فاطمه کمالی؛ مقاله ی جنگ اوکراین آن گونه که در ایکس ایرانی رخ داد به بررسی چگونگی بازنمایی و موضع گیری کاربران ایرانی شبکه ی اجتماعی X (توییتر سابق) نسبت به جنگ اوکراین می پردازد. جنگ اوکراین که با حمله نظامی روسیه به خاک این کشور در فوریه 2022 آغاز شد، به یکی از مهم ترین بحران های ژئوپلیتیکی سال های اخیر تبدیل شده که پیامدهای آن فراتر از مرزهای اروپا گسترش یافته است. این جنگ نه تنها موازنه قدرت در نظام بین الملل را به چالش کشیده، بلکه به صحنه ای برای نبردهای اطلاعاتی و جنگ روایت ها در فضای مجازی نیز تبدیل شده است. در چنین بستری، بازتاب این درگیری در جامعه ایران، تنها به بُعد دیپلماتیک یا اقتصادی محدود نمی شود، بلکه در شبکه های اجتماعی، تبدیل به میدانی برای بازنمایی منازعات ایدئولوژیک داخلی شده است. از این رو، تحلیل نحوه مواجهه کاربران ایرانی با این جنگ در پلتفرم هایی مانند ایکس، نه تنها برای درک افکار عمومی بلکه برای شناخت سازوکار بومی شدن بحران های بین المللی در ایران اهمیت دارد. نویسنده مقاله، دکتر احسان شاه قاسمی، دانشیار ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران، از پژوهشگران شاخص حوزه مطالعات رسانه، فرهنگ دیجیتال و بازنمایی در ایران است. او در آثار پژوهشی خود به ویژه در حوزه هایی همچون سواد رسانه ای، رسانه های اجتماعی، فیک نیوز، گفتمان شناسی انتقادی و اخلاق رسانه متمرکز بوده و بیش از 40 مقاله علمی و چندین کتاب منتشر کرده است. مقاله ی حاضر نیز در امتداد همین دغدغه ها قرار دارد و می کوشد پدیده ای جهانی را در بستر رسانه ای و سیاسی ایران تحلیل کند. نویسنده در این مقاله با بهره گیری از رویکرد داده محور و تحلیل محتوای کیفی، به بررسی بازتاب جنگ اوکراین در میان کاربران ایرانی شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) می پردازد. با استفاده از ابزارهای داده کاوی و تحلیل احساسات، بیش از 2000 پست فارسی زبان که به جنگ اوکراین اشاره داشتند، در بازه ای زمانی گردآوری و تحلیل شدند. تمرکز اصلی مقاله بر این است که کاربران ایرانی، به ویژه وابسته به دو جناح سیاسی اصلی کشور یعنی اصلاح طلبان و اصول گرایان، چگونه مواضع خود را در قبال این جنگ شکل داده اند و در چه سطحی منازعات و رقابت های سیاسی داخلی خود را به بستر این درگیری بین المللی منتقل کرده اند. نویسنده با تکیه بر تحلیل گفتمان کاربران نشان می دهد که این جنگ، اگرچه در سطح جغرافیایی از ایران فاصله دارد، در ادراک سیاسی کاربران ایرانی به صورت نوعی "جنگ نیابتی ایدئولوژیک" میان دو اردوگاه سیاسی داخلی بازتاب یافته است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که اصلاح طلبان با گرایش به ارزش های لیبرال دموکراسی و نزدیکی فکری به غرب، عمدتاً حامی اوکراین هستند و اقدامات روسیه را محکوم می کنند، در حالی که اصول گرایان با نگاه ضدغربی و تمایل به شرق، از مواضع روسیه در این جنگ دفاع می کنند. مقاله با بهره گیری از مفهومی نظری به نام مربع هم راستایی (Alignment Square) این رفتارها را تبیین می کند: بر اساس این چارچوب، کاربران فضای مجازی بر مبنای الگوهایی چون دشمن دشمن، دوست ماست یا دوست دشمن، دشمن ماست موضع گیری می کنند. بدین ترتیب، موضع کاربران ایرانی در قبال جنگ اوکراین نه تنها بازتابی از گرایش های ژئوپلیتیکی است، بلکه در واقع، ادامه ای از رقابت های سیاسی داخلی در قالبی دیجیتال و فراملی به شمار می آید. مقاله در مجموع تلاش دارد نشان دهد که چگونه یک بحران خارجی می تواند به صحنه ای برای