمد و ثنای پادشاه انگلستان توسط عبدالبهاء چند هفته پس از اتمام جنگ جهانی و سه ماه پس از اقدامات اشغالگرانه انگلستان در زمین های فلسطین، یعنی در 17 دسامبر 1918 و پس از آن همه جنایات بریتانیایی ها، عبدالبهاء به ثناگویی و دعا برای انگلستان و پادشاهش پرداخت. او سلطه انگلیسی ها بر فلسطین را سلطه عدل خواند و دعا کرد سایه این حکومت دادگر بر فلسطین دوام داشته باشد. دربار انگلستان هم نشان پهلوانی Knighthood و لقب Sir را به او اعطا کرد. همراهی عبدالبهاء با دروغ های یهود درباره تشکیل اسراییل او در کتاب مفاوضات خود ضمن بیان برداشت هایش از بخش یازدهم کتاب اشعیا، تشکل کشوری به نام اسراییل را وعده الهی و از افتخارات بدایت دوره جمال مبارک (سرآغاز دوره پدرش بهاءالله) خواند. او در همین کتاب ادعا کرد بخش هایی از کتاب اشعیا که گروهی (از یهود و غیریهود) اساسا مطالبش را معتبر و تاریخی نمی دانند، مربوط به پدرش بهاءالله هستند. عبدالبهاء پیش گویی کرد در پی ظهور بهاءالله دو اتفاق می افتد؛: اول این که همه امت ها و ملت ها در سایه پرچم بهاییت گردهم آمده و ملت واحدی می شوند و صلح و آشتی جهان را می گیرد. دوم این که در دوره آیین بهایی، امت پراکنده یهود در فلسطین گردهم جمع می شوند. خوش خدمتی شوقی افندی برای اسراییل و خدمات متقابل یهود شوقی افندی هم تشکیل دولت اسراییل را مصداق وعده به فرزندان خلیل عنوان کرد و از روابط متینه بین بهاییت و دولت جدید سخن گفت. او همچنین گفت دولت اسراییل، به استقلال و اصالت آیین بهایی اعتراف کرده، عقدنامه های بهایی و ایام تسعه را به رسمیت می شناسد و تمام موقوفات بهایی در عکا و کوه کرمل و قبر باب را معاف از مالیات اعلام کرده است. سکوت معنادار بهاییت در قبال جنایات و کشتار یهود در فلسطین جنایاتی مثل کشتار دیر یاسین زمانی رخ دادند که شوقی افندی رهبر بهاییان بود و ذیل عنایات دولت اسراییل زندگی می کرد و بنا به تعبیر خود، روابط متینه ای با تشکیلات صهیونیسم داشت. کشتار و اخراج فلسطینی ها نزدیک محل استقرار بهاییان در فلسطین رخ می داد و آن ها سکوتی معنادار داشتند. پاسخ هم این بود که روابط حکومت (اسراییل) با حضرت ولی امرالله (شوقی افندی) و هیات بین المللی بهایی دوستانه و صمیمانه است. آینده ما مثل حلقات زنجیر به هم پیوسته است شوقی افندی همچنین گفت: فرضا نفس استقرار مرکز جهانی بهایی در کشور یهودی نژاد اسراییل، امری به ظاهر لغو تلقی شود، من ترجیح می دهم جوان ترین ادیان در یکی از تازه ترین کشورهای جهان نشو و نما کند و درحقیقت باید گفت آینده ما چون حلقات زنجیر به هم پیوسته است. |