بازتولید شکاف های سیاسی داخلی و بازآرایی گفتمان های ایدئولوژیک در شبکه های اجتماعی تبدیل شود. از نقاط قوت اصلی این مقاله، روش تحقیق دقیق، داده محور و میان رشته ای آن است. استفاده از ابزارهای پیشرفته ای همچون زبان برنامه نویسی پایتون، مدل پردازش زبان طبیعی DeepSentiPers و الگوریتم K-Means، به پژوهش اعتبار فنی بالایی بخشیده است. مقاله توانسته با استفاده از این ابزارها تصویری نسبتاً روشن از الگوهای احساسی و گفتمانی کاربران ایرانی در برابر جنگ اوکراین ارائه دهد. با این حال، حجم داده های مورد استفاده (1591 پست) در مقایسه با وسعت گفتمان موجود در این زمینه، نسبتاً محدود به نظر می رسد و می توان گفت که اگر این چارچوب تحلیلی بر روی مجموعه داده ای گسترده تر پیاده می شد، نتایج می توانستند از نظر آماری معتبرتر و از منظر جامعه شناختی قابل تعمیم تر باشند. یکی از نقدهای اساسی وارد بر مقاله، تداوم استفاده از دوگانه ی اصلاح طلب/اصول گرا به عنوان چارچوب مفهومی برای تحلیل رفتار کاربران ایرانی در شبکه های اجتماعی است. ساختار سیاسی ایران در دهه اخیر به گونه ای تحول یافته که جریان اصلاحات از ساحت رسمی قدرت کنار گذاشته شده، رهبران نمادین آن در حصر یا سکوت قرار گرفته اند، نهادهای حزبی و رسانه ای آن تعطیل شده و پایگاه اجتماعی اش تضعیف گشته است. در چنین شرایطی، اصلاح طلبی به جای آن که حامل پروژه ای سیاسی برای تغییر باشد، بیشتر به ابزاری تاکتیکی برای بقا و چانه زنی در چارچوب ساختار موجود تبدیل شده است. حتی حضور حسن روحانی در انتخابات 1392 نیز نه نشانه ای از احیای گفتمان اصلاحات، بلکه نمودی از ائتلافی موقت میان تکنوکرات ها و محافظه کاران میانه رو برای مدیریت بحران سیاسی و اقتصادی کشور بود؛ ائتلافی که بیش از آن که به اصول اصلاح طلبی وفادار باشد، تابع ملاحظات مصلحت گرایانه و گفتمان اعتدال گرایی بود. در سطح اجتماعی نیز نشانه های روشنی از فروریختن این دوگانه ی سنتی دیده می شود. چهره هایی مانند سیدمحمد خاتمی به صراحت اعلام کرده اند که اصلاح طلبی به شیوه ی تجربه شده، اگر نگوییم ممتنع، دست کم به صخره ی بن بست برخورد کرده است . از سوی دیگر، واکنش های خیابانی جامعه در سال های اخیر و شعارهایی چون اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا نشان می دهد که بخش وسیعی از جامعه، به ویژه نسل های جدید، از هر دو جریان سیاسی اصلی عبور کرده اند. در چنین بستری، تحلیل کنش های سیاسی کاربران در شبکه های اجتماعی بر اساس همان دوگانه ی فرسوده، نه تنها تصویر نادقیقی از واقعیت پیچیده و متحول امروز ایران به دست می دهد، بلکه منجر به حذف نیروهای نوظهور، کنش گران مستقل، روایت های بدیل و شکل های جدیدی از مشارکت و مقاومت اجتماعی می شود که خارج از چارچوب های رسمی در حال شکل گیری اند. بنابراین، بازاندیشی در چارچوب مفهومی مورد استفاده در مقاله و توجه به نیروهای جدید و شکل های متنوع کنش گری، گامی ضروری برای تحلیل واقع گرایانه تر و عمیق تر از تحولات جامعه ایران در فضای دیجیتال به شمار می رود. در مجموع، مقاله ی جنگ اوکراین در ایکس ایرانی تلاش تحسین برانگیزی برای پیوند میان سیاست، رسانه و فناوری است و در بهره گیری از روش های نوین تحلیل داده پیشگام محسوب می شود. با این حال، از منظر نظری، نیازمند بازنگری در چارچوب تحلیلی خود و توجه بیشتر به تحولات پیچیده و چندصدایی جامعه ایران است. چنین بازنگری ای می تواند در پژوهش های آینده، زمینه ی فهمی واقع گرایانه تر و گسترده تر از سیاست ورزی دیجیتال در ایران فراهم کند. |